دسته‌ها
مهرداد ایروانیان

مهرداد ایروانیان: دو سیستم آموزش در جهان وجود دارد؛ سیستم آکادمیک و سیستم کارفرما. معماری از ترکیب این دو حاصل می‌شود

دو سیستم آموزش در جهان وجود دارد. سیستم آکادمیک دانشگاهی و سیستم کارفرما. معماری از ترکیب این دو سیستم حاصل می‌شود. بخش اول آن یعنی دورهٔ آکادمیک در بسیاری از کشورها شبیه به هم است. مخصوصاً قبل از انقلاب یعنی شکل آتلیه‌ای معماری که تأثیر خاص بر دانشجویان می‌گذارد چه به لحاظ مهارت و چه از نظر اجتماعی.

این تأثیر دور شدن از شیوهٔ اساتید قبل از انقلاب آرام‌آرام حذف گردیده «شیوه باهاوس» و رشتهٔ معماری تبدیل به یک رشتهٔ دانشگاهی مثل همهٔ رشته‌ها شد. دنیای معاصر دنیای پلمیک معماری است و اینکه تجربه‌ها ناشی از برخورد دانشجویان در کنفرانس‌ها و درگیری با معماری در حال ساخته شدن به وجود می‌آید؛ حال اگر این بخش مهم یعنی تعامل با معماران و تئوریسین‌ها و کارگاه‌های پیشرفتهٔ معماری ورک‌شارپ‌ها را از یک جامعه معماری حذف کنید، آکادمی به تنهایی شاخص نخواهد شد.

مرحله بعد تحصیلات در جهان کارفرما است. وقتی‌که کارفرمای اصلی اقتصاد یعنی دولت نمی‌خواهد به معماری بپردازد و بزرگ‌ترین فعالیتش مسکن مهر است، از این ترکیب نمی‌توان آموزش خوب را انتظار داشت. در دانشگاهِ کارفرما تمامی تلاش آکادمی برای ساختن یک معمار از میان می‌رود. (در گفت‌وگو با نازنین رزم‌آهنگ، منتشر شده در فصلنامهٔ طراح، ش ۱۱، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
کیشو کوروکاوا

کیشو کوروکاوا: آوانگاردی که تجاری‌سازی شود دیگر آوانگارد نیست

این رسم تاریخ است. می‌دانید که یک‌زمان آرت‌نووو آوانگارد بود، بعد صنعت تلاش کرد که این جنبش آوانگارد را به شکل صنعتی جهانی درآورد. پس از آن هنر آوانگارد دیگر آوانگارد نیست، چون تجاری‌سازی شده است. {…} به همین شکل، من فکر می‌کنم که ایده‌های گروپیوس، باوهاوس و لوکوربوزیه و معماری آوانگارد به تدریج در بخش صنعت جذب شد.

پس سبک بین‌المللی در واقع به وسیلهٔ صنعت تجاری‌سازی شده است. هر کس می‌تواند با استفاده از فولاد، شیشه و بتن معماری معاصر خلق کند. بدون لوکوربوزیه، هر کسی می‌تواند معماری معاصر را به شکلی کم‌ارزش طراحی کند. بنابراین، لوکوربوزیه دیگر آوانگارد نیست، او در این روند از آوانگارد بودن تبدیل به معمار خالق یک سبک می‌شود. (در گفتگو با Betty J. Blum در سال ۲۰۰۱، منتشر شده در وب‌گاه انستیتو هنر شیکاگو)

دسته‌ها
محمدرضا جودت

محمدرضا جودت: کمتر معلم معماری را می‌توان یافت که به‌جای تحمیل خود، راهنمای طرح دانشجو شود

لحظهٔ خلق را نمی‌توان آموخت. بحث خلاقیت خارج از هر دستورالعملی قرار می‌گیرد. هیچ نظام آموزشی‌ای نمی‌تواند این لحظه را آموزش دهد. مکتب باهاوس تمام کوشش خود را بر همین مسئله متمرکز کرده بود. از 1919 تا 1926 که گروپیوس به‌خاطر گرایش سیاسی از دانشکده استعفا داد هنوز دپارتمان معماری را برپا نکرده بود. چراکه معتقد بود دانشجویان هنوز آمادهٔ معماری نیستند. ایجاد کارگاه‌های متنوع و مختلف از تئاتر و سینما تا شیشه‌گری در این درسه برقرار بود تا دانشجو را آمادهٔ لحظهٔ خلق کند. هانس مایر وقتی رئیس باهاوس شد سرانجام دپارتمان معماری را گشود. امروزه تعداد انگشت‌شماری از مؤسسات آموزشی وجود دارد که می‌توان این اتصال ویژه میان معلم و دانشجو را در آنها یافت. با وجود این که امکانات فراوان است اما دیالوگ خاصی که میان معلم و دانشجو برقرار می‌شود از کیفیت دیگری برخوردار است. این دیالوگ است که همه‌چیز را می‌سازد. {…} باهاوس اگرچه پروژه‌های اجتماعی را اجرا کرد (کوشید برای حفظ مدرسه با صنعت مناسباتی بسازد) اما هرگز تعریفی از هنر ارائه نکرد. گروپیوس نسبت به خلاقیت بسیار حساس بود. معتقد بود معلم حق ندارد به دانشجو بگوید چه بکند، بلکه باید کار دانشجو را هدایت کند. ابتدا ایدهٔ او را درک و در پرواندنش کمک‌رسانش باشد و سقف آن ایده را بنمایاند. اما در اینجا و در هیچ‌کجای دیگر این شیوه رایج نیست. کمتر معلمی را می‌توان یافت که آنقدر فروتن باشد تا به‌جای تحمیل خود، تنها راهنمای طرح دانشجو شود. (در گفتگو با شروین طاهری و علی گلستانه در مجلهٔ تندیس، ش 345، اسفند سال 1395)

دسته‌ها
هادی تهرانی

هادی تهرانی: ایده‌ام را تا آخرین جزئیات هر ساختمان دنبال می‌کنم

این که {حدود} یک ساختمان و اتاق‌هایش را به سادگی تعریف کنم برای من کفایت نمی‌کند. خواست من این است که بر ادراک فضایی معماری و احساساتی که مردم را به محیط پیوند می‌دهد تاثیر بگذارم. تنها زمانی می‌توانم چنین کنم که چیزی بیشتر از تعیین حدود اتاق‌ها در نقشه را بر عهده بگیرم. این که من لوازم و اسباب هر اتاق را تعیین می‌کنم به این خاطر است که می‌خواهم ایده و کانسپت معماری‌ام را تا آخرین جزئیات هر بنا دنبال کنم. اگر من بخواهم اتاقی با فضایی کامل و بی‌نقص خلق کنم، آنگاه لازم است شخصاً به پوشش کف، اسباب و مبلمان و حتی چیزهایی مانند گلدان‌ها و فنجان‌های چای‌خوری اهمیت دهم. در چنین رویکردی ارتباط بین معماری و طراحی اجزاء آن بسیار محکم است. جنبش باهاوس نیز بر همین رویکرد به مثابه تنها راه تبدیل یک خانه یا محل کار یا هر ساختمان دیگر به یک اثر هنری کامل تاکید کرد. این رویکرد، برای اشکال معاصر زبان معماری نیز تنها راه متقاعد کننده‌ای است که نتیجهٔ منسجمی به لحاظ ادراک فضایی و طراحی اجزاء به دست می‌دهد. (در مصاحبهٔ منتشر شده در وب‌سایت Siedle، سال 2010)

دسته‌ها
عبدالعزیز فرمانفرماییان

عبدالعزیز فرمانفرماییان: افسوس می‌خورم که چرا هرچه بیشتر از معماری سنتی ایران الهام نگرفتم

اگر توصیه‌ای برای همکاران جوانم داشته باشم این است که بر خلاف آرشیتکت‌های نسل ما که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان اینطور آموختند که باید از گذشته به کلی بُرید و در همه جا فقط سبک بین‌المللی یا به اصطلاح مکتب باهاوس را الگو قرار داد، حداکثر استفاده از هنر و معماری سنتی ایران را در کارهای خود به کار برند و از میراث غنی خودمان هرگز غافل نمانند. افسوس من شخصاً همین است که چرا هرچه بیشتر از جنبه‌های معماری و هنری و رنگ‌های سنتی ایران الهام نگرفتم. (مصاحبه با مجلهٔ شهرنگار، سال 1385)

دسته‌ها
اسکار نیمایر

اسکار نیمایر: معماران باید مطالعه کنند

معماری نمی‌تواند شبیه آنچه باهاوس می‌خواست باشد، یعنی «ماشینی برای زندگی». معماری باید از هیچ متولد شود. لزومی ندارد معماری طوفان به پا کند. یک زمان معماری بسیار باهوش به من گفت: «ما معماری مدرن و تاریخی نداریم. ما فقط معماری خوب و معماری بد داریم.»
در حال حاضر، فکر نمی‌کنم معماری آن چیزی باشد که قرار است دنیا را نجات دهد اما معتقدم معماران باید مطالعه کنند، باید آگاه باشند. برای مثال، پنج سال است که در دفتر معماری ما کلاسی برگزار می‌شود و معلمی می‌آید و راجع به فلسفه و عالم وجود صحبت می‌کند. چقدر دانستن خوب است! (مصاحبه با مجلهٔ Vice، در سال 2009)