دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: اگر استاد معماری به کار حرفه‌ای نپردازد و درد ساختن را نداند، حرفی برای گفتن در کلاس درس ندارد

زمانی که من درسم تمام شده بود و به عنوان استادیار وارد دانشگاه تهران شدم، رابطهٔ دانشگاه با تولید و طراحی و ساخت نزدیک به هم بود. غیرقابل تصور بود که یک نفر در دانشگاه تهران باشد و در دفتر کار نکند. اما اتفاق بدی که در این سه دهه افتاده این است که به مرور زمان گفتند که استاد دانشگاه باید چهل ساعت در دانشگاه بماند و آنهایی که در بیرون کار می‌کنند باید استعفا بدهند؛ این فاجعه است. اگر یک معمار بیرون کار نکند و خودش از نزدیک تجربه نکند و به ابداع و طراحی نپردازد و درد ساختن را نداند خیلی حرفی برای گفتن در کلاس درس ندارد. اما سیستم آکادمیک ما به‌خصوص در این دو، سه دهه واقعاً خراب شده است. من از دانشگاه بیرون آمدم، به این دلیل که باید در طول هفته چهل تا چهل‌و‌دوساعت را در دانشگاه پر می‌کردم. من بیرون دفتر داشتم و نمی‌توانستم همیشه در دانشگاه باشم. {…}

الان چهار سالی است که من به پلی‌تکنیک سوئیس می‌روم و در برنامه‌های فوق‌لیسانس آنجا به عنوان استاد مدعو همکاری می‌کنم. شرط اینکه یک نفر در پلی‌تکنیک سوئیس تدریس کند این است که فوق‌لیسانس داشته باشد و حتماً دفتر کار داشته باشد و هر سال باید آثاری را که کار کرده است، ارائه دهد. اینجا اصلاً چنین چیزی نمی‌خواهند و به‌جایش مقاله می‌خواهند. مقاله یعنی چه؟ مقاله یعنی چهارتا کتاب را کنار هم گذاشتن و به هم دوختن و دزدی کردن از آنها که اصلاً ارزش ندارد. اول باید کار کرد و تجربه داشت. اما این حکایت ما مثل کارگردان سینمایی است که اصلاً فیلمی نساخته و فقط نقد نوشته است. استادان دانشگاه امروز ما همه‌شان منتقدند و فقط بحث کردن بلدند و به همین دلیل است که بچه‌ها خیلی آنها را قبول ندارند. (در گفتگو با روزنامهٔ شرق به مناسبت انتشار کتاب «معماری معاصر ایران»، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
نادر تهرانی

نادر تهرانی: برای کسب دانش ساخت و ساز نیازی به تجربهٔ کارگاهی نیست

سخن مغالطه‌آمیزی در فضای حرفهٔ معماری وجود دارد که من می‌خواهم آن را از بین ببرم؛ این که «اگر می‌خواهی معمار خوبی باشی، باید تجربهٔ کارگاهی ساختن با دست خودت را داشته باشی.» فکر می‌کنم ما در مقام معمار وظیفه داریم تا بیاموزیم که چیزها چگونه ساخته می‌شوند، بیاموزیم که چه معاملاتی باید انجام دهیم تا چیزی ساخته شود. اما کسب دانش جامع از ساخت و ساز ربطی به تجربهٔ کارگاهی {دست اول} ندارد. دانش جامع ساخت و ساز وابسته به توانایی تفسیر قراردادهاست، وابسته به توانایی تصور جایگزین‌های استراتژیک برای روش‌های مرسوم و فهم راه‌هایی برای بازسازی عناصر ساختمانی معمول است.

مثال این موضوع گنبدی چوبی است که ما برای فضای داخل رستوران مانترا در بوستون طراحی کردیم. ما تخصصی در محاسبهٔ قیمت گنبد نداشتیم، اما به شکل غریزی احساس کردیم قیمتی که از پیمانکار دریافت کرده‌ایم خیلی زیاد است. راه جایگزین این بود که خودمان وارد کار تعیین هزینه و زمان لازم برای گنبد شویم. ما نشستیم و حساب کردیم که چند ورق تخته برای برش نیاز داریم و چقدر طول می‌کشد تا هر لایه از چوب را بسازیم و دستمزد هر ساعت از کار چقدر می‌شود. در نهایت به قیمتی دست یافتیم که کسری از قیمت اعلام شده از طرف پیمانکار بود؛ با احتساب سود پیمانکار، تقریبا یک ششم آن. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ Arcade، منتشر شده در سال 2012)