دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: معماری امروز امارات و قطر در ایران نه تنها آرزوی برخی معماران بلکه سلیقهٔ قشری خاص از پولدارهاست

ما نباید ببینیم دنیا چه کار کرده است {و همان را بدون فکر در ایران پیاده کنیم}. دانش آن به صورت تئوریک خوب است که شما این اطلاعات را بدانید. نمونه‌ای که برایتان مثال می‌زنم راجع به کشورهای کوچک اطراف خلیج فارس است، راهی که قطر، ابوظبی و دبی رفته‌اند با راهی که عمان رفته کاملاً متفاوت است. در عمان اجازه ندارید ساختمان‌های بلند بسازید، مانند تمام کشورها قوانین و مقررات معماری و شهرسازی در آنجا حاکم است. این موضوع باعث شده معماری بومی خود را حفظ کنند و رابطهٔ عمیقی بین فرهنگ و معماری شهرشان -کشورشان داشته باشند. از طرف دیگر شاهد امارات و قطر هستیم که سعی می‌کنند فرهنگ خود را حفظ کنند و به نمایش بگذارند ولی کاملاً نمایشی و در مقیاس کوچک است. این کشورها برای معماران غربی به حالت یک آزمایشگاه درآمده، کارهایی که در کشور خودشان اجازهٔ ساخت آنها را ندارند، در این کشورها می‌سازند و به عقیدهٔ من نتیجهٔ آن خوب نیست.

متأسفانه تصویر معماری که ما در کشور امارات و قطر می‌بینیم در حال حاضر نه تنها آرزوی معماران ایران است بلکه سلیقهٔ یک قشر خاص (پولدارها) در ایران است و ما شاهد این سلیقهٔ نازل در ایران هستیم. (در گفتگو با الهه مایانی و علیرضا عظیمی حسن‌آبادی، منتشر شده در کتاب اندیشهٔ معماران معاصر ایران، جلد چهارم، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
کامبیز حاجی‌قاسمی

کامبیز حاجی قاسمی: راه فهم اثر معماری از درون فرهنگ است اما باید در مواجهه با اثر به حاق و حقیقت آن پی برد

معماری هنری ناب و هنر پدیده‌ای فرهنگی است. راه فهم نهایی هنر نیز از درون فرهنگ است، اما با شناخت فرهنگ پایان نمی‌پذیرد، بلکه باید در مواجهه با اثر به حاق و حقیقت آن پی برد. هنر تنها مفهوم درونی اثر هم نیست، بلکه منتج از عملی خلاقانه در تبدیل آن مفهوم به اثر است. به بیان دیگر هنر با مفهومی که بدان اشاره دارد هنر نمی‌شود، بلکه نحوهٔ بیان آن مفهوم و جست‌وجوی راهی برای انتقال آن به مخاطب است که هنر را پدید می‌آورد.

به این ترتیب تنها شناخت آن مفهوم نیز به معنای شناخت آن هنر نیست. اگر این تعریف را بپذیریم می‌توان گفت معماری اسلامی ایران، هم متعلق است به ایران و هم وابستگی تام به اسلام دارد، اما در شناخت آن بیش و پیش از اسلام و ایران باید هنر بودنش را لحاظ کرد و از راه خاص شناسایی هنر، که مواجهه با اثر است، به دنبال ادراک آن بود. (در مقالهٔ «تاملی در مفهوم معماری اسلامی ایران و راه فهم آن»، منتشر شده در مجلهٔ صفه، دورهٔ ۲۱، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
پی ژو

ژو پی: گاهی مجبوریم برای خلق معماری معاصر و بی‌مانند تاریخ را فراموش کنیم

اگر به معماری از منظری فرهنگی بنگریم، خواهیم دید که ما در موقعیتی خاص قرار داریم، جایی که در تلاشیم تا هویت خود را {از طریق معماری} بازشناسیم. به نظر من ما بیش از اندازه بر این که چگونه معماری گذشتهٔ چینی را به معماری امروز تبدیل کنیم تمرکز کرده‌ایم؛ اما چنین کاری غیر ممکن است، شما می‌توانید این را به چشم خود ببینید. برای مثال، هیچ‌گاه نخواهید توانست یک بنای رومی را به یک بنای امروزی تبدیل کنید. گاهی مجبوریم برای خلق معماری معاصر و بی‌مانند تاریخ را فراموش کنیم. (در گفتگویی در سال ۲۰۱۳، به نقل از وب‌سایت archdaily)

دسته‌ها
فرامرز پارسی

فرامرز پارسی: اگر می‌خواهیم شهری زنده و سرحال داشته باشیم باید گذشتهٔ شهر را به خوبی حفظ کنیم

ما چه کنیم تا معماران امروز بهتر معماری کنند؟ من معتقدم یکی از اصول این است که معماران امروزمان به فرهنگ گذشته خود توجه داشته باشند. یعنی بناهای با ارزشی که هنوز وجود دارند بعضی‌ها مانند من رسالت‌شان را در این می‌بینند که یک زبانی که تا حدی داشت از بین می‌رفت را زنده کنند. بعضی‌ها هم به این نتیجه می‌رسند که فقط خوب است بدانند و در برخی موارد هم از آن استفاده می‌کنند که این هم خوب است اما مشروط بر آن‌که به طور آگاهانه از آن استفاده شود.

پس بهتر است که معماری گذشته‌مان را درست بشناسیم تا بتوانیم به مشتری‌مان کالای باکیفیتی را ارائه کنیم، اما برای این کار باید چه بکنیم؟ آیا باید نظام آموزشی‌مان را عوض کنیم؟ بله حتماً باید این کار را بکنیم که این بحث پیچیده‌ای است. اما من یک راه راحت‌تر را ارائه می‌دهم. ما باید امکان برخورد مردم با معماری­‌های خوب را زیاد کنیم یک دسته از این معماری‌های خوب کارهای گذشته‌مان است و یک دسته دیگر نیز معماری‌های جدید است؛ بنابراین مردم می‌توانند برج آزادی یا آثار آرشیتکت‌های خوب معاصر را ببینند.

ما واقعاً آرشیتکت‌های خوبی داریم و می‌بینیم ایران جوایز بین‌المللی خوبی را به دست آورده است که نشان می‌دهد ما زیاد هم از معماری دنیا عقب نیستیم و دسته دیگر ابنیه و بافت‌های تاریخی با ارزش ماست. اما در مورد بناهای تاریخی حرف آخرم را می‌زنم. اکنون که این بناها خیلی خوب هستند، در وهله اول باید بناهای خوبی که داریم را حفظ کنیم. در واقع وظیفه ما حفظ بناهای تاریخی‌مان است. شاید 40 یا 60 سال پیش تعداد این بناها آن‌قدر زیاد بود که ما می‌گفتیم اگر در یک خیابان کشی چند بنا هم از دست برود زیاد مهم نیست، اما امروزه دیگر چیز زیادی برای ما باقی نمانده است و به هیچ بهانه‌ای نباید آنها را خراب کنیم. مشکلات سازه‌ای و تأسیساتی این بناها قابل حل است و نباید آنها را تخریب کنیم. پس آخرین توصیه‌ام این است که اگر می‌خواهیم شهر زنده و سرحالی داشته باشیم، یکی از مهمترین الزاماتش این است که گذشتهٔ شهر را به خوبی حفظ کنیم و باقی الزامات را نیز دیگران می‌دانند. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
آلبرتو پرز-گومز

آلبرتو پرز گومز: شاید کارکرد اساسی معماری همین باشد که صحنه‌ای برای ارتباط فرهنگی آماده کند

شاید کارکرد اساسی معماری در سراسر تاریخ همین بوده باشد که صحنه‌ای برای ارتباط فرهنگی آماده کند تا به لحاظ فکری و عاطفی با آگاهی مجسم {=تن‌یافته، بدن‌مند} سخن بگوید و مکان‌هایی را آشکار کند که با کنش‌های ارزشمند انسانی همساز باشند. پدید آوردن فضاهایی که در آن فرد می‌تواند به واسطهٔ برهم‌کنش با دیگران به خودشناسی دست یابد کارکردی اساسی است؛ آنچه به طور سنتی با تجلی زیبایی تداعی داده شده است و به واقع نیز شاید شرط بنیادین سلامت روان و بدن تلقی شود؛ محیطی که به شکلی موزون آگاهی انسان را کامل می‌کند، به جای این که آن را از خود بیگانه کند. (در مقاله‌ای با عنوان «زبان شاعرانه و معنای معمارانه» در سال ۲۰۱۶، ترجمهٔ رضا امیررحیمی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۱۰۳، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی

باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی: معماری تنها شاهد زنده و سند گویای فرهنگ و هنر هر قوم است

ساده‌ترین تعریف از هنر معماری را شاید بدین بیان توان گفت که هنر معماری تبلوری است از فرهنگ یک جامعه در گذرگاه زمان. به تعبیری دیگر می‌توان به مدد این هنر جنبه‌های مختلف رشد و پویایی هنر و فرهنگ هر زمان را مورد پژوهش و تحقیق قرار داد. چه هنگامی که سخن از ایجاد بنایی می‌رود، ساختمان این بنا صرفا نمی‌تواند مور نظر قرار گیرد. ابعاد گستردهٔ دیگری در کنار این بنا مطرح می‌شود، از قبیل شرایط اقلیمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری.

به‌طور مثال گنبد و شهر سلطانیه را مطرح می‌کنیم، ایجاد این بنای عظیم در مدت‌زمان کوتاهی بیانگر بسیاری از مسائل فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است. گونه‌ای حیرت‌انگیز از بسیج نیروی انسانی را برای ایجاد یک چنین حجمی، چنین نظمی، چنین حرکت بی‌سابقه‌ای مطرح می‌کند.

به همین دلیل در تعریف بنای سلطانیه باید به دنبال شناخت عوامل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی رفت. پس تاریخ مطرح می‌شود، جامعه مطرح می‌شود. به همین دلیل معماری تنها شاهد زنده و سند گویای فرهنگ و هنر هر قوم است. آینه‌ای روشن از شرایط هر جامعه در دوران مختلف است. حال می‌خواهد مربوط به فلان هزارهٔ قبل از میلاد باشد و یا قرن هشتم و یا امروز. معماری در حقیقت راوی داستان هنر و فرهنگ است و در هر زمان با توجه به امکانات، با توجه به روابط سیاسی و اجتماعی این روایت مطرح می‌شود. (در گفتگو با نویسندهٔ فصلنامهٔ هنر، ش ۱، پاییز سال ۱۳۶۰)

دسته‌ها
زاها حدید

زها حدید: معماران باید جلوتر از بقیه باشند تا آنچه رخ خواهد داد را پیش‌بینی کنند

مردم خود پیش‌فرض‌هایی راجع به مسکن دارند، اما لازم است {ما معماران} بیندیشیم و پیشنهادهایی دربارهٔ روش‌های زندگی در آینده عرضه کنیم. همین حالا هم رابطهٔ بین فضای سکونت و فضای کار بسیار متحول شده است. در پی تکنولوژی‌های رایانه‌ای بسیاری از مردم در محل سکونتشان کار می‌کنند و مشتاق به داشتن فضای شفاف‌تری هستند. انگارهٔ  دفتر کار نیز متحول شده است. فضای اداری {همچون گذشته} دیگر فضایی مشخص نیست، بلکه فضایی است که می‌تواند محمل فعالیت‌های گوناگون باشد.

به نظر من معماران امکان آفرینش فرهنگ را دارند. معماران باید کمی جلوتر از بقیه حرکت کنند و آنچه در حال وقوع است را رصد کنند. فکر نمی‌کنم که ما معماران قادر باشیم که یک ایده را به مردم تحمیل کنیم، اما باید قادر باشیم که آنچه اتفاق خواهد افتاد را پیش‌گویی کنیم و بر اساس آن می‌توانیم چنان فتواهایی صادر کنیم. (در گفتگو با Louis Rojo de Castro در سال ۱۹۹۵، منتشر شده در مجلهٔ El Croquis، ش ۷۳)

دسته‌ها
شیوا آراسته

شیوا آراسته: زمینه‌گرایی اصل و جوهرهٔ معماری پیشینیان ما بوده است

معماری زمینه‌گرا شاخه و حوزه‌ای از معماری را شامل می‌شود که فقط نگاه کالبدی به معماری ندارد و معماری را فقط ساخت و ساز نمی‌بیند. بلکه معماری را برآیندی از مسائل اجتماعی و اقتصادی و زمینه‌های تاریخی، اقلیمی و محیط زیست و همین‌طور کالبد می‌‌داند. در واقع به کلیه نیروها و آیتم‌هایی که در به وجود آمدن یک کالبد معماری تأثیر دارند، توجه می‌کند و معماری را برآیند چندین حوزه می‌بیند، موضوع طراحی در حوزه زمینه‌گرایی فقط کالبد فیزیکی نیست. حالت کلی باید زمینه را در چهار حوزه کلان؛ اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، محیطی و کالبدی بررسی و تحلیل کرد و تأثیر آن را در معماری و شهرسازی معاصر لحاظ کرد. {…} زمینه‌گرایی دقیقاً اصل و جوهره معماری پیشینیان ما بوده و معماری‌ و شهرسازی گذشته مانند معماری بازارها، مساجد و خانه‌های ایرانی با این نگاه ساخته شده‌اند. به همین دلیل معماری خانه‌ها در هر بوم و اقلیمی متفاوت بوده و منتج از زمینه فرهنگی، طبیعی و تاریخی آن شهر بوده است. معماری دنیا در دوره‌ای از معماری زمینه‌گرا فاصله گرفت و به سمت مدرنیسم سوق پیدا کرد ولی در چند سال اخیر ما دوباره شاهد این هستیم که جایزه پریتزکر را به معمارانی می‌دهند که معماری را در بین مردم و با مردم انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم این خیلی مهم است که معماری برای مردم باشد. ما اصولاً دو دسته معمار و هنرمند داریم؛ یک دسته از آن‌ها می‌گویند هنر برای هنر است و دسته دوم هنر را برای مردم می‌دانند. معماری زمینه‌گرا جزو دسته دوم است. اصولاً معماری برای مردم است. معماری برای خود معمار نیست که ما بر اساس احساسات خودمان و با هزینه مردم بنایی را بسازیم و مردم را در خصوص اظهار نظر در مورد کارمان واجد صلاحیت ندانیم. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)

دسته‌ها
سید محمد بهشتی

سید محمد بهشتی: معماری بر خلاف فیزیک دانشی بینارشته‌ای است

نکتهٔ دیگری که ما آن موقع در دورهٔ آموزشی [در دهه‌ی ۱۳۵۰ در دانشگاه ملی] داشتیم این بود که به ابعاد دیگر موضوعِ معماری مثل ابعاد اجتماعی، ابعاد اقتصادی و ابعاد فرهنگی توجه وجود داشت. یعنی اینکه فقط ساختمان طراحی نمی‌کردند و یا موضوع فقط ساختمان نبود؛ بلکه این جنبه‌ها هم موضوعیت پیدا کرده بود. گاهی هنگامی که در آتلیه کرکسیون صورت می‌گرفت دوستان ما در دانشکده‌های دیگر مثل علوم اجتماعی یا اقتصاد به دانشکدۀ معماری می‌آمدند و کنجکاوی می‌کردند. برای آنها خیلی جالب بود که [دانشجوی] سال سوم که دارد کرکسیون می‌کند وارد بحث اقتصادی می‌شود و یا وارد بحث اجتماعی می‌شود و آن دانشجوی رشتۀ علوم اجتماعی آن گونه وارد موضوعات نمی شد که دانشجوی معماری وارد می‌شد. علتش چه بود؟ علتش این بود که نکته‌ای که آن زمان خیلی به آن توجه وجود داشت و البته ممکن بود بیان نشود این بود که رشتۀ معماری یک بینارشته‌ای است. یعنی [رشتۀ معماری] یک interdisciplinary است، نه یک رشته مثل علم فیزیک. این را دانشجو حس می‌کرد و به ابعاد مختلف موضوع توجه می‌کرد. (در گفتگو با یحیی سپهری، سال 1394، منتشر شده در کتاب «تاریخ آموزش طراحی معماری در دانشگاه شهید بهشتی، دورۀ تکوین»)