دسته‌ها
علیرضا سمیع آذر

علیرضا سمیع آذر: پست‌مدرنیسم هرگز به پایان نخواهد رسید

پست‌مدرنیسم هرگز به پایان نخواهد رسید. ما می‌توانیم از آغاز پست مدرنیسم صحبت کنیم، از لحظه‌ای که رویکردهای مدرنیستی به چالش کشیده شدند و نظریات تازه‌ای به شکل رهایی‌بخش مطرح شدند. این می‌تواند آغاز پست‌مدرنیسم باشد، ولی هرگز نمی‌توانیم از پایان پست‌مدرنیسم صحبت کنیم. جریانی که هر ایده‌ی جدید و متنوعی را بپذیرد هرگز دچار سقوط نخواهد شد.

پست‌مدرنیسم نوعی رهایی و باز شدن است و این دریافتی است برگشت‌ناپذیر. تنها اتفاق قابل پیش‌بینی که از دهه‌ی نود میلادی آغاز شد و بعد از سال دوهزار با قدرت بیشتری تداوم پیدا کرد، جغرافیای تازه‌ای است که در عرصه‌ی هنر معاصر جهان به ظهور رسیده.

برخلاف دوره‌ی مدرن که عمدتاً در برگیرنده سبک‌ها و جریان‌های غربی بود که از پاریس و بعد نیویورک به دنیا معرفی می‌شدند، حالا شاهد هستیم که جرقه‌های قدرتمندی به صورت موج‌های حاشیه‌ای از کشورهای غیر غربی از جمله سرزمین‌های آسیایی پدیدار می‌شوند. به این ترتیب برخلاف یک قرن جنبش مدرن که همه چیز با تراوشات دنیای غربی آغاز می‌شد و از آنجا به همه جهان سرایت پیدا می‌کرد، در دوره‌ی معاصر ایده‌های تازه ممکن است که از سرزمین‌های غیر غربی و به‌خصوص پایتخت‌های آسیایی به دنیا معرفی شوند؛ از جمله چین، ژاپن، کره، هند و برخی کشورهای خاورمیانه مثل ایران.

حالا جغرافیای تازه‌ای در عالم هنر شکل گرفته و وضعیت تک‌صدایی پیشین که به نظر می‌رسید ایده‌ی آوانگارد یک منش غربی است، جای خود را به جهانی چندصدایی داده. اگر امروز یک کتاب تاریخ هنر معاصر نوشته شود، تعداد هنرمندان غیر غربی آنقدر زیاد است که شما نمی‌توانید بر خلاف گذشته سیطره‌ی غرب را بر عالم هنر نظاره‌گر باشید. (در گفت‌وگو با هدا لاهیجی، منتشر شده در مجلهٔ مطالعات هنرهای زیبا، شمارهٔ ۱، سال ۱۳۹۹)

دسته‌ها
جونیچیرو تانیزاکی نویسندگان

جونیچیرو تانیزاکی: میان عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی معماری ژاپن دستشویی‌ها از همه چشم‌گیر‌ترند

شاید بهتر باشد در وصف اتاق نشیمن چنین توصیفاتی را به کار ببریم اما دستشویی ژاپنی به راستی بهترین مکان برای آسایش روح است. همیشه خارج از ساختمان اصلی قرار می‌گیرد، در انتهای راهرو و در دل بیشه‌ای خوش‌عطر پوشیده از برگ‌ها و خزه‌ها. وقتی در آن نور مات می‌نشینی و پرتو ملایم خورشید را در انعکاس کاغذهای شوجی تماشا می‌کنی هیچ کلمه ای پیدا نمی‌شود که بتواند احساس تو را بیان کند، غرق در مکاشفه به تصویر باغ خیره می‌شوی.

ناتسومی سوزِکی رمان‌نویس از سفرهای صبحگاهی‌اش به دستشویی چنان لذت می‌برد که از آن با عنوان «آسودگی روان» یاد می‌کند. جز دستشویی ژاپنی مسلماً هیچ مکان دیگری نیست که بتواند چنین لذتی را القا کند. دستشویی ژاپنی محصور میان دیوارهای آرامش‌بخش چوبی به گونه‌ای ساخته شده که هر انسانی می‌تواند در آن بنشیند، به آسمان آبی خیره شود و از سرسبزی برگ‌ها سرخوش شود.

{…} دستشویی ژاپنی بهترین جا برای گوش سپردن به جیرجیر حشرات و آواز پرندگان است. بهترین مکان برای خیره شدن به مهتاب و لذت بردن از لحظات زودگذری که خبر از تغییر فصل‌ها می‌دهند. به گمانم هایکوهای تمام اعصار با انبوه مفاهیم عمیقشان از دل همین دستشویی‌ها بیرون آمده‌اند. با کمی انصاف می‌توان ادعا کرد که میان عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی معماری ژاپن، دستشویی‌ها از همه چشمگیرترند. اجداد ما عادت داشتند در زندگیشان از هر چیزی شعر بسازند. تغییر غیر بهداشتی‌ترین جای خانه به مکانی مملو از زیبایی ناب و گره خورده با طبیعت؛ بر خلاف غربی‌ها که دستشویی را مکانی کاملاً آلوده می‌دانند و حتی در گفتگوهای روزمره از اشاره به آن پرهیز می‌کنند، ما جور دیگری با دستشویی برخورد میکنیم و مسلماً سلیقه‌ی بهتری داریم.

باید اعتراف کنم که دستشویی ژاپنی در نیمه شب‌های زمستان تاحدی کار را سخت می‌کند، چرا که خارج از بنای اصلی ساختمان قرار گرفته و همیشه خطر سرماخوردگی وجود دارد. اما همان‌طور که سیتو ریوکوي شاعر گفته «زیبایی سردمزاج است». به هر حال این که سرمای درون متناسب با هوای آزاد باشد بهتر از حرارت سوزان دستشویی هتل‌های غربی است که آدم در آن دم می‌کند.

هر کس که سبک معماری سنتی ژاپن را بپسندد باور دارد که دستشویی‌های ژاپنی حقیقتاً بی‌عیب و نقص‌اند. (در کتاب در ستایش سایه‌ها، ترجمه‌ی محمد دارابی، انتشارات حرفه نویسنده، ۱۳۹۴)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: کار من در معنای عمیق فلسفی شرقی است

آدم‌های بسیاری از نوعی کیفیت شرقی که در آثار من می‌بینند در شگفت شده‌اند. من فکر می‌کنم درست است که وقتی از معماری ارگانیک صحبت می‌کنیم، از چیزی صحبت می‌کنیم که بیشتر شرقی است تا غربی. پاسخ این است: کار من، در آن معنای عمیق‌تر فلسفی، شرقی است. این آرمان‌ها {که در کار من وجود دارد} برای کل مردم مشرق‌زمین مشترک نبوده است. اما {در آنجا} مثلاً لائوتسه وجود داشت. جامعه ما {در غرب} هرگز ذهن عمیق تائوئیستی را نشناخته است. {…} بنابراین، این انجیل معماری ارگانیک هنوز هم بیش از هر چیز دیگری که غرب بدان اعتراف کرده، با تفکر شرقی همدلی و اشتراک دارد.

غرب در قامت «غرب» هرگز چیز زیادی در این باره نمی‌شناخت یا علاقه‌ای به دانستن آن نداشت. یونان باستان شاید نزدیک‌ترین به آن باشد اما نه خیلی نزدیک؛ و از آنجایی که تمدن‌های غربی بعدی در ایتالیا، فرانسه، انگلیس و ایالات متحد به شکلی احمقانه در معماری‌شان یونانی شدند، غرب نتوانست به راحتی یک معماری ارگانیک بومی را {در خود} ببیند. اساس تمدن‌های هند، پارس، چین و ژاپن همگی یک منبع اصلی الهامات فرهنگی -عمدتاً بودایی- است که از الهام اولیه ایمان او ریشه گرفته. (در نوشته‌ای با عنوان A Testament در سال ۱۹۵۷، منتشر شده در کتاب Frank Lloyd Wright: Writings and Buildings)

دسته‌ها
ما یانسونگ

ما یانسونگ: تفاوتی بزرگ میان شیوهٔ نگریستن غرب و شرق به طبیعت وجود دارد

وقتی به نقاشی‌های سنتی چین نگاه کنید، {متوجه می‌شوید که} این نقاشی‌ها دقیقاً {بازنمایی} همان‌چیزی نیست که هنرمند در مناظر واقعی می‌بیند. آنها این انگاشت شخصی را در نقاشی‌هایشان دارند. نکتهٔ جالبش این است که وقتی چیزی را نقاشی می‌کنید، مثلاً سنگ یا درخت را، آن سنگ بسیار زشت به نظر می‌رسد. درخت هم، به همین ترتیب، انگار که در طول سال‌های رشدش سختی‌های فراوانی را متحمل شده است، و آن نقاشی‌ها این جور چیزها را توصیف می‌کند.

به نظر من عناصر طبیعی در این نقاشی‌ها روحیهٔ نقاش را، و روحیهٔ انسان‌ها را، بازتاب می‌دهد. هنرمندان سنتی چین، آنگاه که به طبیعت می‌نگرند، می‌خواهند که از طریق نقاشی انگشات یا روحیهٔ خویش یا فهم خود از زیستن را منعکس کنند. از این رو طبیعت {در چین} به مرحله‌ای نائل می‌شود که معنایی بسیار فرهنگی و حتی معنوی دارد.

فکر می‌کنم که در غرب، طبیعت، علی‌الخصوص در دوران مدرن، بیشتر به مفهوم علمی آن نزدیک است. طبیعت همچون نوعی از یک محیط، در تفکیک از محیط مصنوع و انسان‌ساخت، دیده شده است. بسیاری از پارک‌ها در غرب، حتی آنهایی که در شهر قرار دارند، همگی محیط‌های طبیعی «محافظت‌شده» هستند.

بنابراین طبیعت در غرب چیزی متفاوت و ساختگی است، اما در شرق همهٔ عناصر طبیعی از پیش به چیزی مصنوعی دگرگون شده‌اند، همهٔ آنها بازتفسیر شده‌اند. به همین ترتیب، در باغ‌های ژاپنی سنگ‌ها را می‌بینید. تصور کنید که آن سنگ‌ها کوه هستند و ماسهٔ سفید اقیانوس را نمایندگی می‌کند. مردمی که از میان چنین باغی عبور می‌کنند و آن را تماشا می‌کنند، چیزی شبیه به مثالی که گفتم، {با دیدن هر چیز} چیز دیگری را تصور خواهند کرد. من فکر می‌کنم که تفاوتی بزرگ میان شیوهٔ نگریستن ما به طبیعت وجود دارد. (در گفت‌وگو با Amelia Taylor-Hochberg، منتشر شده در وب‌سایت Archinet، سال ۲۰۱۴)