دسته‌ها
جونیچیرو تانیزاکی نویسندگان

جونیچیرو تانیزاکی: میان عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی معماری ژاپن دستشویی‌ها از همه چشم‌گیر‌ترند

شاید بهتر باشد در وصف اتاق نشیمن چنین توصیفاتی را به کار ببریم اما دستشویی ژاپنی به راستی بهترین مکان برای آسایش روح است. همیشه خارج از ساختمان اصلی قرار می‌گیرد، در انتهای راهرو و در دل بیشه‌ای خوش‌عطر پوشیده از برگ‌ها و خزه‌ها. وقتی در آن نور مات می‌نشینی و پرتو ملایم خورشید را در انعکاس کاغذهای شوجی تماشا می‌کنی هیچ کلمه ای پیدا نمی‌شود که بتواند احساس تو را بیان کند، غرق در مکاشفه به تصویر باغ خیره می‌شوی.

ناتسومی سوزِکی رمان‌نویس از سفرهای صبحگاهی‌اش به دستشویی چنان لذت می‌برد که از آن با عنوان «آسودگی روان» یاد می‌کند. جز دستشویی ژاپنی مسلماً هیچ مکان دیگری نیست که بتواند چنین لذتی را القا کند. دستشویی ژاپنی محصور میان دیوارهای آرامش‌بخش چوبی به گونه‌ای ساخته شده که هر انسانی می‌تواند در آن بنشیند، به آسمان آبی خیره شود و از سرسبزی برگ‌ها سرخوش شود.

{…} دستشویی ژاپنی بهترین جا برای گوش سپردن به جیرجیر حشرات و آواز پرندگان است. بهترین مکان برای خیره شدن به مهتاب و لذت بردن از لحظات زودگذری که خبر از تغییر فصل‌ها می‌دهند. به گمانم هایکوهای تمام اعصار با انبوه مفاهیم عمیقشان از دل همین دستشویی‌ها بیرون آمده‌اند. با کمی انصاف می‌توان ادعا کرد که میان عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی معماری ژاپن، دستشویی‌ها از همه چشمگیرترند. اجداد ما عادت داشتند در زندگیشان از هر چیزی شعر بسازند. تغییر غیر بهداشتی‌ترین جای خانه به مکانی مملو از زیبایی ناب و گره خورده با طبیعت؛ بر خلاف غربی‌ها که دستشویی را مکانی کاملاً آلوده می‌دانند و حتی در گفتگوهای روزمره از اشاره به آن پرهیز می‌کنند، ما جور دیگری با دستشویی برخورد میکنیم و مسلماً سلیقه‌ی بهتری داریم.

باید اعتراف کنم که دستشویی ژاپنی در نیمه شب‌های زمستان تاحدی کار را سخت می‌کند، چرا که خارج از بنای اصلی ساختمان قرار گرفته و همیشه خطر سرماخوردگی وجود دارد. اما همان‌طور که سیتو ریوکوي شاعر گفته «زیبایی سردمزاج است». به هر حال این که سرمای درون متناسب با هوای آزاد باشد بهتر از حرارت سوزان دستشویی هتل‌های غربی است که آدم در آن دم می‌کند.

هر کس که سبک معماری سنتی ژاپن را بپسندد باور دارد که دستشویی‌های ژاپنی حقیقتاً بی‌عیب و نقص‌اند. (در کتاب در ستایش سایه‌ها، ترجمه‌ی محمد دارابی، انتشارات حرفه نویسنده، ۱۳۹۴)

دسته‌ها
الیسن بروکس

الیسن بروکس: برخلاف معماران مدرنیست نمی‌خواهم در معماری «صادق» باشم؛ هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست

من به شگردهای فضایی و بصری‌ای علاقه‌مندم که می‌توان آنها را در راستای تقویت تجربهٔ انسان به کار گرفت. در دورهٔ باروک تکنیک‌هایی وجود داشت همچون دستکاری مقیاس و پرسپکتیو تحمیلی برای ایجاد توهم و احساسات پویا از فضا و نور، باز یا بسته بودن فضا، انقباض یا انبساط، حرکت رو به بالا، یا {به منزلهٔ مثالی دیگر} مفهوم معاصر بی‌وزنی.

مثلاً در فولد هاوس تلاش کردم توهم معماری ناپدید شونده و بی‌وزن را از طریق یک ورق فلزی واحد ایجاد کنم تا حس بودن در یک باغ، در یک فضای بی‌مرز را تقویت کنم. برخلاف معمارانِ «صادقِ» مدرنیست، من نمی‌خواستم که صادق باشم. افسانهٔ صداقت یا به اصطلاح «اخلاق» کارکردگرایی منجر به از دست رفتن توانایی معماری برای سرزندگی و شادی، یا فریبندگی مفید در زمینهٔ مقیاس و مادیت شد. پیش از جنبش مدرن، معماران بدون احساس گناه همهٔ انواع شگردهای بصری و تکنیک‌های مادی را برای دستیابی جلوه‌هایی خاص استفاده می‌کردند.

من معتقدم که نقش معماری این است که ادراکات ما از فضا، نور و حرکت را تقویت کند و از طریق فضاهای غیر منتظره، یا شکل‌های هندسی، و مصالحی که برای جامعه‌ای که به آن خدمت می‌کند معنا یا اثربخشی دارد، زندگی روزمره را پرمایه کند. من چنین فضاهایی را «مکان آرزو» می‌نامم. پس من به صادق نبودن اعتقاد دارم. [می‌خندد.] چراکه صداقت در معماری نقیض‌گویی است. هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست. ما همواره تلاش می‌کنم که چیزهایی غیر از آنچه هستند خلق کنیم. ما تلاش می‌کنیم چیزها را بهتر کنیم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت مجلهٔ AZURE، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
فیروز فیروز

فیروز فیروز: موضوع ساخت باغ در ایران آباد کردن زمین بود. بهره‌گیری از آبادی باغ برای تفریح موضوع دوم بود

با این {ایده} که باغ و ویلا را یک چیز بدانیم موافق نیستم. باغ‌های ایرانی اول باغ بودند، بعداً کوشک شدند. اما ویلا در خودش یک مفهوم گرندیوز دارد؛ مثل ویلاهای رنسانسی؛ مثلاً اگر باغ شازده را در نظر بگیریم، وسعت ساختمانی که در باغ است نسبت به آن خیلی ناچیز است. ما در ایران چنین تناسبی داریم.

اگرچه هدفِ نزدیکی به طبیعت و تفریح و تفرج را در هر دو می‌توان پیدا کرد اما تفاوت آنجاست که در گذشتهٔ ایران با ساخت یک باغ در قالب تحقق تفریحات من یک {نوع} سازندگی رخ می‌داد. موضوع ساخت باغ در ایران آباد کردن زمین بود و اگر از آن آبادی و سازندگی بعداً برای تفریح هم بهره‌گیری می‌شد، این موضوع دوم بود. باغ یک کوشک داشت که تنها ده درصد از کل باغ بود.

هدف از وجود باغ آن بود که محصولی بدهد؛ محصولی که بتوان آن را با مردم به اشتراک گذاشت. بزرگ‌ترین هدیه‌ای که برای مردم می‌بردیم محصول باغمان بود؛ «این انار باغ ماست!» و چقدر لذت‌بخش است که محصول باغ خودت را هدیه بدهی!

اما امروز تخریب طبیعت را در کنار این خوش‌گذرانی می‌بینیم، پس اینجاست که باید به روش‌مان شک کنیم و اگر از معماری و فرهنگ باغسازی ایرانی الگوبرداری می‌کنیم، رویکرد و فلسفهٔ آن را الگو قرار دهیم، نه این که الگوبرداری فرمال کنیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ ویلا، ش ۱۳، سال ۱۴۰۱)

دسته‌ها
نسرین فقیه

نسرین فقیه: باغ در مخیلهٔ مسلمانان مکانی است ازلی؛ فلسفۀ شعر، ادبیات، هنرهای زیبا، و نهاد اصلی شهرسازی، همگی از تصویر ازلی و آرمانی باغ منشأ می‌گیرند

در کار تدریس من، که در این سال‌ها ادامه داشته است و بر محور تاریخ معماری اسلامی می‌چرخد، متوجه شدم که در همه فرهنگ‌هایی مثل فرهنگ ایران، ترک، هند، عرب مغرب و عرب خاور میانه -که خود دو مطلب جداست- گفتگویی سازنده و پربار بین فرهنگ ملی و فرهنگ اسلامی وجود دارد. این بود که به فکر افتادم که این دیدگاه‌های مختلف را که در ضمن دارای زمینه‌های مشترک هستند پیرامون ایدهٔ باغ {در قالب انجمن «باغ اسلامی»} گرد آورم.

همان‌طور که می‌دانید، باغ در مخیلهٔ مسلمان مکانی است ازلی؛ فلسفۀ شعر، ادبیات، هنرهای زیبا، و نهاد اصلی شهرسازی، همه و همه از تصویر ازلی و آرمانی باغ منشأ می‌گیرند. هدف انجمن ما این است که بتوانیم در هر کشوری که مایل باشد، باغ‌های تاریخی را مرمت و احیا کنیم. متخصصان گیاه‌شناسی، تاریخ هنر، معماری و غیره را که در نقاط مختلف دنیا در این زمینه کار می‌کنند در اختیار این مراجع بگذاریم.

خوشبختانه توانستم در شهر استانبول که سنت باغ‌سازی عظیم عثمانی را دارد پروژهٔ باغ جدیدی را بگیرم که در شرف اجراست. امیدوارم ایران که بانی تاریخی باغ در این سنت است نیز در این کوشش به ما بپیوندد. (در گفت‌وگو با فریار جواهریان، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۵، سال ۱۳۷۳)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: خانهٔ سنتی را داده‌ایم و آپارتمان گرفته‌ایم؛ معماران ما هرگز وجه میانه‌اش را مطالعه نکرده‌اند

ما یک اصطلاح خوب داریم؛ همیشه مسکن و مأوا با هم به کار رفته. مأوا محفلی است که خانه‌ای با خانه‌های دیگر گفت‌وگو دارد. آدمها صدای همدیگر را می‌شناسند و می‌شنوند و… . این اتفاق دیگر رخ نمی‌دهد اما تمام این وجه را نیز نباید بر عملکرد مدیران متمرکز کنیم. بخش اصلی به متخصصان باز می‌گردد. ما به مقیاس شهر و به قیاس تک‌تک خانه‌ها مقصریم. ما باید ایده‌های درست مقیاس شهری را مطرح می‌کردیم. این که خانه‌های سنتی را بدهیم و آپارتمان تحویل بگیریم وجه میانه‌اش هرگز توسط معماران مطالعه نشده است. و بردن هویت انجام شده است. در مورد باغ‌های ایرانی هم که مهمترین تجربهٔ باغ‌سازی جهان است باغ‌های ایرانی نیز این مسئله صدق می‌کند که بدون مطالعه باغ‌ها را داده‌ایم و پارک شهر تحویل گرفته‌ایم. (در گفتگو با حورا پورجعفر، منتشر شده در مجلهٔ آزما، ش ۱۱۳، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: باغ ایرانی را یک نسل از ایرانیان به وجود می‌آورده، ولی همان باغ متعلق به نسل بعد بوده است

حق نداریم وقتی دربارهٔ باغ ایرانی صحبت می‌کنیم نسبت به مباحث فنی دیگری که در زیرردهٔ باغ وجود دارند بی‌تفاوت بمانیم. اینها را به عنوان یک بخش باید جدی بگیریم. زیرا که اگر اینها نباشند باغی وجود نخواهد داشت. شرط عقل است که از تخصص‌های میانی که در مجموع باغ را شکل می‌دهند نیز باید یاد کرد مثل باغدار، باغبان، مقنی و… . امروزه قلمرو باغ در گیاه‌شناسی و زیست‌شناسی قابل مطالعه هستند. {…} زیبایی قضیه در این است که ایرانی‌هایی که باغ را شکل داده‌اند تفاهم معنوی داشته‌اند که زیباترین وجه شکل‌دهنده به باغ است. در میان آنها، آخر سر کسی که مسئولیت طراحی باغ را به عهده داشته ـ حالا می‌خواهید اسمش را معمار بگذارید ـ او رنگ درخت‌ها، دیگرپذیری آنها، حمایت آنها از یکدیگر را به اندازه‌های متفاوت حساب کرده است. برای این کار بالاخره یک نفر لازم است، او می‌تواند معمار نباشد. {…}

همه می‌دانند که از لحظه‌ای که آن گروه از آدمها که بر اساس تفاهمی بین حرفه‌ها و رشته‌هایشان وجود داشت باغ را شکل دادند، آن باغ متعلق به خود آنها نبوده است. باغ متعلق به همه است، نه به شخص. ظاهرا باغ را یک نسل به وجود می‌آورده ولی همان باغ متعلق به نسل بعد است. حالا اگر بخواهیم از این نگاه به اسطوره برویم می‌توانیم. ایرانیان شاید اولین قومی بودند که دانستند که فقط بخش اندکی از عمر زندگی روی زمین از آن آنهاست. (در گفتگو با فرامرز طالبی نویسندهٔ مجلهٔ موزه‌ها، ش 41، زمستان سال 1383)

دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: همهٔ هنرمندان دنبال بازآفرینی دوران بهشتی کودکی‌شان هستند

به‌نظر من همهٔ هنرمندان دنبال بازآفرینی دوران بهشتی کودکی‌شان هستند. اتفاقا من در همه مجموعه‌های آپارتمانی که در تهران ساختم، از یک حیاط مرکزی شروع کردم که قلب تپنده این مجموعه‌ها همان حیاط مرکزی است. همه نورگیرهای لازم را جمع می‌کنم، در یک پاسیوی مرکزی با خاک طبیعی که بشود در آن درخت کاشت. اولین موردی که برای من اهمیت دارد، مقیاس فضاست. البته می‌دانیم که به دید کودکان همه چیز بزرگ‌تر می‌آید. مانند غول… شاید به‌همین‌دلیل است که هیچ‌وقت در کارهایم فضاهای «حداقلی» مثل اتاق 4×3 وجود ندارد. فضاها بزرگ هستند، هم در پلان و هم در مقطع. زیرا هرچه فضا بزرگ‌تر باشد باید سقفش هم بلندتر باشد. تناسباتی که به کار می‌برم، تناسباتی است که در معماری خانه پدری مشاهده کردم و در ذهنم حک شده است. دومین مورد کیفیت نور است که برایم اهمیت دارد. اتاق‌های خانه پدری‌ام از چند جهت نور می‌گرفتند. همیشه این حس را داشتم که چه جالب است که صبح یک جور، ظهر جور دیگر و عصر هم جور دیگری است. در اکثر ساختمان‌های بساز و بفروشی برای هر فضا فقط یک پنجره در نظر گرفته شده یا از یک جهت نور تأمین می‌شود و هیچ نوع بازی نور در این فضاها وجود ندارد. خانه پدری‌ام وسط یک باغ بود و از چهار طرف پنجره داشت. بازی‌های نور اتاق‌ها را زنده نگه می‌داشت. مسئله مهم بعدی رابطه بین فضاها بود. یک نقشه ساده و خوانا داشت: یک راهرو بسیار پهن (احتمالا سه متری) که مانند سرسرا بود و همه اتاق‌ها به این سرسرا باز می‌شدند و دو طرفش- هم شمال و هم جنوب- دو بالکن داشت و همیشه پرنور بود و از هر دو طرف باغ را می‌شد دید. باغ شمالی ورودی خانه و خیلی منظم و پرگل بود، باغ پشتی پردرخت میوه و کرت سبزیجات بود و یک حوض بزرگ داشت که در کودکی در آن شنا می‌کردیم. ولی بساز و بفروش‌ها با آپارتمان‌سازی این الگو را تغییر دادند و فضایی به نام «هال» را ابداع کردند: فضایی مرده و بدون نور که همه درهای اتاق‌ها به آن باز می‌شدند. (در گفتگو با روزنامهٔ شرق، سال 1394)