دسته‌ها
رنزو پیانو

رنتسو پیانو: معماران باید هنر گوش دادن به کارفرما را بیاموزند

مدتی است مدافع این عقیده شده‌ام که نقش حرفه‌ای معمار باید روزآمد شود. وگرنه این نقش به تدریج مانند بسیاری از حرفه‌های دیگر، از سقاها گرفته تا افسران سواره‌نظام، از میان خواهد رفت. بی‌فایده خواهد شد. این روزآمد شدن باید در دو عرصهٔ اساسی صورت گیرد. یکی «عادی بودن» رابطهٔ معمار با کارفرماست. کار معمار آن است که به کارفرما خدماتی ارائه دهد. این جنبهٔ اساسی کار اوست. معمار باید «هنر گوش دادن» را بیاموزد، گوش دادن به حرف‌های کارفرما، نیازهای او، آرزوهای او و حتی آنچه نمی‌گوید، آنچه از آن مطمئن نیست.

{…} منظور من این نیست {که حق همیشه با مشتری است}. نکته این است که معمار نباید متجلی کردن شکوه شخصی خود را مقدم بداند یا برای ابراز اندیشه‌هایش سر از پا نشناسد. تحمیل سبک خاص خودش از این دو کار هم بدتر است. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که می‌کوشم در آغاز کار طراحی خود در ذهن داشته باشم این است که با بی‌طرفی به مسائل نگاه کنم. آدم باید آن‌قدر فاصله بگیرد که بتواند در مورد خود نیز به گونه‌ای طنزآمیز داوری کند. (در گفتگو با Roberto Fabbri، منتشر شده در مجلهٔ a+u در سال ۱۹۸۹، ترجمه و منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۲۱، سال ۱۳۷۵)

دسته‌ها
لبیوس وودز

لبیوس وودز: معماری باید رویدادهای اجتماعی را رهبری کند

به نظر من کافی نیست که معماری رویدادهای اجتماعی را دنبال کند، بلکه معماری باید رویدادهای اجتماعی را رهبری کند. {…} شما در مقام معمار و از طریق اجرای کنش‌های معماریانه بافت اجتماعی و بافت سیاسی جامعه را متحول می‌کنید. اینجاست که معماری انگیزاننده یا آغازگر یک تحول می‌شود.

این همان چیزی است که من همیشه مبلغش بوده‌ام، و البته این مشکل‌ترین کارها برای انجام دادن است. معماران ممکن است با خودشان بگویند: «خب… این کارفرمای من است و او اجازه نخواهد داد که چنین کاری انجام دهم» یا «من باید همان کاری را انجام دهم که کارفرمایم می‌گوید». برای همین است که من هیچ کارفرمایی ندارم. [می‌خندد] این حقیقت دارد. حداقل من می‌توانم ایده‌هایم را {بدون ترس از موافقت نکردن کارفرما} منتشر کنم و بعد ممکن است به طریقی همین ایده‌ها از صافی‌های مختلف عبور و به مرحلهٔ بعدی رسوخ کند. (در گفتگو با Geoff Manaugh، منتشر شده در وب‌گاه BLDGBLOG در سال ۲۰۰۷)

دسته‌ها
رم کولهاس

رم کولهاس: گفت و شنود با کارفرما یکی از مهم‌ترین بخش‌های هر پروژه است

همیشه این موضوع مطرح است که که آیا شما در مقام معمار فرمانبردار کارفرما هستید یا نه؟ به نظر من هم بله و هم نه. برای مثال، ما همیشه مسائل کارفرما را جدی می‌گیریم، این که چند متر مربع فضا در نظر دارند، یا چه چیزی را می‌پسند و پرسش‌های دیگری از این دست. در واقع گفت و شنود با کارفرما یکی از مهم‌ترین بخش‌های هر پروژه است. در عین حال این وظیفهٔ حرفه‌ای ماست که خواسته‌های کارفرما را به بهترین پیشنهادها برای او تبدیل کنیم. پس اصلاً مسئله این نیست که به آنها اجازه دهید تا به شما بگویند که چه کار کنید، بلکه این است که آن کاری را انجام دهید که آنها از شما می‌خواهند و گاهی نیز به آنها نشان دهید که چه گزینه‌های بهتری از آنچه آنها فکر می‌کنند که میخواهند وجود دارد. (در گفتگو با Imelda Akmal منتشر شده در وب‌گاه مجلهٔ ARCHINESIA، سال 2018)

دسته‌ها
دیوید چیپرفیلد

دیوید چیپرفیلد: ما معماران حتی در برابر فردی که از مقابل بنای ما عبور می‌کند نیز مسئولیم

{ما معماران} نه فقط در برابر مردمی که از بنایی که ساخته‌ایم بازدید می‌کنند یا در آن کار می‌کنند، بلکه در برابر فردی که از مقابل آن عبور می‌کند نیز مسئولیم. در اصل ما معماران در برابر کسی که حق‌الزحمهٔ ما را پرداخت می‌کند مسئولیت داریم، اما نباید این حقیقت را فراموش کنیم که همهٔ دیگر افراد نیز حقی بر گردن ما دارند. (در گفتگو با Magali Robathan منتشر شده در مجلهٔ CLAD، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: اغلب کارفرمایان به شیوهٔ اثرگذاری‌شان بر معماری بی‌توجه‌اند

اگرچه در پدید آمدن یک اثر معماری نقش اصلی با معمار است، اما از تاثیرات مثبت و منفی آرای کارفرمایان نباید غافل بود. ظاهرا اغلب ضعف‌های گفته شدهْ در کارفرمایان – که طبعا مصرف‌کنندهٔ آثار معماری هستند و نه خالق آن – بیشتر است. ایشان اغلب به شیوهٔ اثرگذاری‌شان بی‌توجه‌اند و موقعیت موثر خود را که در وهلهٔ اول گزینش معمار سپس فراهم ساختن شرایط تحقق طرح و به‌ویژه پایمردی در اتمام طرح است عموما با دخالت‌های موضعی جایگزین می‌کنند. در طول تاریخ همواره تحولات و یا آثار موفق معماری را همراه با نام کارفرمایانی که اغلب از مشاهیرند مشاهده می‌کنیم. بدین دلیل ایشان همواره تلاش کرده‌اند تا برای بقای نام خود موسس آثار معماری برجسته باشند.

در تاریخ می‌توان نام افرادی چون مدیچی را با رنسانس، خواجه نظام‌الملک را با مسجد جامع اصفهان، گنجعلی‌خان را با حمام و مجموعهٔ شهری، شاه‌عباس را با میدان نقش جهان و ابنیهٔ آن و میتران را با طرح توسعهٔ اماکن فرهنگی پاریس توأم دانست. (در گفتگو با کتایون لباف نویسندهٔ مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش 47 و 48، دی‌ماه 1377)

دسته‌ها
محسن مصطفوی

محسن مصطفوی: معماری حرفه‌ای است که تقریبا بیشتر از هر حرفهٔ دیگری از نوسانات اقتصادی تاثیر می‌پذیرد

این که آیا معماری دچار اختلالات درونی است یا خیر موضوع پیچیده‌ای است. از یک طرف حوزهٔ معماری دچار اختلالات بی‌شماری است و از طرف دیگر این اختلالات {برای تحولات اساسی در این حرفه} کافی نیست. تعجب‌آور نیست که معماری حرفه‌ای است که تقریبا بیشتر از هر حرفهٔ دیگری از نوسانات اقتصادی تاثیر می‌پذیرد. چرخه‌های رادیکال اقتصادی امروز می‌توانند تاثیرات مخربی بر تعداد زیادی از حرفه‌ها که ناچار به همخوانی با نوسانات بازار و تصمیمات کارفرماها هستند داشته باشد. درک این مسئله خیلی مهم است که معماری، ماهیت رویه‌های آن و همچنین تعامل آن با صنعت ساخت و ساز، در برخی موارد همچنان بدون تغییر باقی مانده است. {…} آیا راهی برای اصلاح رابطهٔ میان طراحی و تولید وجود دارد؟ ممکن است راه‌هایی وجود داشته باشد که در آن ما باید آسودگی خیالمان را لحاظ کنیم؟ ممکن است پاسخ‌های سرراستی برای این سوال‌ها وجود نداشته باشد، اما اینها راهی را در برابر احتمال اختلال نشان می‌دهند که می‌توانند تاثیر سازندهٔ بالقوه‌ای بر تصور ما از فضای ساخت و ساز در آینده داشته باشند. (در گفتگو با Cathy Leff، منتشر شده در وب‌سایت مجله Cultured، سال 2017)

دسته‌ها
لودویگ میس فن در روهه

لودویگ میس فن در روهه: هرگز با کارفرما دربارهٔ معماری حرف نزنید

هرگز با مشتری {کارفرما؟} دربارهٔ معماری حرف نزنید. با فرد مقابل دربارهٔ بچه‌ها حرف بزنید. این یک سیاست ساده و خوب می‌باشد. فرد مقابل دربارهٔ معماری اغلب موارد درکی نخواهد داشت. یک معمار باید بتواند چیزی که مشتری می‌خواهد بیان کند. اغلب مشاهده می‌شود که مشتری نمی‌داند به دنبال چه چیزی می‌باشد. مشتری ممکن است ایده‌هایی داشته باشد و نمی‌گوییم که این ایده‌ها مسخره هستند. ولی در مورد معماری آموزش ندیده‌اند و نمی‌دانند که چه چیزی امکان‌پذیر بوده و چه چیزی امکان‌پذیر نمی‌باشد. {…} این مورد {که امکان دارد مشتری از ساختمان تمام شده راضی نباشد} اصلا اهمیت ندارد. اگرچه من تاکنون این مورد را تجربه نکرده‌ام. ممکن است من مشاجرهٔ زیادی با مشتری‌ها در حین طراحی ساختمان داشته باشم و بعضی مواقع در حین ساخت نیز مشاجره وجود داشته است. ولی همیشه در اتمام کار از کار من راضی بوده‌اند. (در گفتگو با  Moises Puente در سال 1959، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیک‌فطرت و فتانه اتباعی)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: ما معماران باید دست از بله قربان گفتن برداریم

آنچه ما {معماران} انجام می‌دهیم تاثیر عظیمی بر زندگی مردم می‌گذارد. مسئله سبک یا بیان معماری نیست؛ مسئله کیفیت قابل اندازه‌گیری زندگی است که مسئولیت بزرگی بر دوش معماران می‌گذارد. متاسفانه تاثیر ما بر تصمیمات {کلان} محدود است. تصمیمات اصلی را قانون‌گذاران، کارفرمایان، اقتصاددانان و بازار می‌گیرند، اما ما معماران مسئولیت داریم تا حد ممکن بر این تصمیمات تاثیر بگذاریم {…} خیلی مهم است که ما در مقام معمار دست از بله ‌قربان گفتن برداریم و در عوض موضعی انتقادی اتخاذ کنیم. {درست است که} اگر چنین کنیم در معرض دردسر قرار می‌گیریم، اما لازم است این دردسرها را همچون بخشی از حرفه‌مان بپذیریم. (در گفتگو با Debika Ray منتشر شده در مجله ICON در سال 2014)

دسته‌ها
کمال کمونه

کمال کمونه: معماری کاری است که باید مجموع علوم را نوک زده باشی تا بتوانی درست انجامش دهی

سنتی‌ها {= معماران سنتی} کمتر با تحصیل‌کرده‌ها اتفاق نظر دارند. یک مقدار هم حق دارند چون وقتی فارغ‌التحصیل معماری می‌شوی کار بلد نیستی مگر چند سال سابقه داشته باشی. اگر بخواهی درست کار کنی، معماری خیلی کار مشکلی است. اول باید به سر زمین بروی، [از کارفرما] بپرسی که چه می‌خواهد، باید روانشناسی قوی داشته باشی تا بتوانی کارفرما را به راه آوری؛ پنجاه مدل مدعی داری؛ مثل صاحبکار و زنش و دوستانش، باید به نور توجه کنی، باد را نگاه کنی، و مخاطب را بشناسی. بنابراین [معماری] کاری است که [برای انجام دادن آن] باید مجموع علوم را نوک زده باشی تا بتوانی درست انجامش دهی. (در گفتگو با حسین الماسی ستوده و سیده‌شیرین حجازی و کامیار صلواتی، منتشر شده در وب‌گاه کوبه، سال 1395)

دسته‌ها
ایرج کلانتری

ایرج کلانتری: نظام‌های ترجیحی جامعهٔ امروز ما کمّی است و هیچ معیاری برای سنجش کیفیت در آن وجود ندارد

وجه آرتیستی معماری این است که من باید جواب یک سؤالی که صد نفر دیگر داده‌اند را با امیال شخصی خودم طوری بدهم که متفاوت از بقیه باشد. آن موقع {در دوران پهلوی} انگیزه رقم زدن این اتفاق متفاوت برای معمارها وجود داشت ولی الان این انگیزه از بین رفته است چون معمار باید عوامل اقتصادی و سرعت کار و همچنین تقاضا و سلیقه سفارش‌دهنده را هم در نظر بگیرد. این یک پارامتر است و پارامتر دیگر این است که اصولاً در جوامعی که به نوعی در آن دموکراسی برقرار است، قشر متوسط جامعه بزرگ می‌شود و وقتی قشر متوسط در هرم سنی و وضعیت جامعه‌شناسی یک جامعه رشد می‌کند، سلیقه عمومی هم متوسط می‌شود، در صورتی‌که جامعه مصرفی در یک دوره‌ای خودش را به هدایت یک بخشی از الیت جامعه می‌سپرد. الان مشکلی که در جامعه ما به وجود آمده این است که تمام نظام‌های ترجیحی جامعه کمی است و هیچ معیار و شاخصی برای سنجش کیفیت وجود ندارد. یعنی شما حتی اگر بخواهید غذای خوب بخورید هم به جایی می‌روید که کباب متری به شما بفروشند! در نتیجه اوضاع تحولات تاریخی در جامعه ما طوری شده که بزرگ‌ترین آسیبش غلبه کمیت بر کیفیت است. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)