دسته‌ها
هادی ندیمی

هادی ندیمی: یزد همچون حافظ است؛ حافظی به شکل و شمایل معماری

من از بعضی از شماها یزدی‌ترم. و عقیده دارم بروز مسلمانی، بافت یزد است. این ارزش‌های مانا و ماندگار گذشته است. فقط تاریخی نیست؛ که تاریخ هم هست. اما متعلق به همین امروز است.

بازگشت به خانه‌سازی با این روش در بسیاری از کشورها آغاز شده. در دنیا به دو وجه اقتصادی و تاریخی به این بافت توجه می‌کنند. وجه تاریخی یعنی ما در گذشته چنین بوده و اکنون نیستیم. گرچه این حاوی ارزش‌های ماندگاری است که امروز هم معتبر است. اگر کهنه نگاهش کنیم باید بگوییم شعر حافظ هم کهنه شده و باید دور ریخت. یزد، حافظ معماری است. حافظی به شکل و شمایل معماری. اگر او بی‌ارزش است اینها هم. اگر حافظ، حاوی ارزش‌های ماندگار و باورهای دینی است، این بافت هم.

{…} معامله ما با بافت‌های تاریخی از بنیاد، غلط است. نگاه غربی هم نباید باشد. این ذهنیت را که کوچه‌های بافت چند متر گسترش یابد، باید دور ریخت. کدام عاقلی این را تصویب می‌کند؟ امیدوارم تصویب نشود. هر که در خاطرش هم گذشته که بافت خراب شود، باید توبه کند.

اسلام در هزاران سال تمدنی ساخته که درخشان‌ترین جلوه‌اش معماری است. هر تمدنی را با آثارش می‌شناسند. مرکز تمدن اسلام، ایران بوده که معماری‌اش در ایران شکوفا شده و تلألو این معماری، ایرانی است. مسلمانی که در رکوع و سجود خلاصه شود، جفا به اسلام است. اگر مسئولین این مطلب را با وجدان درک کنند و هیچ کاری هم نکنند، دستشان را می‌بوسیم. چرا که مردم، دست تنها همه کارها را خود انجام می‌دهند. مسئولان فقط رفع موانع کنند. (در نشست هم‌اندیشی حامیان بزرگ‌ترین بافت خشتی زنده جهان، به گزارش وب‌سایت یزد فردا، سال ۱۳۹۲)

دسته‌ها
مهدی حجت

مهدی حجت: احیای بافت تاریخی یک اقدام اجتماعی است. احیای صرفاً کالبدی مثل این است که بخواهید جسد مرده‌ای را بزک کنید

هدف شما باید به جای بازسازی کالبدی بنا احیای یک زندگی باشد. بافت تاریخی با خون زندگی که در آن جریان پیدا می‌کند زنده خواهد شد. بافت تاریخی مثل بدن آدمی می‌ماند، اگر دست من خواب رفته باشد تنها کاری که باید انجام دهم تا بتوانم آن را تکان دهم این است که کاری کنم تا خون در آن جریان پیدا کند.

بافت تاریخی ما خواب رفته است؛ باید کاری کرد که خون در آن جریان پیدا کند. خون که جریان پیدا کند شرایط متناسب با خودش را فراهم می‌کند. این هم درست نیست که شما از بیرون به بافت نگاه کنید و برای آن نقشه کشیده و آن را به رستوران، گالری و… تبدیل کنید. اینها جنبهٔ عمومی و اجتماعی دارد. کارهایی است که به خاطر ظرفیت‌های فوق‌العاده زیاد و متنوعی که در آن محیط وجود دارد پاسخ داده می‌شود.

البته شما به یکی دوتای آنها جواب می‌دهید. این گالری و یا رستورانی که احداث می‌کنید و می‌بینید که بازخورد داشته، به این معنی است که خیلی کارها در آن فضا مورد نیاز است که یکی از آنها هم گالری یا رستوران است، اما به این معنی نیست که بهترین کار باشد. با مطالعهٔ اجتماعی و بررسی طبع جامعه است که پی خواهیم برد که آن فضا چه چیز کم دارد. باید رمز زندگی را فهمید که طبع جامعه در آن محیط چه می‌طلبد که فهم آن هم کار ساده‌ای نیست و یک کار فرهنگی- اجتماعی است.

احیای بافت تاریخی یک اقدام اجتماعی است. اقدام فیزیکی نیست؛ احیای صرفاً کالبدی مثل این است که شما بخواهید جسد مرده‌ای را بزک کنید. هیچ خاصیتی ندارد. باید جان بخشید. آن جان‌بخشیدن احتیاج به شناسایی دارد که آنجا چه باید کرد؟ باید دید آن فضا چه لازم دارد؟ قسمت به قسمت بافت با هم فرق می‌کند. چه برسد به این که از شهری به شهر دیگر برویم. مثلاً می‌گویند در کاشان خانه‌ها را تبدیل به هتل کرده‌اند، ما هم در یزد چنین کاری کنیم. اصلاً چنین نیست. بافت یزد طبع، خصوصیات، تقاضا و جامعه‌ای دارد و مردم آن ذهنیاتی دارند، در حالی که بافت کاشان طبع و خصوصیات دیگری دارد که با توجه به آن خصوصیات، شرایطی برای احیای بافت تاریخی آن فراهم می‌شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ چیدمان، ش ۱۰، سال ۱۳۹۴، به کوشش محبوبه آذرزاده و نیلوفر صالحی ابرقویی)

دسته‌ها
محمدرضا اولیا

محمدرضا اولیا: میراث فرهنگی ایران یعنی تجربهٔ تولید تفکر و نظریه در ساحت عمل و تبدیل آن به تجربهٔ تولید تمدن

{…} آقای دکتر شاهی مسئولیت راه‌اندازی دانشگاه در یزد را بر عهده داشتند. {…} خدمت ایشان عرض کردم که اگر بخواهد در یزد رشته‌ای به غیر از رشتهٔ عمران و رشتهٔ نساجی تأسیس شود احتمالاً می‌تواند معماری باشد، چراکه این رشته می‌تواند در شهر یزد موضوعیت داشته باشد. باید بین رشته‌ای که می‌خواهد تأسیس شود و زمینهٔ آن سنخیتی وجود داشته باشد. از آنجایی که پیشنهاد رشته‌های جدید باید در شورای گسترش دانشگاه‌ها در وزارت علوم به تصویب می‌رسید به من گفتند که «حاضر هستی که شورای گسترش را مجاب کنی که این رشته تأسیس شود؟» گفتم: «کاری از دستم برآید در خدمتم».

روزی خبر دادند که هیأت شورای گسترش که حدود نه نفر بودند به یزد آمده‌اند. قبل از آن سعی کردم با سوابق تحصیلی آنها آشنا شوم، بیشتر آنها عمران خوانده بودند. آنها را به مسجد جامع بردیم و صحبت‌هایی شد و طوری برای آنها توضیح می‌دادم که متوجه شدم آنها نمی‌فهمند که من چه می‌گویم. در واقع نمی‌خواستم روشنگری کنم. یکی از آنها سوال کرد اینهایی که می‌گویی یعنی چه؟ گفتم من هم نمی‌دانم و می‌خواهیم دانشکدهٔ معماری را راه‌اندازی کنیم تا بفهمیم و کشف کنیم که اینها چیست. به آنها اینطور توضیح دادم، گفتم: «همانطور که در کتابخانه‌ای مانند کتابخانهٔ وزیری بخشی از معلومات‌مان در آثار مکتوب مدون و ذخیره شده است، ما یک کتاب مصنوع هم داریم و آن همین ساختمان‌های قدیمی است. یعنی به زعم بنده کل بافت تاریخی گستره‌ای است به وسعت یک کتابخانهٔ عظیم. ما کتابخانه‌ای داریم که مکتوب نیست و مصنوع است به وسعت بافت تاریخی.

اگر از من بپرسید که میراث فرهنگی چیست، هرچند ممکن است تعاریفی را یونسکو یا افراد دیگری ارائه داده باشند، ولی به نظر من میراث فرهنگی ایران یعنی تجربهٔ تولید تفکر و نظریه در ساحت عمل و تبدیل آن به تجربهٔ تولید تمدن. حال نمی‌دانم که این تعریف با تعاریف دیگران می‌خواند یا نه. اگر ما بگوییم که این ملت متمدن بوده است، این تمدن در یک جایی تعین پیدا می‌کند و خودش را نشان می‌دهد. ما می‌گوییم ملتی بوده‌ایم که هم قدرت تولید تفکر داشته‌ایم و هم قدرت ترجمهٔ آن تفکر به عمل را. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ چیدمان، ش ۱۰، سال ۱۳۹۴، به کوشش محبوبه آذرزاده و دکتر محسن عباسی هرفته)