دسته‌ها
ریوئه نیشیزاوا

ریوئه نیشیزاوا: ماکت‌ها و پلان‌هایی که از آنها همچون ابزار طراحی استفاده می‌کنیم در واقع تخیل معماران را محدود می‌کنند

بناها از دو عنصر بیرون و درون تشکیل شده‌اند، اما هنگام ترسیم پلان شما به شکل طبیعی بیشتر به درون فکر می‌کنید؛ مثلاً به سازماندهی و عملکردهای اتاق‌ها و محل قرارگیری اثاثیه. در طرف دیگر، هنگام کار کردن با ماکت‌ها {یا مدل‌های سه‌بعدی}، شما تمایل دارید که به بیرون بنا فکر می‌کنید؛ مثلاً فرم، اندازه، پوستهٔ بیرونی و رابطهٔ بنا با اطراف آن. به همین خاطر، وقتی شما طرحی را از طریق پلان و ماکت پیش می‌برید حس عجیبی پیدا می‌کنید که {گویی} می‌توان به شکل جداگانه به درون و بیرون اندیشید. البته این چیزی نیست که ما برای آن تلاش کنیم. من معتقدم که ماکت‌ها و پلان‌هایی که از آنها همچون ابزار طراحی برای اندیشیدن راجع به معماری استفاده می‌کنیم در واقع تخیل معماران را محدود می‌کنند.

من در یک نقطهٔ خاص به این نتیجه رسیدم که اگر به جای این ابزار طراحی از منظر تجربهٔ انسانی دربارهٔ معماری بیندیشیم درون و بیرون می‌توانند به شکلی بی‌نقص‌تر به یکدیگر مرتبط شوند. فارغ از این که یک بنا چقدر بسته یا باز است، وقتی مردم با آن بنا در شهر مواجه می‌شوند، به درون آن خواهند رفت، درگیر فعالیت‌های متفاوت خواهند شد و آخرسر از آن خارج می‌شوند. وقتی یک بنا را به این شیوه از منظر فعالیت‌های مردم در نظر آورید، می‌توانید ببینید که بیرون و درون در واقع در پیوستگی با همدیگرند. مبتنی بر این منطق، اکنون به این باور رسیده‌ام که اگر معماری را از منظر تجربه بشری ملاحظه کنیم، می‌توانیم همه چیز را از خیابان‌ها گرفته تا ساختمان‌ها و باغ‌ها را یکی بدانیم بدون اینکه به درون و بیرون به شکلی جدا بیندیشیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Window Research Institute، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
پیتر کوک

پیتر کوک: آموزش معماری در سال‌های اخیر بیش از حد آکادمیک شده است

به نظر من آموزش معماری در سال‌های اخیر بیش از حد آکادمیک شده است، به این معنا که این رشته با هدف برآوردن معیارهای اعتباری دانشگاه برنامه‌ریزی شده است؛ از همین حیث سرشت پیشه‌ورانه، سرشت هنری و به طور کلی، سرشت خلاقانهٔ {معماری} در آن فراموش شده است. خروجی دانشکده‌های امروز نسلی از معماران آموزش‌دیده، کتاب‌خوان، مسلط به اینترنت و با سلیقهٔ متوسط است که برای که برای کار در بازار تجاری بسیار مناسبند. {…}

به نظر من مهم‌ترین چیزی که باید به دانشجویان معماری آموزش داده شود این است که چطور نگاه کنند. باید به آنها آموخت که چطور مشاهده کنند و چطور با اتکاء بر تخیلشان از منابع بهره ببرند. چیزهایی مثل این که یک کابل را تا چه حد می‌توان کشید، یا این که ضخامت یک تکهٔ بتنی چقدر می‌تواند باشد را پیش از آن که خرد شود، منظورم این بخش از ماجراست. در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی کتابی وجود داشت به نام «کاتالوگ همهٔ زمین» که در آن ایده‌های مختلف همراه با تصاویرش گردآوری شده بود. به نظر من این جور چیزها باید آموزش داده شود، این که چطور کاردان باشیم. (در گفتگو با Kingshuk Niyogy، منتشر شده در وب‌سایت livemint، سال ۲۰۱۵)

دسته‌ها
چارلز کورئا

چارلز کورئا: معماری بر سه پایه استوار است: اقلیم، فن‌آوری و فرهنگ

در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، زمانی که حکومت سوسیالیستی بر هند حاکم بود، ما برق کافی برای سیستم‌های تهویهٔ مطبوع در اختیار نداشتیم و این مسئله مانعی بزرگ برای تصورات خلاقانهٔ معماران بود. امروز اما نه‌تنها به‌اندازهٔ کافی برق در اختیار دارید، مهندسان مکانیکی وجود دارند که می‌توانند هر مشکلی در این زمینه را حل کنند. بنا بر این حالا مجبور نیستید که بنا را متناسب با نیازهای اقلیمی شکل دهید، شما می‌توانید یک برج شیشه‌ای بسازید و از شیشه‌هایی که اتلاف انرژی اندک دارند استفاده کنید. این غم‌انگیز است. این وضعیت تخیلات معمار را به مد‌گرایی تقلیل داده است.

معماری بر سه پایه استوار است: اقلیم، فن‌آوری و فرهنگ. این سه، در کنار یکدیگر بنا را شکل می‌دهند. این را می‌توان در معبد بروبودور در جاوای اندونزی به روشنی مشاهده کرد، بنایی که هفت مرتبهٔ نیروانا را نشان می‌دهد. یا در کتدرال‌های بزرگ اروپایی که اندیشهٔ مسیحی را نشان می‌دهد. (در گفتگو با Robert Wilson منتشر شده در مجله Uncube، سال 2013)

دسته‌ها
حسین شیخ زین‌الدین

حسین شیخ زین‌الدین: مطالعات و ملاحظات تئوریک و فنی بر تخیّل معمار مهارهایی منطقی می‌زند

من از آن نسل از معماران هستم که مطالعات تئوریک و ملاحظات فنی و علمی و اقتصادی برایم بسیار مهم و سرنوشت‌سازند. اما معتقدم که جوهر کار هنری از یک فعالیت بسیار مهم و پر از رنج زیباشناسانه و به کمک تخیلی قوی به وجود می‌آید و مطالعات و ملاحظات تئوریک و فنی بر این تخیل مهارهایی منطقی می‌زند و وجودی درک شدنی و پذیرفتنی به آن اعطا می‌کند. نه می‌توان از منطق گریخت و نه می‌توان بدون تخیل چیزی آفرید. از این مقوله بسیار می‌توان گفت اما تقریبا هیچ کس الهام و جوهرهٔ اصلی کارش را بلاواسطه و به آسانی از جهان خارج برنمی‌گیرد. فرایند طولانی و پیچیده‌ای عالم خارج را با ذهن و تخیل پیوند می‌زند و چیزی نو پدید می‌آورد. خلق کردن ولو به مقدار اندک هم محتاج نیروی تخیل عظیمی است که در هر کس با روش و شکل مخصوصی که متعلق به اوست بروز و ظهور می‌یابد. (در مقالهٔ «از پندار تا پدیدار» در مجلهٔ معماری و شهرسازی، سال 1378)