دسته‌ها
کامران دیبا

کامران دیبا: ساختار فیزیکی و مسائل کالبدی یک کشور را می‌توان در مدت کوتاهی عوض کرد، اما تغییر اندیشهٔ مردم در زمان کوتاه ممکن نیست

دوره‌ای که داریم حرفشو می‌زنيم {دورهٔ جمع‌آوری آثار هنری موزهٔ هنرهای معاصر تهران}، دوره‌ایه که به حق معروف شده به دورهٔ پترودلار {=دلار نفتی}، دورهٔ مهمیه، سرنوشت‌سازه. توی این دوره، مملکت از نظر فیزیکی و از نظر مادی خیلی ترقی کرد، ولی مسأله اینه که این‌ها با ترقی نهادهایی که در اون جامعه هست هماهنگ نبود. روی این اصل، ایجاد یک شکاف‌ها و نارسایی‌هایی کرد که مثال بارزش فسادهایی بود که به وجود آورد، حیف و میل‌هایی که شد، چون نهادی که بتونه به طور صحیح اینو کنترل کنه نبود.

در ضمن فکر می‌کنم ترقی مادی باید توأم با ترقی معنوی باشه، به عنوان مثال خود آدم رو بگیریم: آدم همین طور که بدنش رشد می‌کنه، پنجاه سانت می‌شه یک متر و هفتاد، مغزشم با همین هیکل در حال رشده. اگه یک دفعه مغز بچه بره در هیکل یک آدم صد و هشتاد سانتی، می‌تونه موجود خطرناکی بشه. ایران هم این طوری شد که یک عدم هماهنگی پیش اومد بین اون نهادها و اون فرهنگ ترقی، برای این که همراه ترقی، یک فرهنگ اجتماعی ترقی هم هست که مردم جای خودشونو می‌شناسن، یک مقدار آگاهی‌های دمکراتیک دارن، یک مقدار احترام به حقوق همدیگه و حقوق بشر و موقعیت زن در جامعه مطرح می‌شه، چیزی که در اروپا بعد از صنعتی شدن اتفاق افتاد و توی ایران فرصت پیدا نکرد. برای این که شما می‌تونید مسایل کالبدی و ساختار فیزیکی رو در مدت کوتاهی عوض کنید ولی فکر مردم رو نمی‌شه در این فاصلهٔ کوتاه عوض کرد، زمان می‌خواد.

تو می تونی یک تئاتر بنا کنی، یک ساختمان خیلی گنده، نهایت در عرض سه سال، ولی تا این ساختمان تئاتر بشه، باید فرهنگی باشه که بازیگر تربیت بکنی، صحنه‌ساز تربیت بکنی، نمایشنامه‌هایی در دسترس داشته باشی که وزین باشن، کارگردان لازم داری و بعد هم تماشاچی لازم داری که بفهمه، وجودش به مجموعه مفهوم بده. (در گفت‌وگو با رضا دانشور، منتشر شده در کتاب «باغی میان دو خیابان» در سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
محمد کریم پیرنیا

محمد کریم پیرنیا: در ایران باستان امور هنری به نحوی انجام می‌گرفت که قابلیت ادامه، تکامل و مرمت را دارا باشد

اصولاً در ایران باستان، امور هنری رو به ترقی بود و به نحوی انجام می‌گرفت که قابلیت ادامه، تکامل و مرمت را نیز دارا باشد. هنر کاشی‌کاری ماهیتی خاص و مفهومی عمیق در خود نهفته دارد. تا زمان اخیر تصوری غلط دربارهٔ زیباکاری کاشی‌کاری وجود داشت. خوشبختانه اکنون خصوصیت آن به عنوان عایق رطوبتی و حرارتی به اثبات رسیده و معلوم شده که نقش و نگار آن، به ویژه با قطعات کوچک، برای سهولت تعمیر نیز بوده است، به طوری که برای مرمت نقاط خراب شده، کافی است که کاشی آماده شده را در اندازه و رنگ لازم به جای کاشی‌های فرسوده بگذارند. به این ترتیب چون کاشی‌کاری نقش‌دار است محل مرمت‌شده زننده به نظر نخواهد رسید.

امروزه می‌توان تاریخ و احتمالاً نام سازنده و مرمت‌گر را به گونه‌ای بر کاشی‌ها ثبت کرد که محل مرمت‌شده از نظر عموم غیر قابل تشخیص و از نظر معماران، باستان‌شناسان و محققین کاملاً مشخص باشد. به عبارتی، در امور نگهداری و مرمت آثار قدیمی و تاریخی ملزم به تقلید عینی هستیم، به گونه‌ای که ضمن حفظ شخصیت هنرمند اولی، زیبایی ابنیه را نیز حفظ کنیم، ولی در سایر موارد ملزم به این کار نخواهیم بود. تا قبل از معماری مدرن، عموماً هم تعمیرات، هم اصلاحات و هم توسعه دقیقاً بر طبق اصول و عین مصالح و تکنیک کهن انجام می‌گرفت. {…} در حالی که معماری مدرن و پیشرفته این باور را در تمام جهات ایجاد کرده که: «اکنون نباید این چنین کرد». (در مقاله‌ای با عنوان «دربارهٔ شهرسازی و معماری سنتی ایران» در مجلهٔ آبادی، ش ۱، سال ۱۳۷۰)