دسته‌ها
تام مین

تام مین: در مقایسه با محیط دانشگاه، در دفتر معماری خودم و در حین کار می‌توانم به طریقی بسیار مستقیم‌تر آموزش دهم

طبق آخرین شمارش من، {از طریق فعالیتِ طراحانی که از دفتر ما جدا شده‌اند و دفتر خودشان را تأسیس کرده‌اند} چیزی در حدود پنجاه تا شصت دفتر معماری مختلف از دل دفتر معماری ما بیرون آمده است. من واقعاً، واقعاً به این افتخار می‌کنم. وقتی افراد مورفوسیس را ترک می‌کنند من عصبانی نمی‌شوم، آنها را بغل می‌کنم و به آنها می‌گویم که هدفشان را دنبال کنند.

وقتی یک شخص جوان اینجا شروع به کار می‌کند، دو مسیر وجود دارد که اگر از ما جدا شود یکی از آنها را دنبال خواهد کرد؛ یکی این که وارد دورهٔ تحصیلات تکمیلی شوند، و دوم این که بروند و دفتر خودشان را تأسیس کنند. پیش از هر کدام از این دو مسیر، آنها مرا دعوت به ناهار می‌کنند و من پیشاپیش می‌دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اگر آنها دو سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است برایشان توصیه‌نامه‌ای بنویسم تا به دانشکدهٔ تحصیلات تکمیلی بروند. اگر پنج یا ده سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است دفتر خودشان را تأسیس کنند و من به آنها تبریک می‌گویم؛ آنها در حال صعود هستند.

من به این موضوع بسیار افتخار می‌کنم، چرا که حالا خودم را همچون فردی بسیار فراتر از یک معمار می‌بینم. در مورفوسیس، من می‌توانم به طریقی بسیار مستقیم‌تر از یک محیط دانشگاهی آموزش دهم. چرا که ما در کنار هم پروژه‌ای را در سطحی بسیار عمیق‌تر و معنادارتر پیش می‌بریم، چون این کار واجد واقعیت و مسئولیت آن چیزی است که ما در حال تولیدش هستیم.

پانزده سال پیش، زمانی که دفتر ما در حال بزرگ شدن بود، من شروع کردم به این که خودم را بیشتر در مقام یک رهبر فکری ببینم تا یک طراح، چیزی که هیچ‌گاه پیش از آن در نظر نگرفته بودم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
ولف دی. پریکس

ولف پریکس: دانشجوهای معماری باید همهٔ اطلاعاتی را که به آنها می‌دهید تجربه کنند تا بتوانند به دانش تبدیلش کنند

{در زمینهٔ آموزش معماری} امریکا آکادمیک‌تر است و رویکردش به معماری از نظر تئوری بسیار هوشمندانه است. تئوری در امریکا فوق‌العاده است، هرچند گاهی بیش از اندازه آکادمیک است. در اروپا مدارس خیلی در دید نیستند، چون دانشگاه‌ها تلاش می‌کنند به دانشجوها یاد بدهند چطور بسازند. این یک توهم است. تئوری من در رابطه با آموزش این است که همهٔ اطلاعاتی که شما به دانشجوها می‌دهید، آنها باید تجربه کنند تا بتوانند به دانش تبدیلش کنند. نه در اروپا و نه در امریکا این کار انجام نمی‌شود. در امریکا خیلی به جنبهٔ آکادمیک و تئوری توجه می‌شود. در اروپا تئوری وجود ندارد، دست‌کم به آن شکل هوشمندانه که در امریکا هست. مثلاً به کیپنس فکر کنید. من اینجا در اروپا هیچ کیپنسی نمی‌شناسم. دانشجوها در اروپا مسائل تکنیکی را یاد می‌گیرند که همان فاصله را از واقعیت دارد که تئوری در مدارس امریکا دارد. (در گفتگو با کامران بهمنی، منتشر شده در کتاب «روایت‌های آوانگارد»، تألیف پویان روحی، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
فیلیپ جانسون

فیلیپ جانسون: تنها راه برای مطالعهٔ حقیقی تاریخ معماری بازدید از بناها و تجربهٔ فضای آنهاست

اغلب از جانب من این‌طور نقل قول شده است که کسی نمی‌تواند تاریخ معماری را درک کند. امروز می‌خواهم آن اظهارنظر را قدرت بیشتری ببخشم و بگویم که باید تاریخ معماری را به دقت مطالعه کرد، اما به طریقی که فقط یک معمار می‌تواند. چگونه می‌توان به این مهم دست یافت؟ واضح است که تحصیلات آکادمیک مفید است. اما اعتقاد دارم تنها راه برای یک معمار که بتواند واقعاً تاریخ فضاهای معماری را مطالعه کند، بازدید از آن ساختمان‌ها و تجربهٔ فضای آنهاست. فضا را نمی‌توان به قالب عکس درآورد، حتی با اساتید عکاسی مثل استدلر با فوتوگاوا؛ عکس تنها به ضبط فرم و سطح قادر است. فضای معماری نمی‌تواند در یک متن یا توسط هیچ فیلسوف و یا منتقدی توصیف شود. درحالی که متن می‌تواند تجربه یک فضا را توصیف کند، ولی نمی‌تواند جایگزین خود آن تجربه شود، هرگز به دگرگونی یک فضا توفیق نخواهید یافت مگر آنکه بدانید آن فضا قبلاً چگونه دگرگون شده است، اگر دانش معماری خود را به تحصیلات معماری و کتاب و مجله محدود کنید، کارتان به همان اندازهٔ کاغذهای چاپ‌شده حقیر و سطحی خواهد بود. (در بیست و هفتمین سمینار Aica در توکیو، سال ۱۹۹۲، ترجمهٔ علی شهریار زرین، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، سال ۱۳۷۶)