دسته‌ها
فیلیپ جانسون

فیلیپ جانسون: معماری باید عملکردهای بسیاری را برآورده کند؛ اما به جای اینکه فرم از عملکرد تبعیت کند، برعکس است

معماری هنر است، نه هیچ‌چیز دیگر. البته معماری باید عملکردهای بسیاری را برآورده کند؛ اما به جای اینکه فرم از عملکرد تبعیت کند، برعکس است. من همیشه در درجه‌ی اول به این علاقه‌مند هستم که مردم در بناهای من چه احساسی دارند، متوجه چه چیزی می‌شوند، بناهای من چه حال و هوایی در آنها ایجاد می‌کند. این چیزی است که باید به آن فکر کنم، نه مسیرهای فرار، داکت‌های تأسیسات و رواق‌ها. اینها چیزهایی هستند که شریک من به آنها فکر می‌کند، او فردی عمل‌گراست. اگر مجبور بودم خودم این کارها را انجام دهم، تمام لذت من از معماری خراب می‌شد. (در گفت‌وگوی منتشر شده در کتاب Talking architecture: interviews with architects در سال ۲۰۰۸)

دسته‌ها
آچوت کانوینده

آچوت کانوینده: با تحمیل یک برنامه‌ی درسی به کل مدارس معماری یک کشور مخالفم

مهم نیست که مدرسه‌ی معماری کجا تأسیس می‌شود؛ بسته به طبیعت آن موقعیت، مدرسه یک نقش خاص در برآوردن نیازهای جامعه دارد. من با ایده‌ی داشتن یک برنامه‌ی درسی قابل اطلاق به کل {مدارس معماری} یک کشور، جایی که پیشینه، شرایط آب و هوایی و فرهنگ از جایی به جای دیگر متفاوت است، مخالفم.

مناطق شهری همچون دهلی یا بمبئی، ایالت‌های هیمالیایی همچون کشمیر و هیماچال، یا ایالت‌های شمال شرقی، قطعاً از نظر محیطی و احتیاجات متفاوت هستند. بنابراین من فکر می‌کنم که تحمیل یک برنامه‌ی درسی استاندارد واقعیت را حاشا می‌کند. امریکا بیش از سیصد مدرسه‌ی معماری دارد، اما هیچ‌کس یک برنامه‌ی درسی ملی {را به مدارس معماری} تحمیل نمی‌کند. (در گفت‌وگو با Narendra Dengle در سال ۱۹۹۹، منتشر شده در کتاب Dialogues with Indian Master Architects)

دسته‌ها
پدرو رامیرس باسکس

پدرو رامیرس باسکس: معماری اساساً یک فن خدماتی است

در مقام یک معمار حرفه‌ای که در این حوزه کار می‌کند، معماری را اساساً یک فن می‌دانم، فنی در کشورهای امریکای لاتین، که به طور کلی در خدمت برآوردن نیازهای بسیاری است. نیازهای بسیار، چه از حیث حجم و چه از حیث ضرورت، که ما در امریکای لاتین داریم.

من خودم را تکنیسینی به حساب می‌آورم که -تا جایی که امکانات اقتصادی کشور اجازه می‌دهد- مسئول خلق همهٔ فضاهایی هستم که مردم مکزیک برای داشتن یک زندگی شایسته نیاز دارند.

به طور خلاصه، من معماری را همچون یک فن خدماتی می‌بینم که به صورت همزمان می‌تواند فرم‌های زیبا یا جذاب تولید کند. اما این امر تقریباً تصادفی است. معماری اساساً یک فن خدماتی است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در کتاب The Changing Shape of Latin American Architecture در سال ۱۹۷۷)

دسته‌ها
کریستیان نوربرگ-شولتس

کریستیان نوربرگ-شولتس: ما زبان معماری را از یاد برده‌ایم

در فرهنگ معاصر ما، آموزش معماری در وضعیتی بحرانی قرار دارد. ما امروزه در بیشتر حوزه‌ها دانش بهتری نسبت به قبل داریم، و ابزار فناورانهٔ بهتری در اختیارمان است، اما همچنان، در بیشتر جاها، محیط مصنوع به خاطر ساخت‌وساز بی‌معنی رو به زوال است. پس، می‌توانیم راجع به یک بحران عمومی محیطی و نتیجتاً بحران آموزش معماری سخن بگوییم. در مقام یک معمار و مدرس، در مورد دلایل این وضعیت بسیار اندیشیده‌ام.

استنتاج من ساده است: ما زبان معماری را فراموش کرده‌ایم. {چرا که} اولاً، ما فراموش کرده‌ایم که معماری را به مثابه یک بیان معنادار از زندگی انسان در مکانی خاص تجربه کنیم، و ثانیاً، ما کارکرد زبان معماری به مثابه ابزاری برای برآوردن نیاز انسان به معنا و تعلق را از یاد برده‌ایم. از واژهٔ زبان، برای این منظور، آن چیزی را مراد می‌کنم که طریقهٔ بودن آدمی در جهان را حفظ و مخابره می‌کند. بازیافتن زبان معماری هدف اصلی و اساس آموزش معماری است. (در مقالهٔ The Architecture of Unity، منتشر شده در کتاب Architecture Education in the Islamic World، سال ۱۹۸۶)

دسته‌ها
باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی

باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی: معماری مردمی ما معماری نیاز است

هنر معماری جامعهٔ ما در طول تاریخ همه‌گاه در رابطه با نیازهای جامعه شکل گرفته، مردم به دلیل برآوردن نیازهای خود به این معماری جان تازه‌ای بخشیده‌اند. ما مثلاً «ارسی» داریم -بالاروها به تعبیری ساده- همین نمونه را مطرح می کنیم؛ هر زمان بخواهیم اطاق محل زندگی‌مان را تبدیل به ایوان کنیم قادریم، با شیشه‌های رنگی آن می‌توانیم نور اطاقمان را تنظیم کنیم، می‌توانیم ایوان را نیمه‌ایوان کنیم.

پس مردم با امکانات محدود خود با مدد از ذوق و سلیقه توانسته‌اند بسیاری از نیازها را برآورده کنند. معماری مردمی ما معماری نیاز است؛ آب‌انبار داریم، يخچال‌های طبیعی داریم، بادگیر داریم، {این بناها} زیبا هستند، اما مهم تنها زیبائی نیست، رفع نیازها و احتیاجات نیز مطرح است. هدف استفاده از سوخت منفی است، یعنی مردم با شناخت شرایط اقلیمی گرما را به سرما تبدیل می‌کنند. آب گرم را به آب خنک، هوای گرم را به سرد، این سنت است، سنت صحیح.

پس در معماری مردمی ما تنها خاک نیست، زیبائی نیست که مورد توجه قرار می گیرد؛ برآوردن نیاز با استفاده از تفکر و استعداد نیز مطرح است. پس در کل معماری مردم ایران صرف‌نظر از پاره‌ای مسایل سیاسی و غیره که گاه جنبه‌های غیر ضروری بدان بخشیده است هنری است مایه گرفته از مردم و از سنت‌ها که در فرم‌های مختلف هر زمان به حیات خود ادامه داده است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در فصلنامهٔ هنر، ش ۱، پاییز سال ۱۳۶۰)

دسته‌ها
هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون: معماری مدرن نمی‌تواند باشد؛ معماری یا صحیح است یا غلط

معماری مدرن نمی‌تواند باشد. معماری {یا} صحیح است یا غلط. انعکاس احتیاجات و افکار مردم جهان در هر دوره‌ای متفاوت بوده است و به طور کلی هنرْ خود نمایشگر اینگونه انعکاس‌هاست. در هر دوره‌ای آنچه نو به وجود می‌آید مدرن است. تنها صحیح بودن یا غلط بودن این افکار است که می‌تواند مطرح باشد. معماری یونان برای مردم گذشته مدرن و نو بوده. رنسانس تحول جدید و مدرن بوده و خلاصه امروز هنر ما موقعی مورد قبول قرار می‌گیرد که احتیاجات و نیاز واقعی مردم را برآورد.

{…} مدرن بودن فقط غیر عادی بودن نیست. این فکر، یعنی حجم‌ها و طرح‌های غیر قراردادی به وجود آوردن مرضی است که اکثر هنرمندان ما بدان دچار شده‌اند.

صحیح بودن می‌تواند یگانه هدف باشد. در ضمن عمل خود به خود از تکنیک نو و عوامل تازه‌ای که قرن ما به وجود آورده استفاده می‌شود. فکر صحیح و امکانات جدید طبیعتاً معماری نو و تازه‌ای به وجود می‌آورد. نه {فقط} در این مملکت، بلکه در تمام جهان هدف اصلی راحتی مردم و استفادهٔ مردم است، نه یک معماری غیر معمولی. معماری به خاطر معماری نمی‌توان باشد. چون مردمی هم در کار هستند و دیگرانی که طالب زندگی راحت و مطمئن هستند. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ نگین، ش ۱۲، سال ۱۳۴۵)