دسته‌ها
اسکار نیمایر

اسکار نیمایر: وقتی به اطراف نگاه کنی و مصیبت را همه‌جا ببینی نمی‌توانی به معماری به منزلهٔ چیزی اساسی فکر کنی

وقتی راجع به معماری صحبت می‌کنم همیشه توضیح می‌دهم که معماری مهم‌ترین چیزی نیست که وجود دارد. زندگی مهم‌ترین چیز است؛ {یعنی} کنار آمدن مردم با یکدیگر. همبستگی {آدم‌ها با هم} یک ضرورت است. به نظر من معماری صرفاً مکملی است برای چیزهای مهم‌تر. وقتی به اطراف نگاه می‌کنی و مصیبت را همه‌جا می‌بینی نمی‌توانی به معماری همچون چیزی اساسی فکر کنی.

وقتی من برای ساختن یک زندگی از خانه خارج شدم -من فرزند خانواده‌ای کاتولیک بودم- فهمیدم که دنیا ناعادلانه است. من طرف چپ‌ها را گرفتم و تا به امروز بر موضع خود هستم. ما باید دنیا را تغییر دهیم. من همیشه به شاگردان می‌گویم که کافی نیست که دانشکده را در مقام یک حرفه‌مندِ کاردرست ترک کنند، آنها باید پای خود را روی زمین بگذارند. آنها باید کشور و دنیای خود بشناسند. من معتقدم وقتی آدمی به آسمان برود و بفهمد که چقدر کوچک و بی‌اهمیت است دنیا تغییر خواهد کرد. (در گفت‌وگو با Brian Mier، منتشر شده در مجلهٔ Index، سال ۱۹۹۹)

دسته‌ها
فرشید موسوی

فرشید موسوی: معماران جوان باید یک پای خود را درون واقعیت حرفه بگذارند و پای دیگرشان را بیرون از آن

{به معماران جوان توصیه می‌کنم که} لازم است یک پایتان درون واقعیت حرفهٔ معماری باشد، اما پای دیگرتان را بیرون از آن بگذارید. معماری موجود را بدون به پرسش کشیدن آن نپذیرید. فرض نگیرید که معماری همینی است که هست. در غیر این صورت عرف‌های مسلط معماری شما را کور خواهد کرد. (در گفتگو با Julia Gamolina، منتشر شده در وب‌سایت Madame Architect، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
فرامرز شریفی

فرامرز شریفی: باید با فهم مهندسی کارفرما را راضی نگه داشت، نه این که هرچه خواست بگوییم چشم

من همیشه به بچه‌ها توصیه می‌کنم که اگر پروژه‌ای گرفتید حتماً زمان تحویل را در ساعتی که مطمئن هستید کار را به اتمام می‌رسانید به کارفرما اعلام کنید، زیرا اگر بداند بدقول هستید دیگر به سراغ شما نمی‌آید.

پس در معماری پیمان‌ها، راضی نگه‌داشتن کارفرما و با کیفیت خوب کار کردن بسیار مهم است، به شرطی که با فهم مهندسی صاحب کار را راضی نگه دارید، نه این که هرچه از شما خواست چشم بگویید. در آن لحظه ظاهراً کارفرما راضی است ولی نتیجهٔ کار در نهایت مطلوب نیست. اگر او از شما درخواستی برخلاف میل کرد اول آن را بپذیرید اما آن کار خوب‌تر مد نظر خودتان را به او نشان دهید و آن را انجام دهید. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفت‌وگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
دنیس اسکات براون

دنیس اسکات براون: معماران زندگی دشواری دارند. معمار نشوید مگر اینکه معمار شدن آرزویتان باشد

دانشجویان معماری در معرض لحظاتی هستند که در آنها احساس گمگشتگی می‌کنند، اما چنین چیزی بسیار رایج است. خودم وقتی که دانشجو بودم چنین احساسی را تجربه کرده‌ام. من همیشه به معماران جوان توصیه می‌کنم که صبور باشند. می‌گویم که سرانجام کار شما دستتان را خواهد گرفت و به مسیر خودتان خواهد برد. شما آنچه دوست دارید انجام دهید را بدون این که متوجه شوید انجام خواهید داد.

چیزی که باب {=رابرت ونتوری} همیشه به جوانان می‌گوید این است که کاملا متوجه آنچه دوستش دارید باشید و به آن احترام بگذارید. تلاش کنید که خود را در موقعیتی قرار دهید که منجر به انجام کاری شود که از آن لذت می‌برید. البته گاه به ناچار مجبور هستید کاری که دوست ندارید را انجام دهید، اما چنین کارهای نامطلوبی باید به مثابه حواشی کاری باشد که شما خواستار انجام آن هستید.

در آخر، من و باب همیشه به افراد یادآوری می‌کنیم که معماران زندگی دشواری دارند. معمار نشوید، مگر این که واقعاً آرزوی معمار شدن داشته باشید. اگر معمار شوید لازم است هرچه به دست آورده‌اید را برای معماری قربانی کنید. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
پل آبکار

پل آبکار: دفتر معماری باید یک مرکز هنری باشد نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی

یادم می‌آید وقتی که سی‌وچند سال پیش که برای اولین بار وارد دانشکده شده بودم تابلویی به این مضمون توجهم را جلب کرد: «شما که می‌خواهید معماری را شروع کرده و بعد از چند سال دیپلمه شوید بدانید که زندگی مردم در نوک قلم شماست».

خیلی‌ها وقتی که دیپلم {=مدرک فارغ‌التحصیلی} معماری را به دست می‌آورند اینطور به نظرشان می‌رسد که مردم احمقند و شروع می‌کنند به سیستم امریکایی، ولی اگر ما این گفتهٔ سقراط را باور داشته باشیم که می‌گوید هر مرد در دنیا هم کمی دکتر است و هم کمی معمار، می‌بینیم که با همکاران خود سر و کار داریم.

به عقیدهٔ من، به عکس، موقعی که ما دیپلمه می‌شویم باید نسبت به شغل خودمان مبتکر باشیم زیرا شغلیست که تمام چیزهای خوب را شامل می‌باشد؛ کمپوزیسیون، نقشه، دکوراسیون، پسیکولوژی {=روان‌شناسی} و یک کلام این شغلیست که باید اختراع کنیم.

برای من معماری زیباترین شغل دنیاست که می‌توانیم داشته باشیم. زیرا این شغلیست که اگر کسی قلباً مشغول آن باشد تمام گرفتاری‌های دنیا را فراموش می‌کند، به حدی که حتی یادش می‌رود که پیر شود. معمار باید حوصلهٔ یک فرشته را داشته باشد تا بتواند برای همنوع خود مفید واقع شود. در ضمن می‌گویم برای وطن خود چون وطن است که با آثاری که بجای می‌گذاریم آبرویش حفظ می‌شود.

پس معماران جوان اگر به کار خودتان ایمان دارید باید دفتر معماری را به صورت یک مرکز هنری داشته باشیم، نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی. به قول فرانسوی‌ها اگر معمار باشید همیشه یک تکه‌نان روی میز نقشه‌کشی شما خواهد بود. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)

دسته‌ها
ولف دی. پریکس

ولف دی. پریکس: معماران جوان باید به این بیندیشند که معماری چگونه می‌تواند توسعهٔ جامعه را تحت تأثیر قرار دهد

معماری شغل مزخرفی است. دانشجویان معماری هدفشان این است که معروف شوند؛ یعنی تبدیل شوند به معماران پولدار. آنها همه‌چیز را از مجلات و روزنامه‌ها یاد می‌گیرند. شاهدش همین رندرهای شهوت‌انگیز است. این موضوع امیدوارکننده است، اما کافی نیست. شما در مقام معمار لازم است به ابعاد متفاوت موضوع بیندیشید، نه فقط به دو بعد. حالا نوبت معماران جوان است که به این موضوع را دوباره مورد اندیشیدن قرار دهند که چگونه می‌توان در توسعهٔ جامعه از طریق معماری اثر گذاشت. حالا زمان آن رسیده که جوانان به این فکر کنند که معماری چگونه می‌تواند در توسعهٔ جامعه نقش داشته باشد، همچون ما که در سال شصت و هشت میلادی اندیشیدن راجع به این موضوع را آغاز کردیم. و مسئلهٔ امروز حقه‌بازی راجع معماری سبز است؛ این که بناها صرفا به این دلیل که بیرون نمای آنها درخت کاشته شده دوست‌دار محیط زیست تلقی می‌شوند. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom در سال ۲۰۱۱)

دسته‌ها
پیتر زومتور

پیتر زومتور: به همکاران جوانم توصیه می‌کنم که احساساتی باشند و به بینش و شهود خود اعتماد کنند

من اغلب به همکاران جوان آتلیه‌ام می‌گویم که احساساتی باشند و به بینش و شهود خود اعتماد کنند و در طی فرآیند طراحی‌شان، زودتر از موعد وارد مباحث منطقی و استدلالی نشوند. ممکن است که از طریق استدلالات منطقی جایگاه درک شهودی در طراحی از بین برود. لایهٔ متورمی ناشی از بحث‌ها و گفتگوها وجود دارد که نتایج آنها در تلاش برای فهم یک معماری درست و در ارتباط با یک موضوع و سایت خاص اکثراً نتایج سازنده‌ای نخواهد داشت.

البته تفکر بسیار مهم است، اما برای من تفکر یک خط است در حالی که احساسات و ادراکات شهودی ما را قادر می‌سازند که عمیق‌تر در فضاهای مرتبط با زندگی نفوذ کنیم. بنابراین در هنگام طراحی من در جستجوی بازخوردها و شهودیات عمیق‌تری می‌باشم که تا کنون در قالب کلمات ارائه نشده‌اند. برای من احساسات بنیادین در هنگام طراحی یک ساختمان و تجربهٔ ساختمان واقعی یکسان می‌باشند. (در گفتگو با Mari Lending، منتشر شده در کتاب «احساسی از تاریخ» در سال ۲۰۱۸، ترجمهٔ مرتضی نیک‌فطرت و نیما کیوانی، نشر فکر نو)