دسته‌ها
استنلی تایگرمن

استنلی تایگرمن: ساختن یک بنای بد واقعاً دشوار است، ساختن یک بنای خوب فقط کمی دشوارتر است

چون من معمارم، آدمی خوش‌بین هستم. ساختن {یک بنا} یعنی ساختن {و مقاومت کردن} در برابر سکون و در برابر چیزهایی که شما را پس می‌زند؛ مقررات، کمیسیون‌ها، عرصه‌های آزاد. ساختن یک بنای مزخرف واقعاً دشوار است، ساختن یک بنای خوب فقط کمی دشوارتر است. تمایل {ما آدم‌ها} به این است که در برابر چیزهایی که در کار مخالفت با ماست به سادگی رضایت دهیم. {اما} یک تعریف مفید از معماریِ خوب برابر است با توانایی نه گفتن و همچنان ساختن. این جمله متناقض به نظر می‌رسد، اما واقعاً نه گفتن مهم است.

همانطور که بروس گراهام به من گفت «معماری کار آدم‌های بزدل نیست». و واقعاً همینطور است. معماری کار آدم‌های مستحکم است. اگر قرار است یک معمار واقعی باشید، ناچار هستید که واقعا چیزهایی بسازید و آنها را بر اساس بیشترین توانایی خویش بسازید. بهترین بنایی که می‌توانید بسازید دشوارترین {بنای ساخته شده به دست شما} خواهد بود، چراکه همه‌چیز {همچون مانع} در برابر شما ایستادگی خواهد کرد. (در گفت‌وگو با Brandon Biederman و دیگران در سال ۲۰۱۲، منتشر شده در مجلهٔ Fresh Meat، شمارهٔ ۶، سال ۲۰۱۳، به نقل از وب‌سایت MAS Context)

دسته‌ها
اودیل دک

اودیل دک: از کار کردن بر روی پروژه‌ای که شبیهش را هیچ‌وقت تجربه نکرده‌ام بیشترین لذت را می‌برم

هدف من این است که کارفرماهایم استعدادهایی تازه را کشف کنند. امیدوارم که این مسیر به سود اقتصادی هم منجر شود، اما واقعاً هیچ‌چیز معلوم نیست. این همان خطر کردنی است که از آن سخن می‌گویم. این راه و روش من برای کشف معماری است؛ من همیشه به کارفرماهای خود گوش می‌دهم، اما چیز دیگری به آنها پیشنهاد می‌دهم. کارفرماهای من می‌دانند که همیشه غافلگیر خواهند شد. علت این که به سراغ من آمده‌اند نیز همین است.

آنچه من بیشترین لذت را از آن می‌برم کار کردن بر روی نوعی از پروژه است که شبیهش را هیچ‌وقت تجربه نکرده‌ام، آن هم در مکانی که هیچ‌وقت پیش از این در آنجا نبوده‌ام. این که کارفرما برنامه‌ای بسیار معین را به دستم دهد دوست ندارم. ترجیح می‌دهم با امکانات ممکن بازی کنم تا تناقض‌های برنامهٔ طرح را پیدا کنم و از آنها به مثابه نقاط شروع کار بهره ببرم. اگر هیچ درز و رخنه‌ای در دستور اولیهٔ کار وجود نداشته باشد، به سختی می‌توان کار جذابی انجام داد. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
ریکاردو بوفیل

ریکاردو بوفیل: لوکوربوزیه همان معماری بود که شهر را کشت

من همیشه گفته‌ام که لوکوربوزیه همان معماری بود که شهر را کشت. او تاریخ را کاملا نادیده گرفت. او از شهر متنفر بود. او می‌خواست شهر را تقسیم و به قلمروهایی برای زندگی، کار، تجارت و غیره تجزیه کند. او به شهر و بناها همچون ماشین می‌اندیشید. اما دیدگاه من همیشه برعکس او بوده. هر شهر مکانی است بسیار پیچیده‌تر {از آنچه لوکوربوزیه تصور می‌کرد}. شهر جایی متناقص و متضاد و مخدوش است.

شهرها را باید تعمیر و درمان کرد، نه این که آنها را بکوبیم و از ابتدا بسازیم. شهرها از ده‌هزارسال پیش ایجاد شدند، اما برای لوکوربوزیه تاریخ وجود خارجی نداشت. بیانیه‌های او فقط رو به آینده داشت. اما این بدیهی است که مردم ترجیح می‌دهند در مراکز تاریخی زندگی کنند، نه شهرهای جدید. من تلاش کردم که برای مدرنیسم ساده‌انگار از طریق بازگرداندن روح شهرهای مدیترانه‌ای جایگزینی پیدا کنم. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily در سال ۲۰۱۶)