دسته‌ها
تاتیانا بیلبائو

تاتیانا بیلبائو: مردم از نقش معماران در جامعه آگاه نیستند، چون معماران فراموش کرده‌اند که کارشان تأمین دومین نیاز حیاتی بشر است

به نظر من معماری قدرت تأثیر گذاشتن بر زندگی دیگران را دارد. من این را بسیار جدی می‌گیرم. پس اگر معماری این قدرت را دارد، چرا از آن استفاده نکنیم؟ من همیشه دربارهٔ این که چرا {در حال حاضر} معماران به جامعه مربوط نیستند فکر می‌کنم، حداقل در جامعهٔ ما معماران حقیقتاً ارتباطی با جامعه ندارند. اگر از یک نفر در خیابان بپرسید که کار معمار چیست، ممکن است بگوید درست کردن مشکل لوله‌کشی در دست‌شویی ما یا انتخاب رنگ خانه‌ها. من این پاسخ‌ها را قبلاً شنیده‌ام.

به طور کلی نقش ما معماران در جامعه مطرح است، چون این گونه است که جامعه قادر است خودش را به روشی عمومی نمایش بدهد، به وسیلهٔ بازنمایی تاریخ یک دوره از طریق معماری. اما اگر با افراد جامعه صحبت کنید، نمی‌دانند که چرا معماران مستقیماً به زندگی‌شان ربط دارند. فکر می‌کنم این ناآگاهی به این خاطر است که ما معماران در درک این که قادریم دومین نیاز حیاتی بشر را تأمین کنیم -که فضایی برای زیستن است- شکست خورده‌ایم.

اولین نیاز حیاتی‌ای که ما داریم سلامتی‌مان است. اما دومین نیاز حیاتی ما این است که سرپناهی داشته باشیم. ما حیوان نیستیم که بتوانیم در محیط وحشی زندگی کنیم، در آن دوام نخواهیم آورد. ما، در مقام نوع بشر، اثبات کرده‌ایم که غارها برای ما کافی نیستند. ما به فضایی احتیاج داریم که نه تنها سرپناه ماست، بلکه رخصت {زیستن} می‌دهد و زندگی ما را ملهم می‌کند. این همان چیزی است که معماری باید باشد، اما من فکر می‌کنم آن را فراموش کرده‌ایم. (در گفت‌وگو با Amy Frearson، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
بیارکه اینگلس

بیارکه اینگلس: معمار همچون قابله‌ای است که به جامعه کمک می‌کند خودش را متولد کند

این نوع از فعالیت نخبه‌گرایانهٔ «طراحی شده توسط معماران، برای معماران» حاصل درست نفهمیدن معماری است. معماری اساساً نوعی از تلاش جمعی مداوم با این هدف است که شهرها و بناهایمان را طوری بسازیم که با شیوهٔ مطلوبمان برای زندگی تناسب و همخوانی داشته باشد. و این در اصل همان کاری است که ما در دفترمان انجام می‌دهیم.

هر زمان که از ما می‌خواهند برای یک پروژه طراحی کنیم، ما تلاش می‌کنیم که آنچه رخ می‌دهد را ببینیم و بشنویم؛ این که چگونه زندگی شکل گرفته است و ما چطور می‌توانیم چارچوبی ایجاد کنیم که آن زندگی را بپذیرد و اجازه دهد تا حیات انسانی به منتها درجهٔ گسترش خود برسد. به این معنا، ما نقش تسهیل‌کنندگان را داریم. من این اندیشه را دوست دارم که معمار همچون قابله‌ای است که به جامعه کمک می‌کند پیوسته خودش را متولد کند. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۲)

دسته‌ها
پل آبکار

پل آبکار: دفتر معماری باید یک مرکز هنری باشد نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی

یادم می‌آید وقتی که سی‌وچند سال پیش که برای اولین بار وارد دانشکده شده بودم تابلویی به این مضمون توجهم را جلب کرد: «شما که می‌خواهید معماری را شروع کرده و بعد از چند سال دیپلمه شوید بدانید که زندگی مردم در نوک قلم شماست».

خیلی‌ها وقتی که دیپلم {=مدرک فارغ‌التحصیلی} معماری را به دست می‌آورند اینطور به نظرشان می‌رسد که مردم احمقند و شروع می‌کنند به سیستم امریکایی، ولی اگر ما این گفتهٔ سقراط را باور داشته باشیم که می‌گوید هر مرد در دنیا هم کمی دکتر است و هم کمی معمار، می‌بینیم که با همکاران خود سر و کار داریم.

به عقیدهٔ من، به عکس، موقعی که ما دیپلمه می‌شویم باید نسبت به شغل خودمان مبتکر باشیم زیرا شغلیست که تمام چیزهای خوب را شامل می‌باشد؛ کمپوزیسیون، نقشه، دکوراسیون، پسیکولوژی {=روان‌شناسی} و یک کلام این شغلیست که باید اختراع کنیم.

برای من معماری زیباترین شغل دنیاست که می‌توانیم داشته باشیم. زیرا این شغلیست که اگر کسی قلباً مشغول آن باشد تمام گرفتاری‌های دنیا را فراموش می‌کند، به حدی که حتی یادش می‌رود که پیر شود. معمار باید حوصلهٔ یک فرشته را داشته باشد تا بتواند برای همنوع خود مفید واقع شود. در ضمن می‌گویم برای وطن خود چون وطن است که با آثاری که بجای می‌گذاریم آبرویش حفظ می‌شود.

پس معماران جوان اگر به کار خودتان ایمان دارید باید دفتر معماری را به صورت یک مرکز هنری داشته باشیم، نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی. به قول فرانسوی‌ها اگر معمار باشید همیشه یک تکه‌نان روی میز نقشه‌کشی شما خواهد بود. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)

دسته‌ها
اسکندر مختاری

اسکندر مختاری: حیاط به اعتباری خود حیات است

هرجایی که زندگی هست، شما با احتیاط بیشتری رفتار می‌کنید؛ در واقع این نوع زندگی و روح زندگی به شما تذکراتی می‌دهد که ممکن است آنها را در جریان زندگی شهری فراموش کرده باشید. شما در طول روز متوجه گرفتاری‌ها هستید و حتی درگیر ارتباط با اطرافیان اما با طبیعت کاری ندارید. چه زمانی با طبیعت کار دارید؟ وقتی که ناگهان رخی به شما نشان می‌دهد و این خارج از ارادهٔ شماست. این رخ، مثل یک لبخند است؛ لبخندی که از جانب عزیزی است و یادآور خاطرات. برای من این طور است که به خودم فکر می‌کنم. وقتی طبیعت مرا وادار به آرامش کرد، به خودم فکر می‌کنم و می‌بینم که بسیاری چیزها برای من درگیری بی‌جا ایجاد کرده‌اند. می‌بینم با وجود همهٔ مشکلات جامعهٔ شهری که این‌همه انسان‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد و بیشتر آنها را به کار متوجه می‌کند تا زندگی، جریان حیات هنوز هست. این خاصیت کلان‌شهرهاست که در آنها فعالیت جدی‌تر و زندگی کم رنگ‌تر است.

یک بار در دانشگاه از بچه‌ها پرسیدم آخرین باری که به آسمان نگاه کرده‌اید، چه زمانی بوده است. خیلی‌ها یادشان نبود. برای چه آدم به آسمان نگاه کند؟ تعبیر «آسمان خودم» که مهندس بهشتی به آن اشاره می‌کنند، آسمان حیاط است. در حیاط، شما آسمان شخصی خودت را داری؛ یعنی یک بیکران شخصی. این عاطفه ایجاد می‌کند و بدون عاطفه، نمی‌شود زندگی کرد. حیاط به اعتباری خود حیات است. اصلاً شاید عمدی وجود داشته که این دو معنا یک شکل دارند؛ یعنی زندگی. حیاط یعنی زندگی و بدون حیاط بودن یعنی کار و فقط کار!

{…} ما یک موقعی حیاط دم دستمان بوده است ولی الان برای اینکه حیاط را ببینیم باید چندین ساعت در ترافیک جاده بمانیم و حیاطی در جای دیگر داشته باشیم. واقعیت این است که روستاهای شمال را از بین برده‌ایم، جنگل‌های طبیعی و اقتصاد کشاورزی را نابود کرده‌ایم چون حیاط‌ها را از دست داده‌ایم. من معتقدم ما وظیفه داریم به هر مرحله‌ای از آگاهی رسیدیم، آن را ابراز کنیم. گاهی اوقات این تاثیر می‌گذارد. فعلاً ما سرمست توسعه هستیم. توسعه‌ای که خودمان هم نمی‌دانیم به کجا می‌رود. ما داریم به ناکجا می‌رویم. در نهایت وقتی می‌فهمیم چه کرده‌ایم که همه منابع را از دست داده‌ایم. (در گفتگو با نگار حسینی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
فیروز فیروز

فیروز فیروز: جامعهٔ دموکراتیک و شیشه هم‌پای با یکدیگر رشد پیدا کرده‌اند

من فکر می‌کنم وظیفه معمارهای برجسته، نظیر دکترها، بهبود زندگی انسان است و در این مسیر نباید مخاطب را نادیده بگیرند. تاریخ پنجره را نگاه کنید که پنجره چه بوده و چطور رشد کرده است و امروز پنجره چیست؟ پنجره در حال حاضر تبدیل به پوستهٔ نما شده است و خود این مسئله یک شفافیتی را مطرح می‌کند که این شفافیت به نوعی جامعه را تغییر می‌دهد. ممکن است ما در ایران رابطهٔ بین شفافیت شیشه و شهر را درک نکنیم اما شفافیت پنجره در دنیا رفتار جامعه‌ها را عوض کرد. یعنی جامعه‌ها بسیار آزادتر شده‌اند و با خودشان شفاف‌تر عمل کردند. هر جایی اقلیم خودش را دارد و معماری باید با آن اقلیم تعریف شود. این هنر معمار است که چطور آن معماری را تعریف کند تا هم بهبود و هم شفافیت جامعه را به وجود بیاورد. ما تقریباً می‌توانیم بگوییم که جامعهٔ دموکراتیک و شیشه با یکدیگر رشد پیدا کردند. جالب است که کالایی مانند شیشه چطور می‌تواند این‌قدر رفتار یک جامعه را عوض کند. (در گفتگوی با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
مهدی حجت

مهدی حجت: ما معماری را می‌سازیم و معماری ما را می‌سازد

معماری کاملاً هویت‌ساز است. رابطهٔ معماری با انسان یک رابطهٔ تعاملی است. یعنی ما معماری را می‌سازیم و معماری ما را می‌سازد. این امر کاملاً واضحی است. شما شخصیتتان بسیار تحت تأثیر آن خانه‌ای است که در آن بزرگ شده‌اید. معماری را افرادی می‌سازند و انسان در این معماری پرورش می‌یابد و از این معماری می‌آموزد که چگونه باشد. معماری می‌تواند انسان را منضبط کند، می‌تواند به چشم انسان نجابت بیاموزد و یا اینکه برعکس باشد؛ یعنی به گونه‌ای باشد که عملاً نانجیبی را تسهیل کند. معماری می‌تواند شما را به قناعت دعوت کند یا به اسراف. بنابراین معماری قطعاً بر انسان تأثیر می‌گذارد. (در گفتگو با مهدی کشاورز افشار، منتشر شده در مجلهٔ آینهٔ خیال، ش ۹، سال ۱۳۸۷)

دسته‌ها
آلوار آلتو

آلوار آلتو: در دهه‌های اخیر تلاش شده تا معماری به علمی محض تبدیل شود، اما معماری علم نیست

در دهه‌های گذشته اغلب معماری را با علوم مقایسه کرده‌اند و تلاش‌هایی هم شده تا روش‌های آن را علمی‌تر کنند، حتی تلاش شده تا آن را به علم محض تبدیل کنند. اما معماری علم نیست. معماری همچنان همان فرایند ترکیبی عظیمی است که هزاران کارکرد معین انسانی را با هم تلفیق می‌کند، و همان معماری باقی می‌ماند. نیت آن کماکان ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسان است. انسانی‌تر کردن معماری یعنی بهتر کردن معماری و یعنی کارکردگرایی‌ای بسیار فراتر از کارکردگرایی فنی صرف. به این هدف جز با روش‌های معمارانه نمی‌توان دست یافت: خلق و ترکیب چیزهای فنی گوناگون به گونه‌ای که امکان موزون‌ترین زندگی را برای انسان فراهم آورد.

روش‌های معمارانه گاه به روش‌های علمی شباهت می‌یابند و می‌توان در مورد معماری همان فرایند پژوهشی را به کار بست که در علوم به کار می‌رود. می‌توان پژوهش معماری را هرچه بیشتر روشمند ساخت، اما خمیرمایهٔ آن هرگز نمی‌تواند تحلیلی صرف باشد. در پژوهش معماری همواره غریزه و هنر سهم بیشتری خواهند داشت. (در مقالهٔ «انسانی کردن معماری» در سال ۱۹۴۹، ترجمه و منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 1، تابستان ۱۳۷۷)

دسته‌ها
مهدی حجت

مهدی حجت: معماری شکل زندگی را می‌سازد بنابراین تغییر در معماری تغییر در شکل زندگی انسان است

در یک ساختمان، شکل، ابعاد، تناسبات و دسترسی‌ها به شما می‌گوید که چه رفتاری داشته باشید، کجا بنشینید و از کجا نگاه کنید و به کجا نگاه کنید و از کجا نور بگیرید و کجا دست خود را بشویید و کجا بخوابید. این معماری است که تعیین می‌کند لباستان را با دست بشویید یا با ماشین لباس‌شویی، روی زمین بخوابید یا روی تخت، غذاهای سرخ‌کردنی بخورید یا نخورید. مثلا در آپارتمانی کوچک با آشپزخانهٔ باز اگر غذای سرخ‌کردنی درست کنیم کل ساختمان بوی روغن می‌گیرد و فضای خانه پر از چربی می‌شود. یا اگر پذیرایی منزل شما کوچک است عملاً نمی‌توانید مهمانان زیادی پذیرایی کنید و ارتباطات اجتماعی شما به جهت این معماری تقلیل خواهد یافت. یا اگر زیر پنجرهٔ شما جایی برای قراردادن گلدان ندارد عملاً از نگهداری گل محروم هستید. اینها همه را معماری به شما دیکته می‌کند. حتی حالا شما را نیز معماری تنظیم می‌کند. یعنی می‌گوید اینجا که نور زیاد است، این حالت گشودگی را داشته باشید و آنجا که تاریک است حالت دیگر متناسب با تاریکی را در شما ایجاد می‌کند. یعنی رفتار و حالات ما تحت تأثیر معماری ساختمان و شهر است. معماری انسان را باحیا یا بی‌حیا می‌کند. انسان را خشن یا رئوف می‌سازد، انسان را کتاب‌خوان یا بی‌علاقه به کتاب می‌کند و… .

معماری شکل زندگی را می‌سازد، بنابراین تغییر در معماری تغییر در شکل زندگی انسان است. حتی امروزه برای تغییر اعتقادات کمتر از طریق بحث‌های فلسفی و نظری اقدام می‌کنند. برای تغییر نگرش‌ها لزومی ندارد که در مبانی اعتقادی ما تردید ایجاد کنند. تنها کافیست که نوع زندگی متناسب با اعتقاداتی که می‌خواهند رواج دهند توضیه نمایند. (در گفتاری با عنوان «معلم معماری»، منتشر شده در مجلهٔ سورهٔ اندیشه، ش ۶۸ و ۶۹، سال ۱۳۹۲)