دسته‌ها
بابک اطمینانی

بابک اطمینانی: برای من تدریس به مثابه یک فرم هنری است

برای من تدریس به مثابه یک فرم هنری است. وقتی درس می‌دهم مثل این می‌ماند که دارم در بیان و در اجرا یک عمل هنرمندانه انجام می‌دهم، یعنی دارم آگاهانه از مواد خام و ابزار برای ساختن فضا و فرم استفاده می‌کنم تا بتوانم «محتوا»یی را منتقل کنم، محتوایی که در واقع همان «ایجادِ ادراکِ مشخص» است. و برای این کار باید تمرین‌هایی طراحی شود که بتواند در کمترین زمان بیشترین اطلاعات را بطور ساده، منسجم و واضح به هنرجو منتقل کند. و طراحیِ این تمرین‌ها یکی از دلمشغولی‌های من است، و همینطور رسانا کردن فضا به وقت آموزش.

ذهن من دوست دارد اطلاعات آموزشی را تولید و دسته‌بندی کند و برای رشد هر کدام برنامه‌ریزی و بسترسازی کند. ذهن من دوست دارد سیستم تولید کند و جزئیات را به کلیات و بالعکس، پیوند بزند و از این میان الگوهایی را تعریف و کشف کند که به سادگی قابل اجرا باشند. ذهن من این کارها را خودش بطور فی‌البداهه انجام می‌دهد و لازم نیست من کاری بکنم. تدریس برای من بخشی از بودن است. (در گفت‌وگو با مریم درویش، منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
ارو سارینن

ارو سارینن: مردم واقعاً نگاه نمی‌کنند؛ بیشتر مردم کورند

ارزش معماری {برابر} تأثیری است که بر انسان‌ها می‌گذارد. حالا، اگر با بیان چیزهای مختلف {در یک اثر}، چه چیزهای متناقض و چه چیزهای گیج‌کننده، تأثیر خود را هدر دهید، آنگاه معماری قدرتش را از دست می‌دهد. همچنین، من فکر می‌کنم باید {ایده‌ی خود را در معماری} به شکلی اغراق‌شده بیان کنید. در بازگشت به کارهایی که به پایان رسانده‌ایم، وقتی آن را از دریچه نگاه سرد روز می‌بینم، {به این نتیجه می‌رسم که} برخی از کارها ایده‌های بسیار خوبی بودند، اما به اندازه‌ی کافی با قدرت بیان نشده‌ بودند یا از طریق یک عالمه ایده‌ی دیگر هدر رفته بودند. حالا، چطور می‌شود آن را اصلاح کرد؟

پیش از هر چیز، روز به روز بیشتر احساس می‌کنم که ایده‌ی شما باید به اندازه‌ی کافی قدرتمند باشد. باید به اندازه‌ی کافی خوب باشد. سپس، شما باید همه‌ی تخم‌مرغ‌هایتان را در یک سبد -یعنی در همان یک ایده- قرار دهید. همه‌چیز در یک بنا باید واقعاً آن ایده را حمایت کند، چرا که عطف به آن تأثیری که بحثش بود، مردم واقعاً نگاه نمی‌کنند. بیشتر مردم کورند.

اگر در معماری خیلی لطیف {و در لفافه} بیان کنید، {یعنی مثلاً در طراحی} اگر از یک اتاق متناسب {و فکرشده} به سراغ اتاق متناسب دیگر و سپس به اتاق متناسب سوم بروید و به خوبی و زیبایی رابطه‌ی بین هر کدام از این اتاق‌ها را طرح‌ریزی کنید، مردم واردشان می‌شوند و از آنها عبور می‌کنند و هیچ‌گاه متوجه تفاوت نمی‌شوند.

ما در مورد چیزهای دیگر، کم و بیش، مردمی متمدن هستیم، اما وقتی به درک ارزش معماری می‌رسد، طایفه‌ای از بربرها هستیم. به نظر من برای این که ارزش معماری‌ات را بفهمند، به تأثیری قدرتمند نیازمندی. اما این همه‌ی ماجرا نیست؛ شما برای این که ایده را منتقل کنید به تأثیر قدرتمند نیاز دارید. (در گفت‌وگو با John Peter، منتشر شده در کتاب The Oral History Of Modern Architecture در سال ۱۹۹۴)

دسته‌ها
بیجوی جین

بیجوی جین: آزادی یعنی یافتن یک شکاف یا فضای میانی در یک محیط محدود

آزادی در حقیقت به معنای یافتن یک شکاف یا یک فضای میانی در یک محیط محدود است. آزادی واقعاً یک کاوش است. دانشجویان من در تصمیم‌گیری راجع به پروژه، این که کجا قرار داشته باشد، چگونه می‌خواهند آن را بسازند و این که چگونه می‌خواهند آن را بیان کنند آزادی کامل دارند. آنها می‌توانند برقصند، ببافند، آواز بخوانند و هر کار دیگری که بخواهند. آنها در بیان کار خود آزادند.

آزادی لزوماً به این معنا نیست که بتوانی هر کار که بخواهی انجام دهی؛ آزادی با مسئولیت همراه است. لئونارد کوهن این موضوع را به زیبایی بیان می‌کند: «در همه‌چیز شکافی وجود دارد/ اینگونه است که نور وارد می‌شود.» (در گفت‌وگو با Felix Burrichter، منتشر شده در مجلهٔ PIN-UP، شمارهٔ ۲۸، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
لودویگ میس فن در روهه

میس فان در روهه: نمی‌خواهم جالب باشم. می‌خواهم خوب باشم

آنچه جوهر عصر است {را جست‌وجو کردم}. و این تنها چیزی است که ما واقعاً می‌توانیم بیان کنیم، و ارزش بیان را دارد.

یک چیز دیگر هم وجود دارد که اکنون به ذهن من می‌رسد. توماس آکوئیناس می‌گوید «منطق اولین اصل همه کار انسان است». بسیار خوب، اگر یک بار آن را دریافتید، آنگاه مطابق با آن عمل می‌کنید. پس هر چیزی را که منطقی نباشد دور می‌ریزم.

نمی‌خواهم جالب باشم. می‌خواهم خوب باشم. (در گفتگو با  Moises Puente در سال ۱۹۵۵، منتشر شده در کتاب «گفتگوهایی با میس فان در روهه» ترجمهٔ افرا غریب‌پور)

دسته‌ها
کازویو سجیما

کازویو سجیما: لزومی ندارد که پیچیدگی مفهومی به پیچیدگی کالبدی ترجمه شود

من و {همکارم} نیشیزاوا فکر می‌کنیم که می‌شود با استفاده از روش‌های ساده پیچیدگی را بیان کرد یا پذیرفت. از همین رو ما از پیچیدگی نمی‌هراسیم، اما پیچیدگی مفهومی لزوماً نباید به پیچیدگی کالبدی ترجمه شود. هدف ما بیان پیچیدگی مفهومی به طریقی است که از حیث کالبدی ساده باشد. بنابراین منصفانه نیست که خوانش کارهای اخیر را در برابر ایدئال‌های اولیه قرار دهیم، اما اگر به نظر برسد که یک اثرْ بیانگرِ خلوص است، آنگاه من دوست خواهم داشت که بتوانم آن نوع از بیان را حفظ کنم. اما در عین حال آنچه در ذهن من می‌گذرد در حال پیچیده‌تر شدن است. (در گفت‌وگو با  Annabel Lahzو Andrew Nimmo در سال ۱۹۹۷، منتشر شده در صفحهٔ آکادمیای مصاحبه‌گر)

دسته‌ها
ادواردو سوتو د مورا

ادواردو سوتو د مورا: معماری همه‌اش کپی کردن است، اما فرایند کپی کردن باید ناخودآگاه و غیرعمدی رخ دهد

معماری همه‌اش کپی کردن است. ما آن چیزهایی که می‌بینیم کپی می‌کنیم. اما آن زمان که فرایند کپی کردن آگاهانه رخ دهد فاجعه است. این فرایند باید ناخودآگاه و تقریبا غیرعمدی باشد.

{…} بگذارید اینطور بگویم که من کتابخانه‌ای از تصاویر در سرم دارم. وقتی دارم کار می‌کنم این تصاویر خود را نشان می‌دهند. این فرایند ناخودآگاه است. من چیزی فراتر از راه حل را جستجو می‌کنم؛ من به دنبال نوعی بیان هستم.

من جملات قصار را نیز گردآوری می‌کنم. برای مثال این جمله از فروید را دوست دارم که می‌گوید «از اشتباه تا اشتباه است که کسی کل حقیقت را کشف می‌کند»، یا این سخن از بکت که «مهم نیست که همیشه تلاش کرده باشید و همیشه شکست خورده باشید، دوباره تلاش کنید، دوباره شکست بخورید، دوباره بهتر شکست بخورید». بنابراین قصد من همیشه همین است، این که تلاش کنم چیزی خاص و شخصی را پیدا کنم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
شیمول جاوری کادری

شیمول جاوری کادری: اگر توانایی اندیشیدن در شما رشد کرده باشد، حتی اگر به یک دانشکدهٔ معماری بد بروید همچنان می‌توانید یک معمار خوب باشید

من معتقدم که نظام آموزشی بزرگ‌ترین اثر را بر این گونه از معماری بسیار بدی دارد که امروز {در هندوستان} شاهدش هستیم. و در حقیقت نه فقط نظام آموزش معماری، که در واقع نظام آموزش از کلاس اول ابتدایی ضعیف است و در آن حساسیت‌های {دانش‌آموزان} به شکلی بسیار بد سرکوب شده است.

از نظر من، حتی اگر نظام آموزشی تا پایان دبیرستان خوب باشد و شما به یک دانشکدهٔ معماری بد بروید، همچنان می‌توانید معمار خوبی باشید، چرا که توانایی بنیادین شما برای اندیشیدن رشد کرده است، اما در سناریویی که امروز جریان دارد، چنین مسیری بن‌بست است.

در آخر، معماری نوعی از بیانگری {اندیشهٔ} خود است. دانشکدهٔ معماری مهارت‌های بیانی -همچون زبان خطوط، نقطه‌ها، صفحات- را به شما می‌آموزد، اما اگر اندیشه‌های شما شفاف نباشد، می‌خواهید چه چیزی را بیان کنید؟ به نظر من ترکیب شهود و تحلیل است که طراحی را به ارمغان می‌آورد. هر دوی اینها در نظام آموزش ما نایاب است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Home Review، سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
لودویگ میس فن در روهه

لودویگ میس فن در روهه: نمی‌خواستم زمان را تغییر دهم، هدفم بیان زمان بود

در همه سال‌های عمرم به معماری علاقه‌مند بودم و تلاش کرده‌ام با نظرات دیگران درباره معماری آشنا شوم. به نظر من، معماری به دورانی خاص تعلق دارد. معماری بیانگر ماهیت واقعی دورهٔ خاص خودش است. همیشه با مسئلهٔ حقیقت روبرو بوده‌ایم. چگونه می‌توانیم حقیقت را پیدا کنیم، با آن آشنا شویم و درکش کنیم؟ همهٔ آنچه که می‌گویم نتیجهٔ یک عمر کار و فعالیت است. وقتی می‌گویم معماری باید تجلی سازه باشد، به ایده‌ای خاص اشاره نمی‌کنم؛ اما مسئله این بود که در آن زمان، روابط متقابل بین این عناصر شفاف نبود. پس همه مطالعاتم درباره چیزهایی بود که بر معماری تأثیر می‌گذاشتند. وقتی دربارهٔ جامعه‌شناسی می‌خواندم به دنبال ایده‌هایی بودم که واقعا در زمان ما تأثیرگذار بودند. نمی‌خواستم زمان را تغییر دهم؛ هدفم بیان زمان بود. کل پروژه‌ام همین بود. قصد تغییر چیزی را نداشتم. واقعا باور دارم که همه این ایده‌ها، ایده‌های جامعه‌شناسانه و حتی ایده‌های فن‌آورانه، بر معماری تأثیر می‌گذارند؛ اما این ایده‌ها به خودی خود معماری نیستند. چیزی که باید یاد بگیریم ساختن با استفاده از همه مواد و مصالح موجود است و این همان عنصر گمشده زمان ما است. (در گفتگو با  Moises Puente در سال ۱۹۵۵، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیک‌فطرت و فتانه اتباعی)

دسته‌ها
نری آکسمن

نری آکسمن: طراحی از طریق ایجاد کُل‌هایی که از مجموع اجزای خود بزرگ‌ترند معنا را منتقل می‌کند

خطاب به نسل‌های جوان طراحان و معماران، می‌گویم که طراحی نه یک حرفه است و نه یک رشته؛ طراحی ذوق و سلیقهٔ به‌هم پیوسته و اکتسابی است. طراح خوب، به وسیلهٔ امکاناتی که طرح و طراحی در اختیارش می‌گذارد، نه تنها می‌تواند مسائل را حل کند بلکه آنها را پیش از پدیدار شدنشان کشف کند. طراحی، همچون زبان، از طریق ایجاد کُل‌هایی که از مجموع اجزای خود بزرگ‌ترند معنا را منتقل می‌کند. آن زمان که پیوند محکمی میان روش و فرم، تکنیک و بیان، روند و محصول وجود دارد، می‌توان به قلمرو مولد بودن وارد شد، جایی که طراحی از حل مسئله فراتر می‌رود و تبدیل می‌شود به یک نظام فکری به منظور مقابله با هر مشکلی که در جهان وجود دارد. (در گفتگو با Heidi Legg، منتشر شده در وب‌گاه The Editorial، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
ادواردو سوتو د مورا

ادواردو سوتو د مورا: اگر معماری من خودم را راضی کند آنگاه این احتمال وجود دارد که دیگران هم از آن راضی شوند

هدف من در معماری، پیش از هر چیز، بیان راه و نظر شخصی خودم است. من کارفرمای خودم هستم، یعنی اولاً برای خودم معماری می‌کنم؛ اگر از کارم خوشنود باشم، اگر کارم سودمند باشد، و کارفرما را نیز خوشنود کند پس به هدف خود رسیده‌ام. معمارانی که می‌گویند برای دیگران کار می‌کنند دروغ می‌گویند. من ناچارم اول خود را راضی کنم؛ اگر بتوانم، آنگاه این احتمال وجود دارد که دیگران هم از کار من راضی شوند. (در گفتگو با  Vladimir Belogolovskyنویسندهٔ وب‌سایت ArchDaily در سال ۲۰۱۷)