دسته‌ها
بهرام کلهرنیا

بهرام کلهرنیا: آدم ایرانی در تمام طول تاریخ همیشه چیزی را گفته و چیز دیگری را زیر آن پنهان نگه داشته است

من همیشه دوست داشتم طراحی‌ها را از زاویه‌های دیگر ببینم و ببینم که آیا چیز دیگری را در آن پنهان کرده‌ام که خودم نفهمیده باشم. طراحی جهانی است بین ادراک و عدم ادراک. منتهی عدم ادراکی که خودش راز و پیچیدگی را در خود دارد و اینها بخشی از دغدغه‌های ذهنی همیشگی من بوده است. به خاطر این که آدم ایرانی هستم.

آدم ایرانی در تمام طول تاریخ همیشه چیزی را گفته و چیز دیگری را زیر آن پنهان نگه داشته و دوباره چیز دیگر زیر آن. لایه لایه تا ژرفای بسیار پنهان و عجیب آن. مثل ادبیات، مثل شعر حافظ، سعدی که لایه لایه است و هر کس بر حسب وضع خودش به یکی از این لایه‌ها می تواند وارد شود. این تودرتویی رازآمیز و نشانه‌ای بودن بیان هنری در طول تاریخ ما کیفیتی است مخصوص ما و من مدت‌ها دنبال آن بودم. این جنس انگیزه باعث شد که در طراحی‌هایم چیزهای دیگری را وارد کنم.

مثلاً در طول تاریخ هنری ایران پژوهندگان ایران‌شناس متوجه شدند که بخش مهمی از آثار هنرمندان ایرانی نیمه‌تمام است و این نیمه‌تمامی آنها را گیج کرده بود. یعنی هنرمند ایرانی وقت نداشته؟ بی‌حوصله بوده؟ و با رنج معیشت نگذاشته که کارش را تمام کند؟ و یکسری پرسش‌های این‌چنین که وقتی برایش پاسخی نمی‌یافتند گنگی بیشتری برابرشان قرار می‌گرفت. ولی این که هنرمند ایرانی مثلاً هنرمند هخامنشی وقتی تخت جمشید را می‌ساخت دویست و چهل سال زمان داشت که تخت جمشید را تمام کند، اما از اولین روز تا آخرین روز نیمه‌تمام‌ها رج‌زده باقی مانده است. تاریخ‌دانان می‌گویند که فلان نقش را می‌بینم که ساخته ولی آگاهانه آن را خراب کرده است این پرسش مبهم هم چنان باقی است. شاید این بخشی از سرشت بیانی ایرانی بوده با دلایلی که ریشه‌های آن را باید در اسطوره‌شناسی تاریخ ایرانی جستجو کرد. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجله‌ی تندیس، ش ۶۴، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: هر تکنیک بعد از مدتی جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد

طاق و قوس اختراعی بود برای پوشاندن یک دهانهٔ بزرگ، زیرا این کار با سقف صاف امکان‌پذیر نبود. برای مثال در معماری یونان باستان باید یک سری ستون می‌گذاشتند و بالایش هم یک تکه‌سنگ که با این روش بیشتر از دو سه متر را نمی‌شد پوشاند. همچنین در بنای تخت جمشید که قوس به کار نرفته، سقف‌ها همه چوبی بوده، چوب‌های محکم و سفت ولی حداکثر بیش از پنج شش متر را نمی‌توان با این سیستم سقف صاف پوشاند.

به نظر من قوس یک اختراع بسیار ارزشمند است که انسان توانسته با استفاده از آن دهانه‌های وسیع‌تری در حدود بیست سی متر را بپوشاند، مثل طاق کسری که دهانهٔ آن بیست و چند متر است. پس در ابتدا اختراع تکنولوژیک بوده است و طی مرور زمان در معماری ایران و بعد هم در معماری رومی‌ها به کار رفته است. (طبق آنچه مورخین می‌گویند اول در ایران طاق به کار رفته و بعد در روم، البته بهتر است وارد بحث‌های مقایسه‌ای نشویم.)

به هر حال یکی از مکان‌های اولیهٔ به کارگیری طاق و قوس، ایران است و این تنوع در هیچ‌جای دنیا به جز ایران به چشم نمی‌خورد. البته بعد از مدتی حالت تکنولوژیک آن سر جایش ماند و کم‌کم حالت زیبایی‌شناسانه نیز پیدا کرد، مثل هر پدیدهٔ دیگر. چراکه تکنیک، بعد از یک مدت، جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد.

{…} مثل لباس، اکنون ما صرفاً لباس نمی‌پوشیم تا از باد و باران محفوظ بمانیم، بخشی از پوشیدن لباس برآوردن همین نیاز زیبایی‌شناسانه است. در واقع یک بخش مهمِ لباس، کیفیت، مد، سنت و همهٔ اینها است. قوس در معماری هم بعد از مدتی از حالت تکنولوژیک خارج شده و وارد حوزه‌های هنر انسانی می‌شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در جلد اول کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش اسماعیل آزادی، سال ۱۳۸۹)

دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: معماری ما بسیار تحت تأثیر درک‌مان از خورشید به مثابه کانون نور و گرماست که جهات اربعه را به صورت چلیپا در سازمان فضایی بناهایمان شکل می‌دهد

معماری ما بسیار تحت تأثیر درک‌مان از خورشید به مثابه کانون نور و گرماست که جهات اربعه را به صورت چلیپا در سازمان فضایی بناهایمان شکل می‌دهد. این نوع تفکر و تلقی از خورشید در مرکز فلات ایران به وجود می‌آید اما گستره‌ای تا سند و پنجاب، سیحون و جيحون و حتی تا نیل و اندلس دارد. توجه به خورشید امری کهن و تاریخی در ایران‌زمین است، هرچند در معماری دورهٔ اسلامی بود که این نگاه پرداخت شد، کیفیتی بالا پیدا کرد، اوج گرفت و فربه شد.

در سراسر زمین، بخش‌هایی هست که مردمش خورشیددوست‌اند و خورشید همیشه عزیز و مورد توجه است مثل مناطق شمالی. قسمت‌هایی نیز هستند که مردم در آن خورشیدگریزند و خورشید زندگی را تهدید می‌کند. اما در مرکز فلات ایران، هم خورشیدگریزی و هم خورشیدنیازی و خورشیددوستی وجود دارد. در فصل زمستان آفتاب‌نشینی یک سنت ایرانی است. ایوان‌های رو به آفتاب مساجد پاتوق آدم‌هایی بوده که اوقات فراغت خود را در آن می‌گذراندند و با پنج‌دری‌ها در خانه‌ها، از سوی دیگر در تابستان خورشیدگریزی رواج دارد و سایه نعمتی بزرگ است. بنابراین در این منطقه جهات شمال و جنوب اهمیت بسیاری پیدا میکند. اینگونه است که عنصری چنین مؤثر که زمانی به آن پناه می‌بریم و زمانی از آن می‌گریزیم؛ زمانی به آن عشق می‌ورزیم و زمانی از آن روی گردان می شویم، در تمامی اسطوره‌ها و ادبیات وارد می‌شود و در مرتبه‌ای دیگر، پایه‌گذار نوعی فلسفه می‌شود.

{…} در دراندازی طرح، تأثیر خورشید بر معماری ما آشکار است و با این تبعیت تداوم حیات خود را تضمین می‌کنیم. این نوعی پیروی از اسطوره است که امری انتزاعی است اما درعین حال شکلی مادی دارد و زمان و مکان در آن ممزوج می‌شوند. به همین دلیل هر خانه‌ای، حريم نوعی معبد را دارد و هر معبد و مسجدی مکانی امن چون خانه است؛ تخت جمشید که در آن مناسک نوروز را به جا می‌آورند هم کاخ است و هم معبد، فضاهایی مانند مساجد یا کعبه، به عنوان خانه‌خدا یا حتی خانه‌های مردم حامل این تقدس و حرمت هستند. اگر کسی تهدید شود، به مسجد پناه می‌برد و بست می‌نشیند و نمی‌توان متعرض او شد. (در گفت‌وگو با سید رضا شهرستانی، منتشر شده در مجلهٔ بیناب، ش ۲۷، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
هادی میرمیران

سید هادی میرمیران: شاخص‌ترین ویژگی معماری ایران شفافیت آن است

شاخص‌ترین ویژگی معماری ایران، که آن را از آثار دیگر معماری جهان در تمامی سرزمین‌ها و ادوار مشخص می‌کند، شفافیت آن است. این شفافیت از یک اصل مهم هستی‌شناسی یعنی حرکت همیشگی و تکاملی هستی از یک کیفیت مادی به یک کیفیت روحی نشأت می‌گیرد و تجسم آن در تاریخ معماری ایران سیر دایمی و تکاملی کاهش ماده و افزایش فضاست.

اگرچه تخت جمشید در قیاس با آثار بزرگ هم‌عصر خود در جهان مانند معماری باستانی یونان و یا معماری فرعونی مصر از شفافیت و سبکی بیش از اندازه‌ای برخوردار است، با این حال با مقایسهٔ تالار آپادانای تخت جمشید و عمارت هشت بهشت که هر دو از یک سازمان فضایی واحد برخوردارند، می‌توان حرکت تکاملی معماری ایران در جهت کاهش ماده و افزایش فضا را به درستی مشاهده کرد. این ویژگی علاوه بر روند تکاملی معماری ایران، در یک اثر تنها نیز زمانی که از زمین به سوی آسمان افراشته می‌شود مشاهده می‌شود که یکی از بهترین نمونه‌های آن عمارت عالی‌قاپو است. (در پاسخ به پرسش‌هایی دربارهٔ «معماری ایرانی»، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۹، سال ۱۳۷۴)

دسته‌ها
سید محمد بهشتی

سید محمد بهشتی: باید عادت و سنت ما شود که بدانیم همیشه بین دو زلزله زندگی می‌کنیم

سابقهٔ تاریخی زیست در ایران به ما آموخته که می‌بایست تمرین کنیم و این عادت و سنت ما شود که بدانیم همیشه بین دو بحران زندگی می‌کنیم. اگر یکی از آنها زلزله است بدانیم ما بین دو زلزله زندگی می‌کنیم. بین دو بحران زندگی کردن آداب دارد که ما آن را در دوره جدید فراموش کرده‌ایم. برای ما زلزله، خشکسالی و سیل امری غیرمترقبه شده است. یکی از درس‌ها و تجربه‌های تاریخی زیست در ایران به ما یادآوری می‌کند که آرزو کنیم زلزله در ذهن‌های ما اتفاق بیفتد. {…} ما باید این هنر را داشته‌ایم که با کیفیتی بناها را بسازیم که با یک زلزله از بین نروند. به عنوان مثال هنرمان در ساخت دیواری ۱۸ متری از سنگ در تخت جمشید بوده است که یک طرف آن آزاد و یک طرف دیگرش تحت فشار است و در طول دو هزار و ۵۰۰ سال حتی تبله نکرده است. چون بلد بودیم سنگ‌ها را به هم ببافیم. این هنر تصرف جوهری ما بوده که چطور دیوار را در طول این سال‌ها نگه داریم. (در سخنرانی در اولین همایش تخصصی «توانمندسازی بناهای تاریخی در برابر زلزله»، دی‌ماه سال 1395)