دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: اشرافیت نوکیسه‌ی ما به نوعی تاریخ‌گرایی غربی روی آورد، چون از نظر ایشان، تاریخ ما بوی فقر و عقب ماندگی می‌دهد

معماری مدرن در حالی که در زمینه‌ی مینیمالیسم و بروتالیسم از فرهنگ‌های دیگری الهام گرفته، به دلیل مبنا قرار دادن منطق‌گرایی جوهره‌ای غربی دارد. از نظر شکلی، شفافیت و سبک‌سازی در گوتیک و نظم و ریتم ساده‌سازی در باروک را تداوم داده و پلان آزاد در ساختمان نتیجه‌ی تحولات تکنولوژیک دوران صنعت در آن دیار است. تحولات کنونی در هندسه و تکنولوژی ساخت نیز نتیجه‌ی توسعه‌ی علمی (سخت‌افزارها و نرم‌افزارها و همچنین ساخت ماشین‌های پیچیده) است که سیر تاریخی و تسلسل در آنها را به صورت یکپارچه می‌بینیم.

در مورد معماری معاصر ژاپن، در اینکه مدرنیته در آنجا تاثیری ژرف گذاشته، شکی نیست، اما با وجود همه‌ی این تحولات در کارهایشان شیوه‌ی ویژه و رنگ و بوی ژاپنی را احساس می‌کنیم. فلات ایران هم از هویت ویژه و متمایز خود برخوردار بوده است و متفاوت با دیگر مکان‌ها مابين غرب و شرق حرف خود را داشته است. مردم این خطه توانسته‌اند در طی هزاران سال در یک فلات گرم و خشک فرصت‌های حیاتی را پدید آورند و با ایجاد باغ ایرانی در حاشیه‌ی كویر صورت زمینی بهشت را محقق کرده‌اند و با حداقل مداخله و استفاده از هندسه‌ی کارآمد سازه‌های درهم‌تنیده و پایداری را به وجود آورده‌اند.

اما اینکه چگونه این دستاوردها را می‌توان تعمیم داد می‌توانست دغدغه‌ی جدی ما باشد که متأسفانه در این زمینه تلاشی نکردیم و به جای آن به دنبال شیوه‌های شبه‌توسعه‌ی مدرن و ناهماهنگ با این سرزمین رفتیم و با عدم شناخت و گذری سطحی از مسئله‌ی مدرن، اشرافیت نوکیسه‌ی ما نیز در پی نوعی تاریخ‌گرایی رفت که حتی مربوط به گذشته‌ی ما نیست، چون از نظر ایشان، تاریخ گذشته‌ی ما بوی فقر و عقب ماندگی می‌دهد و این الگوی تاریخی غرب است که واجد شکوه و جلال است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در کتاب گفت‌وگو با معماران در سال ۱۳۹۸، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند)

دسته‌ها
اسکندر مختاری

اسکندر مختاری: در گذشته نان هر کس که هنر داشت داخل روغن بود. هر کس بی هنر بود فقیر و بدبخت بود. الان درست برعکس شده است

ما نقاط اوج این معماری {=معماری تاریخی ایران} را می‌شناسیم، اما نقاط غیر اوجش را نمی‌شناسیم. یک جاهایی را هم نمی‌شناسیم، بی‌جهت به آن بی‌توجهی یا کم‌توجهی می‌کنیم. مثلاً در دورهٔ قاجار تمام تجربه‌های تاریخی ما، در حد اعلای شکوفایی خودش است؛ من این را در روستایی به اسم لافت در کنار خلیج فارس دیدم که الان هم هست. {…} این معماری سراسر خلاقیت و شکوفایی است. آرزو می‌کنم که الان کمی از آن شعور اینجا بود. یک دهی است که در دورهٔ قاجار ساخته شده، بعد هم در دورهٔ معاصر متروک شده است. از همان اقلیم یا وقایع دیگر مثلاً تحولات تکنیکی که در دورهٔ قاجار برای سقف‌های دهانهٔ بزرگ اتفاق افتادند، شروع کرده است؛ مثل تیمچهٔ امینیان کاشان که در دهنهٔ پانزده متری طاق زده شده است. {…} خلق زیبایی با خاک، بدون خرج کردن پول زیاد. پولی آنجا {=لافت} خرج نشده است؛ یعنی هیچ چیز تزیینی آنجا وجود ندارد. یک کتیبه یا یک نقاشی وجود ندارد، همه‌اش حجم و جای آسایش خلق شده است. در این روستا معمار باد را می‌شناسد، جهت خورشید را می شناسد، زیبایی را می‌شناسد.

یا مثالی دیگر اینکه من اصالتاً طالقانی هستم و ده ما، کرکبود، با آن خانه گِلی‌ها پُر از آثار هنری بود؛ آن موقع همهٔ معمارها منظر را می‌شناختند {…} تابستان را می‌شناختند. بهار را می‌شناختند و فضا خلق می‌کردند؛ یعنی هیچ کس نمی‌رفت برای خودش خانه بسازد. پولش را برای مصالح حرام کند. هیچ کس پولش را نمی‌داد به آدم ناوارد بسازد. هر کس قدر سرمایه‌اش را می‌دانست. پولش را به کنندهٔ کار می‌داد.

من مطمئنم معمار در دهِ ما زندگی نمی‌کرد، او نابغه‌ای بود که می‌رفتند از او وقت می‌گرفتند، او را می‌آوردند که در دهِ ما کار کند. همین اتفاق هم در دهِ لافت افتاده است، همین اتفاق هم در کاشان افتاده است. شاید چه بسا آن کسی که تیمچهٔ امینیان را ساخته در یک روستایی هم خانه ساخته بوده است. در گذشته این اتفاق افتاده که نان هر کس که هنر داشت داخل روغن بود. هر کس بی هنر بود فقیر و بدبخت بود. الان درست برعکس شده است. هر کس که ریاکار است و هنری ندارد، نانش در روغن است. هر هنرمندی بغض کرده یک جا نشسته است. (در گفتگو با علی کیافر در سال ۱۳۹۰، منتشر شده در کتاب «آتشگهی در خواب آتش‌ها»)