زمانی که ما به مدرنیته پرتاب شدیم، بسیار ذوقزده و شتابزده حرکتمان را به هر سو آغاز کردیم، مدرنیتهایی را که در حقیقت از اروپا کشف و وارد کرده بودیم بی آنکه بنیانهای اصلیاش درون فرهنگمان باشد. ظواهر را کسب میکنیم و این ظواهر هم آثار و نتایج خودش را مدام به دنبال میآورد. مثلاً اگر دارای روزنامهای با حروف سربی، چاپخانه و… میشویم، ظاهر و قالب قضیه را داریم اما از تمام ظرفیتهای آزاداندیشی و آزادمنشی که مطبوعات باید با خودش بیاورند، بیبهرهایم. ابتدا باید آزاداندیش و آزادمنش باشیم که بتوانیم مطبوعات آزاد داشته باشیم. چقدر در دوران رضاشاه روزنامه توقیف شده. چاپخانه آماده بود یعنی ابزار آماده است اما تفکر آماده نیست. {…} به نقاشی بر میگردم، مثلاً تحصیلکردههای نقاشی که دانش نقاشی را دارند نقاشی مدرن را میفهمند و لذت میبرند اما همین امروز که پنجاه سال از نقاشیهای مدرن ایرانی گذشته است، عموم مردم به طور کلی هنوز مفهوم درست این نقاشیها را متوجه نشدهاند و به عنوان نقاشیهای اجقوجق نام میبرند. پس هنوز فرهنگش جا نیفتاده، هنوز هم پرفروشترین آثار نقاشی تابلوهای مناظر و گل و بلبل و میوه و پیرمرد چپق به دست و… است. (در گفتگو با فرزاد ادیبی، منتشر شده در ویژهنامهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)
برچسب: تفکر مدرن
ترکیب متداول «جنبش مدرن» را که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد باید به «جنبش مدرنیستی» اصلاح کرد. من این را تکرار میکنم چون پروپاگاندای مدرنیستها که از طریق تصاحب جعلی واژه «مدرن» حکمفرماست ادعا میکند که مدرنیسم آنها تنها شکل موجه و منطقی از مدرنیته در هنر و معماری است. آنها برای یک دیدگاه کاملا حزبی و سلیقهای ادعای عمومیت میکنند.
آنها این دیدگاه را برابر با پیشرفت میدانند و به اشتباه اشاره میکنند که امروزه پرداختن به هنر و معماری سنتی بازگشت به گذشته و نابهنگام است. این ادعا حقیقتا نادرست، ایدئولوژیک، متعصبانه و غیر دموکراتیک است و قدرت و حق قضاوت و انتخاب را از عامهٔ مردم، کارفرمایان، دانشجویان و متخصصان سلب میکند. پروپاگاندای مدرنیستها بر فضای حرفهٔ معماری، آموزش و رسانه حکمفرماست و مسئولیت این بیسوادی عمومی در معماری و در نتیجه خوارشدگی محیط مصنوع منحصراً بر دوش آنهاست. (در گفتگو با Mirza Mehakovic، منتشر شده در وبگاه tristotrojka، سال ۲۰۱۹)
در دهههای بیست و سی قرن بیستم، مدرنیسم اروپایی به امریکا راه پیدا کرد و در آن زمان نمایش بزرگی در موزهٔ هنر مدرن برقرار بود که {ما امریکاییها} به نوعی آن را جذب کردیم و معماری مدرن در امریکا نیز از همان موقع به بعد شروع شد. اما مدرنیسم ما نوع خاصی از مدرنیسم بود. وقتی معماری مدرن در اروپا متولد شد، ریشه در خانههای پیشساخته، هفتههای کاری کوتاهتر و مشارکت اجتماعی داشت، در چیزهایی که اصلاً ربطی به زیباییشناسی نداشتند. اما ما در امریکا فقط جنبهٔ زیباییشناسانهٔ مدرنیسم را اخذ کردیم. ما شروع کردیم به خلق فضاها به جای اتاقها. و در این کار زیادهروی کردیم، مثلاُ سراغ درهای شیشهای رفتیم، و نهایتاً نتیجه این شد که حریم خصوصی از بین رفت.
راه حل این است که هر دو را داشته باشیم. این که اتاقهایی خلق کنیم که به اندازهٔ کافی بزرگ باشند تا احساس گشودگی و مشارکت، بسته به این که چگونه دلتان بخواهد با فضای بیرون مشارکت کنید، ایجاد کند. و این که اتاقهایی بسازیم که بتوانید در آنها بخوابید و پرده یا کرکره را ببندید تا اتاقی تاریک در اختیار داشته باشید و {و با داشتن چنین اتاقی} در فضایی که آتریومی به ارتفاع دوطبقه و اتاقی شیشهای دارد به خواب نخواهید رفت. این همان زبانی است که من از آن صحبت میکنیم. اجزایی تکراری در بناها و خانهها وجود دارد که اندیشیدن به آنها همیشه جذاب است. (در گفتگو با Amy Rose Dobson، منتشر شده در وبگاه Curbed، سال ۲۰۱۲)
چون خیلی وقت است در ایران زندگی نمیکنم، از بیرون به آن {=معماری معاصر ایران} مینگرم. معتقدم معماران ایرانی هنوز رابطه سنت و مدرنیته را حل نکردهاند. به نظر میآید سنت را در مخالفت با مدرنیته میبینند. من اینطور فکر نمیکنم. اگر معماری سنتی یزد را در نظر بگیرید، میبینید آنها در زمان خودشان خیلی هم مدرن بودند چون مسائل و مشکلات عصر خود را به نحو عالی و با امکانات موجود زمان خود حل کردهاند. وقتی کمبود آب دارند قنات درست میکنند که یک کار عظیم مهندسی است. یا به وسیله بادگیر مشکل گرمای خانههایشان را تا حدی حل کردهاند. این راهحل حتی نماد شهری شده، یعنی با کمترین امکانات و فقط بهوسیله معماری بیشترین بهرهبرداری را کردند. این نکته در استفاده از مواد ساختمانسازی تا شهرسازی صادق است. این طرز فکر در زمان خودش خیلی پیشرفته و مدرن بوده.
مشکل ما اینجاست که معماران مدرن ما مدرن نیستند. یعنی جواب احتیاجات مردم را به طریق مطلوب نمیدهند و این باعث تضاد میشود. مثلا نماهای رومی، یونانی و… را در ایران در نظر بگیرید. یک فاجعه عظیم فرهنگی. وقتی خانههای قدیمی یزد را میبینید احساس غرور میکنید، چون آنها ریشه در فرهنگ معماری خودمان دارند که در زمان خود بسیار پیشرفته بودهاند. اگر 50 سال دیگر مردم به دستاوردهای معماری امروز ایران نگاه کنند، میپرسند چه چیزی از فرهنگتان در معماری شما دیده میشود و باید بگوییم نماهای رومی و یونانی دوهزار سال پیش! امروز ما باید از سنت الهام بگیریم و این بدان معنا نیست که آن را کپیبرداری کنیم. بهنظر من کپی از سنت هم یک اهانت به سنت است؛ چرا؟ چون مشکلات و خواستهای آنها با زمان ما متفاوت است. منظور از الهامگرفتن این است که از طرز فکر آنها الهام بگیریم و با درنظرگرفتن «بستر»، طراحی کنیم، نه اینکه از معماری اروپایی، آن هم یونان و روم باستان، کپیبرداری کنیم، کپیای که از فهم کم ما از معماری در اروپا سخن میگوید. اگر آگاه شویم که مشکلات امروز جامعه ما چیست، میتوانیم جواب درخوری هم برای آن بیابیم. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)
هیچکس در دنیای مدرن به داشتههایش بسنده نمیکند و همواره در فکر به دست آوردن چیزهای دیگری است که جواب بهتری بدهند. اگر خاصیت تمدن قدیم کشف حقیقت و ایستادن و در کنارش ماندن بود، خاصیت جهان مدرن این است که هر حقیقتی میتواند ارتقا پیدا کند و یا دگرگون شود. حقیقت ثابتی وجود ندارد که یکبار شکار شود و برای همیشه در قفسی که برایش گذاشتهایم محدود شود. پس طبعاً نوآوری استخوانبندی اصلی فکر مدرن است. امروزه جامعهٔ ایران بهشدت در حال جلو رفتن و تغییر کردن است. تغییراتی که چه مطابق میل ما باشد چه نباشد، چه ما برای آن دستور صادر کنیم یا نکنیم، چه هشدار بدهیم یا ندهیم، چه به حالش بابت اینکه هرآنچه روزی داشته و از دست دادهایم تاسف بخوریم یا نخوریم، با سرعت روزافزون در حال به وقوع پیوستن است. به نظر من تحول از اساس اتفاق خوبی است، چرا که از پس هر تحولی آوردهای خواهیم داشت. آوردهای که منجر به تحول در سطوح دیگر و آوردهای مضاعف در آن سطوح میشود. وقتی ما تغییر میکنیم تقاضاهایمان و ترجیحاتمان هم تغییر میکند، وقتی ترجیحاتمان هم عوض شد، ابزارهای برآوردن نیازمان نیز عوض میشود. (در گفتگو با کوروش آصفوزیری، منتشر شده در مجلهٔ روایت، ش 7، فروردین سال 1395)