در طرح ساختمان بندرعباس، معماری سازه بود و سازه نیز معماری. در آنجا شما نمیتوانید بگویید این سازه است یا معماری. در حقیقت این موضوع برای من همیشه وجود داشته که اگر استخوانبندی نباشد، معماری معنایی ندارد. بنابراین خود استخوانبندی میتواند معماری باشد.
{…} در واقع هر دو باید در عمل با هم دیده شوند. اینگونه نیست که معماری تصمیم بگیرد و بعد از آن مهندس سازه بر روی آن طرحْ سازهای ببیند.
{…} در حال حاضر اکثر طرحها فقط به صورت معماری دیده میشوند و بعد پوستههای سازهای آن را پوشش میدهند. من معتقدم که خلق معماری و سازه باید همزمان باشند. مثال بارز این تفکر ساختمان استادیوم تختی است، {که} سازهاش معماریاش است. یعنی شِمای سازه شده معماری. از سازه یک معماری میسازیم. هیچ وقت معماری را با یک سازه خلق نمیکنیم. این همیشه در کارها بوده و باید باشد و فکر میکنم جدا کردن اینها اصلاً مفهومی ندارد. (در گفتوگوی منتشر شده در جلد چهارم کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش علیرضا عظیمی و همکاران، منتشر شده در سال ۱۳۹۵)