کلاسیسیسم جامعترین زبان معماری است که بشر تا کنون پرورش داده است. من معتقدم که معماری کلاسیک هنوز هم نیرومندترین، مناسبترین و اصیلترین زبان برای بیان رابطهٔ میان فرد با جامعه در یک دموکراسی جمهوری است. موضوع بنیادین معماری کلاسیک رابطهٔ میان انسان به منزلهٔ یک فرد با جامعه و رابطهٔ میان شهروند و حکومت است. تصادفی نیست که پیدایش معماری کلاسیک با پیدایش آرمان حکومت دموکراتیک در آتن در حدود سه هزار سال پیش همزمان است. (در گفتوگو با Philip Langdon، منتشر شده در مجلهٔ The American Enterprise، شمارهٔ ۸، سال ۱۹۹۷)
برچسب: بشریت
برای من شهر ژرفترین {یا اساسیترین} آفریدهٔ بشریت است؛ پیوسته تغییر میکند و تکامل مییابد؛ اسرارآمیز است و از این رو از جنبههایی مهم غیر قابل شناختن؛ از جنبهٔ عدم ثبات آن؛ از جنبهٔ شمار خارج از تصور تعاملات، مبادلات، برخوردهای تصادفی {در آن}… از جنبهٔ وسعت بسیار زیاد گوناگونی هوشمندیها {در آن}. در اینجا استعداد یک آفرینندگی حقیقی وجود دارد که در آن خوشبختی و اشتعال خودبهخودی رخ میدهد. به باور من به همین علت است که شهرها سنگر سنتهای آزادیخواهانهٔ این کشور هستند.
شهرهای ما محل بازسازی مستمر و امکانات نامتناهی است که از ما نگرشی گسترده طلب میکند. با این حال ظاهراً در دههٔ اول قرن بیست و یکم خود را وحشتزده مییابیم و درجامانده {و مبهوت} از پیچیدگی واقعیتهایی که از زندگی در حال… در اکنون… نشئت میگیرد؛ به جایش اصرار داریم که جامعهٔ متنوع خود را از طریق عینکی سادهانگارانه، مقاوم در برابر واقعیت ببینیم و در مواجهه با تنوع خواستار یکنواختی هستیم. (در سخنرانی دریافت جایزهٔ پریتزکر در سال ۲۰۰۵)
مدرنیسم یک ایدئولوژی تمامیتخواه است که، همچون همهٔ دیدگاههای جزماندیشانه، بر مفروضات غیر قابل اثبات متکی است. مدرنیسم حتی قادر به مدارا با مخالفت، مقابله یا سرپیچی نیست، چه رسد به پذیرش آنها. اگر شما چنان مفروضات موهومی را بپذیرید، به ناچار تواناییهای شناختی خویش را از دست میدهید و به رغم تناقضات بیرونی و درونیِ {این ایدئولوژی} خود را در برابر شواهد مقاومتناپذیر کور میکنید.
اعلان جنگ مدرنیسم در برابر سنت نه فقط به معنای طرد سنتهای منسوخشده، بلکه اعلان جنگ با همهٔ دانشها و مهارتهایی بود که با دیدگاه تقلیلدهندهٔ {مدرنیسم به} بشریت، تاریخ، فنآوری، سیاست و اقتصاد تناسب نداشت. این ایدئولوژی تجاوزی سیستماتیک به ساختار روانشناختی و فیزیولوژیک انسان بود. بنابراین سه نسل طول کشید تا آدمیان از این تجاوز ذهنیِ مخالفِ تجربهٔ انسان و مخالفِ هوش و غریزه و حساسیتِ تراکمیافتهٔ او خود را بازیابند. (در گفتوگو با Nikos Salingaros، منتشر شده در وبگاه PLANetizen، سال ۲۰۰۱، به نقل از وبسایت پردیس سانتیاگو دانشگاه تگزاس)