دسته‌ها
هلموت یان

هلموت یان: فرمی که از نیرو پیروی کند بر فرمی که از کارکرد پیروی کند رجحان دارد

میس فن در روهه حق داشت که می‌گفت تنها راه دست یافتن به کمالْ کمینه‌گرایی است، نه بیشینه‌گرایی. من این موضوع را وقتی با ورنر سوبک {مهندس سازهٔ اهل آلمان} ملاقات کردم بیشتر فهمیدم. از زمانی که او را دیدم این احساس به من دست داد که به دانشکده برگشته‌ام. قبل از دیدن او، عادت کرده بودم که چیزها را خودم بفهمم یا به آنچه مهندسان سازه به من می‌گفتند اعتماد کنم، اما با حضور او ماجرا متفاوت است. من از او نه فقط راه حل را، بلکه علت پشت آن راه حل را هم یاد می‌گیرم. وقتی ما در حال طراحی هستیم، او کنارم می‌نشیند و وقتی من یک خرپا رسم می‌کنم می‌گوید «این بخش از سازه دوست ندارد آنجا باشد». همین می‌شود که ما نسبت به سازهٔ بنا مسئولیت بیشتری پیدا می‌کنیم. به پایانهٔ شمارهٔ یک یونایتد ایرلاینز در اوهر نگاه کنید که من در سال هزار و نهصد و هشتاد و شش طراحی‌اش کردم. اگر آن زمان سوبک را می‌شناختم به من اجازهٔ چنین کاری را نمی‌داد. حالا من فکر می‌کنم که آن سقف قوسی شکل با آن خط شکست صاف شبیه یک قوس های‌تک مربوط به دوران باروک است.

معماری سر و کارش با نور و فضاست، اما برای من فرمی که از نیرو پیروی می‌کند بر فرمی که از کارکرد پیروی می‌کند رجحان دارد. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌گاه ArchDaily در سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
والتر گروپیوس

والتر گروپیوس: برای هر بنا فراتر از کارکردهای فنی کارکردی روانی نیز متصور است: اقناع روح انسان

من همیشه به منزلهٔ یک «کارکردگرا» مورد حمله قرار گرفته‌ام. اما برای من واژهٔ «کارکرد» معنای گسترده‌تری از آن چیزی دارد که منتقدان همیشه {از سخنانم} برداشت کرده‌اند. جنبهٔ دیگری نیز از کارکرد وجود دارد که به همان اندازه مهم است: اقناع روح انسان. دو خانه ممکن است به اندازهٔ یکسانی در زمینهٔ خدمت‌رسانی به ساکنانشان موفق باشند، اما ما یکی را زشت می‌خوانیم و دیگری را زیبا. چرا اینطور است؟ چون فراتر از کارکردهای فنی کارکردی روانی نیز وجود دارد. طراحی خوب همیشه بر مبنای رویکردی سه‌گانه است. یکی تکنیک است، دیگری اقتصاد و سومی فرم. نمی‌توانیم به سادگی بگوییم {آنطور که فیلیپ جانسون می‌گوید} کارکرد باید از فرم تبعیت کند. این بی‌معنی است. این فقط یکجور شیرین‌کاری لفظی {در برابر ایدهٔ تبعیت فرم از کارکرد} است. (در گفتگو با  Jonathan Barnett در سال ۱۹۶۰، منتشر شده در مجلهٔ JSAH، سال ۲۰۱۸)