دورهای که داریم حرفشو میزنيم {دورهٔ جمعآوری آثار هنری موزهٔ هنرهای معاصر تهران}، دورهایه که به حق معروف شده به دورهٔ پترودلار {=دلار نفتی}، دورهٔ مهمیه، سرنوشتسازه. توی این دوره، مملکت از نظر فیزیکی و از نظر مادی خیلی ترقی کرد، ولی مسأله اینه که اینها با ترقی نهادهایی که در اون جامعه هست هماهنگ نبود. روی این اصل، ایجاد یک شکافها و نارساییهایی کرد که مثال بارزش فسادهایی بود که به وجود آورد، حیف و میلهایی که شد، چون نهادی که بتونه به طور صحیح اینو کنترل کنه نبود.
در ضمن فکر میکنم ترقی مادی باید توأم با ترقی معنوی باشه، به عنوان مثال خود آدم رو بگیریم: آدم همین طور که بدنش رشد میکنه، پنجاه سانت میشه یک متر و هفتاد، مغزشم با همین هیکل در حال رشده. اگه یک دفعه مغز بچه بره در هیکل یک آدم صد و هشتاد سانتی، میتونه موجود خطرناکی بشه. ایران هم این طوری شد که یک عدم هماهنگی پیش اومد بین اون نهادها و اون فرهنگ ترقی، برای این که همراه ترقی، یک فرهنگ اجتماعی ترقی هم هست که مردم جای خودشونو میشناسن، یک مقدار آگاهیهای دمکراتیک دارن، یک مقدار احترام به حقوق همدیگه و حقوق بشر و موقعیت زن در جامعه مطرح میشه، چیزی که در اروپا بعد از صنعتی شدن اتفاق افتاد و توی ایران فرصت پیدا نکرد. برای این که شما میتونید مسایل کالبدی و ساختار فیزیکی رو در مدت کوتاهی عوض کنید ولی فکر مردم رو نمیشه در این فاصلهٔ کوتاه عوض کرد، زمان میخواد.
تو می تونی یک تئاتر بنا کنی، یک ساختمان خیلی گنده، نهایت در عرض سه سال، ولی تا این ساختمان تئاتر بشه، باید فرهنگی باشه که بازیگر تربیت بکنی، صحنهساز تربیت بکنی، نمایشنامههایی در دسترس داشته باشی که وزین باشن، کارگردان لازم داری و بعد هم تماشاچی لازم داری که بفهمه، وجودش به مجموعه مفهوم بده. (در گفتوگو با رضا دانشور، منتشر شده در کتاب «باغی میان دو خیابان» در سال ۲۰۱۰)