دسته‌ها
راب کریر

راب کریر: بیان معماری مسجد شاه اصفهان مانند موسیقی است

جایی که {در ایران} بزرگ‌ترین و بیشترین تأثیر را بر من داشت مسجد امام اصفهان بود. تناسب فوق‌العاده، ترکیب فرمی فوق‌العاده که با کیفیت عالی معماری ترکیب شده بود حس فضا را القا می‌کرد. فضاهای باز و نیمه‌باز برای من شگفت‌انگیز بود. بازی رنگ، کیفیت فضای باز و تناسب غیر قابل تصور معماری، زبان هندسه‌ای حداقل ولی کامل و عالی محسورکننده بود. گفتنی است که بیان معماری آن فضا مانند موسیقی است. (در گفت‌وگو با پریسا شاه‌محمدی، ترجمهٔ پریا معمار، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۹، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
پل آبکار

پل آبکار: آرشیتکت باید روانشناس هم باشد تا بتواند اخلاق هم‌میهن خود را بشناسد و برای او معماری سالم ایجاد کند

چشم آیینهٔ روح است؛ مثلاً شاگرد یا محصلی که به دانشگاه می‌رود اگر ساختمان‌های مدارس و دانشگاه‌ها با تناسب پیش‌بینی شده باشد آن شاگرد یا محصل با رغبت بیشتری بر آنجا می‌رود. مریضی که به مریضخانه می‌رود که معالجه شود اگر یک ساختمان با تناسب ببیند قسمتی از مرض او تسکین داده می‌شود.

به همین دلیل است که قبلاً گفتم آرشیتکت باید روانشناس هم باشد تا بتواند اخلاق همنوع و هم‌میهن خود را بشناسد و از این راه بتواند یک معماری سالم ایجاد کند. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)

دسته‌ها
بیارکه اینگلس

بیارکه اینگلس: معمار همچون قابله‌ای است که به جامعه کمک می‌کند خودش را متولد کند

این نوع از فعالیت نخبه‌گرایانهٔ «طراحی شده توسط معماران، برای معماران» حاصل درست نفهمیدن معماری است. معماری اساساً نوعی از تلاش جمعی مداوم با این هدف است که شهرها و بناهایمان را طوری بسازیم که با شیوهٔ مطلوبمان برای زندگی تناسب و همخوانی داشته باشد. و این در اصل همان کاری است که ما در دفترمان انجام می‌دهیم.

هر زمان که از ما می‌خواهند برای یک پروژه طراحی کنیم، ما تلاش می‌کنیم که آنچه رخ می‌دهد را ببینیم و بشنویم؛ این که چگونه زندگی شکل گرفته است و ما چطور می‌توانیم چارچوبی ایجاد کنیم که آن زندگی را بپذیرد و اجازه دهد تا حیات انسانی به منتها درجهٔ گسترش خود برسد. به این معنا، ما نقش تسهیل‌کنندگان را داریم. من این اندیشه را دوست دارم که معمار همچون قابله‌ای است که به جامعه کمک می‌کند پیوسته خودش را متولد کند. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۲)

دسته‌ها
محمد کریم پیرنیا

محمدکریم پیرنیا: بیماری بلوار یکی از ره‌آوردهای گزندآور بیگانگان برای بافت شهرهای ماست

کشور ما چهارراه جهان است و از دیرباز آن را به نام «خونیرس» یا ناف زمین می‌خوانده‌اند. کاروان‌هایی که از این چهارراه گذشته‌اند ناگزیر باخود ره‌آوردهایی داشته‌اند که بعضی از آنها ارمغان‌های گران‌بهایی بوده و برخی هم بیماری‌های بومی سرزمین خود را در این چهارراه رها کرده و رفته‌اند. تب زرد، تب سرخ، گریپ ژاپنی، آنفلوانزا و التور دردهایی هستند که از سرزمین‌های بیگانه به این کشور رانده و کم‌کم بومی شده‌اند. یکی از این ره‌آوردهای گزندآور برای شهرسازی و بافت شهرها و کهن‌دژها و کهن بست‌های ما که از روزگاران دور دارای آیین و رسم ویژه و هم‌آهنگی با روش زندگی ایرانی بوده بیماری بولوار است که بر تنِ درست بازارها، تیم‌ها، کاروان‌سراها و گرمابه‌ها و کوی و برزن‌های آراسته و سرپای ما تاخته و آنها را رنجور کرده و از پا انداخته است.

گمان نرود که انگیزهٔ نگارنده در این بحث کهنه‌پرستی و دشمنی با نوسازی و آبادانی است و تصور نشود که کسی می‌خواهد مردم زمان کیهان‌نوردی را وادارد که در روزگار کجاوه و گردونه زندگی کنند. منظور این است که نشانه‌های زندگی آراسته و آسودهٔ دیرین ما که چون خال‌های گیرایی بر رخ زیبای شهرهای این کشور نشسته در پیش پای پدیده‌های نو و ره‌آوردهای تمدن باختری قربان نشوند.

برای احداث بولوار و ساختمان خانه‌های تازه و آسمان‌خراش‌های سر در آسمان زمین خدا تنگ نیست که بیایند پیش از هر آداب و ترتیبی کلنگی را به جان آثار نفیس و متناسب و معقول شهرهای زنده بیندازند. بازارها را خاموش، کاروان‌سراها را تهی و گرمابه‌ها را سرد و افسرده کنند. مگر در ایران هرگز آبادی نشده؟ مگر بولوار چیز تازه‌ای است و هرگز در این ملک سابقه نداشته است؟ که کدام بولواری در جهان به زیبایی چهارباغ و فراخ‌تر از خیابان زند است؟ کدام میدانی بزرگ‌تر از نقش جهان در نیمهٔ دیگر جهان وجود دارد که بازارها، مسجدها، کاخ‌ها و کاروان‌سراهای پیرامونش به این آهنگ و اندام باشد؟ کدام کوی و برزنی در ایرانشهر هست که سازنده‌اش سر مویی از ترتیب و تناسب و پیوستگی و هم‌آهنگی و آرامش در پرداخت آن فروگذار کرده باشد؟ (در مقالهٔ «بیماری بلوار»، منتشر شده در مجلهٔ هنر و مردم، ش ۶۹، سال ۱۳۴۷)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: هر بنای راستین کیفیتی دارد برگرفته از روح معمار آن و درک او از هماهنگی و تناسب

بدیهی است که منطق در پلان نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر آنکه حاصل مقیاس و مصالح و روش ساختمان باشد. اما اگر تمام اینها هم درست و با هم جمع بیایند، باز در هر حرکتی که انجام می‌گیرد معادلهٔ انسانی است که مهم است و دخالت دارد. معمار تمامی درک خود را از کل در درون این معادله می‌تند. حرفش را می‌زند و آنچه دوست دارد برجسته‌تر نشان می‌دهد.

مهم نیست که منطق او از لحاظ تکنیکی تا چه حد به مقیاس و مصالح و روش او وفادار مانده است، در ورای همهٔ اینها و در فضایی که از ارکستراسیون آنها خلق شده، سبک جولان می‌دهد. کیفیتی که تعریف‌شدنی نیست. سبکی زاده از فرمی که خود انسان آن را دیده است. و در عین حال که این سبک از همهٔ آن موضوعات مهم مقیاس و مصالح و روش ساختمان با آدمی سخن می‌گوید، احساسی از وقار و زیبایی و آرامش و شادی و قدرت و جدیت و ظرافت و نظم، همچون نوای موسیقی استادان در انسان ایجاد می‌کند، درست مثل موسیقی. معمولأ وقت کار این نوا به گوشتان می‌رسد، اما همیشه هم اینطور نیست.

پس هر بنای راستین کیفیتی دارد برگرفته از روح یک انسان و درک او از هماهنگی و «تناسب»- که خود گونه‌ای دیگر از هماهنگی است- و به درجات مختلف در فرآیند کار انسان جایزالخطا مشهود است. و حاصل کار او با شکوه تمام، در تعلق تام به مکان خود، قد برمی‌افرازد و چون کار خوب انجام گرفته است، تا زمانی که سیر وقایع انسانی یا جهل ارادی انسان بنای او را نابود نکند، این پیام را به شیوه‌ای کاملاً طبیعی در روح بیننده می‌دمد. (در مقالهٔ منطق پلان، سال ۱۹۲۸، ترجمهٔ فرزانه طاهری، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۳، سال ۱۳۷۰)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: همانطور که بناها به آدم‌ها تعلق دارند آدم‌ها نیز باید به بناها تعلق داشته باشند

در مورد مقیاس باید گفت که انسان هنجار منطقی برای تعیین مقیاس است، چون قرار است که در این ساختمان‌ها ساکن باشد. این ساختمان‌ها باید به گونه‌ای راحت و نیز خوشایند با اندازه‌های انسانی تناسب داشته باشد. آدم‌ها باید همچون گل در طبیعت در درون این ساختمان‌ها جای گیرند و به این ساختمان‌ها تعلق داشته باشند. آدم‌ها باید همان‌گونه که ساختمان‌ها بدان‌ها تعلق دارند، به ساختمان‌ها تعلق داشته باشند. این مقیاس یا واحد اندازهٔ قسمت‌های مختلف به تبع مقصود خاص هر ساختمان و مصالح به کار رفته در ساختن آن تغییر می‌کند. {…}

بهتر است معمار همیشه در تعیین مقیاس خود قامت انسان معمولی را در نظر داشته باشد. اگر چنین کند، هرگز به اندازهٔ میکل آنژ در کلیسای سن‌پیتر در رم به خطا نخواهد رفت. کلیسای سن‌پیتر که قرار است بنایی عظیم باشد قطعا آدمی را مأیوس می‌کند، چون اگر بخواهد به دقت مقایسه کند، تا چشمش به قامت یک انسان نیفتد نمی‌تواند بفهمد که چه بنای عظیمی است. همهٔ جزئیات هم به همین ترتیب بزرگ‌اند. اگر جزئیات حجم‌های بزرگ منطبق بر مقیاس انسانی بود آن‌وقت احساس شکوه نیز به انسان دست می‌داد، اما در وضع فعلی جلوهٔ شکوه و جلالش به سبب خوار کردن قامت انسان از میان رفته است. خطایی که سرزدنش از پیکرتراشی چون او بسیار عجیب است. (در مقالهٔ منطق پلان، سال ۱۹۲۸، ترجمهٔ فرزانه طاهری، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۳، سال ۱۳۷۰)

دسته‌ها
رم کولهاس

رم کولهاس: ممکن است زیبایی و تناسب نوعی حس کاذب امنیت وجودی به شما القا کند

من در شهری بمباران‌شده متولد شدم که کاملا نابود شده بود و هفت سال نخست حیاتم را آنجا بودم، و می‌توانم بگویم که احساسات متفاوتی راجع به آن دارم. بله، من فکر می‌کنم که شما از {زندگی در شهر مملو از} زیبایی و تناسب سود خواهید برد، اما همچنین فکر می‌کنم که زیبایی و تناسب ممکن است به شما نوعی حس کاذب امنیت وجودی القا کند. بنا بر این شاید لازم است در هر زندگی مخلوطی از تشویش، بی‌اعتقادی، عدم امنیت و خلاقیت وجود داشته باشد. فکر می‌کنم این حوزه‌ها کاملا به یکدیگر نزدیک هستند و به نظرم خاطرجمع بودن راجع به محیط خود و داشتن محیطی که موقعیت را کاملا امن نشان دهد احتمالا در آخر نعمت بزرگی نخواهد بود. (در گفتگو با Vladimir Pozner منتشر شده در وب‌گاه STRELKA، سال 2018)