دسته‌ها
فرانک گری

فرانک گری: معماری به مهندسی و درگیری با مسائل اجتماعی استحاله یافته است

من با این تصور که معماری یک نوع هنر است به آن قدم گذاشتم. بخاطر همین بود که تمایل داشتم با فرهنگ هنرمندان در ارتباط باشم؛ آن روزها با هنرمندان نشست و برخاست داشتم. به نظر من معماری {از یک هنر} به طور مستمر به مهندسی و {حرفهٔ معطوف به} مسائل اجتماعی و به درگیری {با آن مسائل} استحاله یافته است؛ که این اتفاق خوبی است.

اما من فکر می‌کنم افراد جوانی که به معماری می‌آیند می‌خواهند انتخاب کنند در کجای این حرفه نقش ایفا کنند، جایی که در آن به چالش کشیده شده‌اند. ما در فرهنگ‌مان نسبت به هنر معماری ناامیدیم. خوب می‌شود اگر {هنر معماری} به منزلهٔ یک آرزو به جا آورده شود، نه این که به آثار احمقانهٔ امثال معمارستاره‌ها تقلیل داده شود. (در گفت‌وگو با Cathleen McGuigan، منتشر شده در وب‌سایت Architectural Record، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
تام ویسکامب

تام ویسکامب: این برای معماری یک مأموریت است که به سرچشمه‌ها، به مهندسی، به تاریخ و به زمینه تقلیل داده نشود

{در هجده سالگی} علم برای من به اندازهٔ مسئلهٔ علمی – تخیلی جالب نبود. هنوز هم همین طور است. علم پژوهش در دانش است و من فکر نمی‌کنم معماری اساساً دربارهٔ این باشد. معماری واقعاً دربارهٔ تصور و خیال است؛ آفریدن چیزهایی که دور از دسترس‌اند. من فکر می‌کنم هر بار که ما چیزی طراحی می‌کنیم، لحظه‌هایی از یک دنیای جدید و محتمل را نشان می‌دهیم. در واقع فکر می‌کنم درست است که علم تلاش می‌کند حقیقت و تئوری‌های منسجم پیدا کند، اما جالب‌ترین لحظات علم زمانی هستند که آن حقیقت‌ها عجیب بودن دنیا را افزایش می‌دهند؛ برای مثال زمانی که دانشمندان سیاه‌چاله‌ها و مادهٔ سیاه را کشف کردند.

معماری زمانی در بهترین حالت خودش قرار دارد که نتواند به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم شود و در عین حال نتواند به دیدگاه‌های یکپارچه تقلیل داده شود. هر دوی این چیزها در علم وجود دارند. فکر می‌کنم این برای معماری یک مأموریت فوق‌العاده است: اینکه به سرچشمه‌ها، به مهندسی، به تاریخ و به زمینه تقلیل داده نشود و دست‌نیافتنی و مرموز باقی بماند. (در گفت‌وگو با پویان روحی، منتشر شده در کتاب روایت‌های آوانگارد در سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
نسرین سراجی

نسرین سراجی: معمار امروز باید یک اژدهای دوازده‌سر باشد

پایگاه اجتماعی معمارِ امروز بسیار متفاوت از قبل است. علاوه بر این، حضور زنان در معماری همچون دیگر رشته‌ها جدید است. معمار امروز باید یک اژدهای دوازده‌سر باشد، باید بتواند با سیاست‌مدارها، با بخش خصوصی، با انجمن‌های محلی، با همهٔ مهندسان، مشاوران و پیمانکاران زن و مرد پروژه‌اش گفتگو کند، نحوهٔ اجرای همهٔ مصالح ساختمانی جدید را بداند و … . معمار باید روشنفکری باشد که ابزار تغییر دادن دنیا را در اختیار دارد. این تغییر شکل چیزی نیست که اغلب مردم فکر می‌کنند به آن نیاز دارند یا آن را می‌خواهند. تنها معماری که فکر می‌کنم راهی برای غلبه بر این مشکلات پیدا کرده رم کولهاس است. معماران جوانی هم هستند که کارهای جالبی ارائه می‌دهند که در حاشیهٔ معماری قرار دارند، اما نمی‌دانم می‌توانم آنها را روشنفکر بدانم یا نه. آخرین برندهٔ جایزهٔ پریتزکر، ونگ شو، احتمالاً روشنفکر نیست، اما یک چینی اهل قلم است. پس شاید این امید وجود دارد که در نهایت آنچه را من «سال‌های معماری دیسکو» می‌نامم در آینده پشت‌سر خواهیم گذاشت. (در گفتگو با محمد محمدزاده، ترجمهٔ آزیتا ایزدی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۷۷، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
فرشید موسوی

فرشید موسوی: نوآوری در معماری بسیار مشکل است به‌ویژه با توجه به این که معمار برای کارفرما کار می‌کند نه برای خودش

ما تلاش نمی‌کنیم که معماری را از نو اختراع کنیم، اما تلاش می‌کنیم که پرسش‌هایی مطرح کنیم معطوف به این که مردم چطور از بناها استفاده می‌کنند. مثلا این که چطور می‌توانیم تجربهٔ انسان‌ها از اقامت در یک بنا را بهبود ببخشیم؟ یا این که چطور می‌توانیم بنایی برای نمایش طراحی کنیم که تجربهٔ بهتری از مشاهدهٔ آثار هنری به مردم عرضه کند؟

هر کدام از این پرسش‌ها دارای پیشینه است. من دارای بیست و سه سال تجربهٔ کار حرفه‌ای هستم. هرچه بیشتر طراحی کنید، بیشتر می‌آموزید. تکرار کردن {یک طرح} آسان است، اما بسیار مشکل است که نوآوری کنید و طرحی نو دراندازید، به‌ویژه با توجه به این که ما معماران نه برای خودمان، که برای کارفرما کار می‌کنیم.

شاید اگر ما در دفترمان خود را مقید به نوآوری نمی‌کردیم، می‌توانستیم پروژه‌های بیشتری انجام دهیم. اما من خوشحالم که طرح‌هایی که روی میزمان داریم همه بسیار خاص هستند، طرح‌هایی با کارفرماها، مهندسان و مشاوران عالی. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت Something Curated، سال 2016)

دسته‌ها
سانتیاگو کالاتراوا

سانتیاگو کالاتراوا: اگر معماری نوعی از هنر و مهندسی بخشی از معماری باشد پس مهندسی هم هنر است

اگر به تاریخ بنگرید خواهید دید که معماری {همیشه} به منزلهٔ نوعی از هنر فرض شده است. اگر تاریخ هنر را بخوانید، ادراکی ناب از این که معماری هنر است در آن می‌بینید. به نظر من هنر بودن معماری باید مورد به شدت مورد تاکید قرار بگیرد. معماران و مهندسان اعضای یک حرفه هستند، اما تفکیک روشنی میان این دو بخش از حرفه وجود ندارد.

پس اگر معماری را هنر و مهندسی را بخش یا شاخه‌ای از معماری قلمداد کنیم، پس نهایتا مهندسی هم می‌تواند به منزلهٔ هنر در نظر گرفته شود. (در گفتگو با Rober Ivy، منتشر شده در وب‌گاه Architectural Record، سال ۲۰۰۰)

دسته‌ها
لوییس باراگان

لوییس باراگان: معماری زمانی هنرمندانه است که باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی

معماری زمانی هنرمندانه است که کسی، آگاهانه یا ناآگانه، احساسی زیبایی‌شناسانه در فضا خلق کند و زمانی که این محیط باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی. معماری ملجأ و پناهگاه است؛ مکانی است پر از احساس در قلب من، نه فقط نوعی از {وسایل} آسایش بشر یا یک اثر مهندسی یا صرفاً مکانی برای زندگی. (در گفتگو با Christian Narkiewicz-Laine در سال ۱۹۸۱، منتشر شده در وب‌گاه رسمی مصاحبه‌کننده)

دسته‌ها
فرای اتو

فرای اتو: در حال حاضر هم معماران و هم مهندسان ساختمان از «دانشمند برتر بودن» دست کشیده‌اند

مهندسی ساختمان معاصر به سوی کوته‌فکری سوق پیدا کرده و واقعا از مدار اندیشه دور افتاده است. مهندسی ساختمان {امروز} بسیار از حوزهٔ علمی تفکر انسان دور است، در حالی که در طول دورهٔ زمانی دیگری در رأس این حوزه بود، زمانی که معماران فیزیک‌دانان پیشتازی بودند که بلندترین ساختمان‌ها را می‌ساختند و عالی‌ترین تجربه‌های بشر را می‌ساختند. اما حالا هم معماران و هم مهندسان ساختمان از دانشمند برتر بودن دست کشیده‌اند. این شکایتی است که من دارم و البته تنها نیستم، اووه آروپ و فریتز لئونارد کهنه‌کار و اشتفان پولانی نیز با من هم عقیده‌اند. این افتضاح است که حرفهٔ مهندسی به چیزی پوچ، که خود را به کاربرد چند فرمول معدود محدود کرده، تبدیل شده است. این اصلاً کافی نیست. (در گفتگو با Juan María Songel در سال ۱۹۹۷، منتشر شده کتاب «A Conversation with Frei Otto»)

دسته‌ها
علی اعطا

علی اعطا: فهم عمومی جامعهٔ ایران از معماری تحت تأثیر گفتمانی است که دلالان املاک تولید می‌کنند

از آنجایی که تصور می‌کنم معماری بیش از اینکه یک امر مهندسی و فنی باشد نسبت جدی با فرهنگ دارد، پس مثل هر پدیدهٔ فرهنگی دیگر نیاز به نقد و بررسی دارد؛ اگرچه رویه‌ها و سازوکارهای اقتصادی هم جای خود دارند. درحال حاضر می‌بینیم گفتمان رایج جامعه و آن فهم عمومی‌ای که افراد جامعه از معماری دارند، از منشأ خاصی ایجاد می‌شود. یعنی آن ادبیاتی که در جامعه در حوزهٔ معماری وجود دارد عمدتاً محصول گفتمانی است که بنگاه‌های معاملات املاک تولید می‌کنند و معماران بازاری به عنوان رهبران فکری این بنگاه‌ها به ایجاد این گفتمان‌ها کمک می‌کنند.

بنابراین می‌خواهم بگویم با وجود آن ضرورت از بعد فرهنگی، ما می‌بینیم گفتمان رایج و فهم عمومی جامعه از معماری را گروهی شکل می‌دهند که نه‌تنها متخصص این امر نیستند، نه‌تنها دغدغهٔ فرهنگی ندارند، بلکه به‌شدت به علت اینکه مسئله آنها نازل‌ترین سطح فعالیت اقتصادی یعنی دلالی است، گرایش‌های خاصی را ترویج می‌کنند. البته خود این موضوع هم جای تحلیل جدی دارد که موضوع بحث فعلی ما نیست. از این زاویه ادبیات معماری ما در عرصهٔ اجتماع، از ادبیات یک قشر فرهیخته و متخصص پیروی نمی‌کند و در نتیجه سطح فهم مردم از معماری به‌شدت نزول پیدا کرده است. (در گفتگو با افسانه شفیعی منتشر شده در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
حسین شیخ زین‌الدین

حسین شیخ زین‌الدین: تا معمار از هفت‌خان مهندسی نگذرد هیچ‌گاه نمی‌تواند کارهای بزرگ بسازد

این روزها در حال مرمت مدرسهٔ شهید مطهری (مدرسهٔ سپهسالار) هستم. اثر بسیار پیچیده‌ای است و در آن گاهی واقعا از انفجار نوآوری‌های ذهنی معمار قاجاری متعجب می‌شوم. اما از این که چرا قادر به حل جزئیات فنی کارش نبوده است –مثلا نفوذ آب سنگ‌هایش را ترکانده است- احساس نقص می‌کنم. در حالی که در معماری سلجوقی اصلا از این نواقص نمی‌بینیم. در معماری سلجوقی از همان مرحلهٔ پی تکلیف تزیین طاق مشخص بود. یعنی آجرها را طوری می‌چیدند که وقتی به بالا می‌رسید، سقف تزیین شده بود. این یک معماری بزرگ است و نشان می‌دهد که معماران به طرز فوق‌العاده‌ای بر ساختمان اشراف داشته است. از نظر فنی مهندسی اعجاب‌آور است. به همین علت هم آنها احتیاج به پوشش نما نداشتند. بعدها صفویه چنین مهارتی را در کار نشان ندادند و خیلی جاها با کاشی‌ها مشکلشان را حل و فصل کردند. قاجار هم ظاهرا به این مسائل نپرداختند. توجهشان بیشتر به نوآوری معطوف بود.
بنا بر این به نظر من بخشی از معماری یک کار بسیار جدی مهندسی است و تا کسی از هفت‌خان مهندسی نگذرد هیچ‌گاه نمی‌تواند کارهای بزرگ بسازد. اگر این را در نظر بگیریم دیگر بی‌محابا نوآوری نمی‌کنیم. نوآوری بی‌محابا به ضد خود تبدیل می‌شود و ارزش را تبدیل به ضد ارزش می‌کند. وضعی که امروز در جامعهٔ آن وجود دارد نشانهٔ آن است که آن بخش از معماری جدی گرفته نمی‌شود. به همین دلیل از یک طرف در مقابل کوچکترین نوآوری مقاوم است و اجازهٔ آن را نمی‌دهد و از طرف دیگر تقلیدهای ساده‌لوحانه از نوآوری‌ها باب می‌شود و کمتر اثر بی‌نقصی هم تولید می‌شود. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ معمار، ش 11، تابستان سال 1381)