{…} آقای دکتر شاهی مسئولیت راهاندازی دانشگاه در یزد را بر عهده داشتند. {…} خدمت ایشان عرض کردم که اگر بخواهد در یزد رشتهای به غیر از رشتهٔ عمران و رشتهٔ نساجی تأسیس شود احتمالاً میتواند معماری باشد، چراکه این رشته میتواند در شهر یزد موضوعیت داشته باشد. باید بین رشتهای که میخواهد تأسیس شود و زمینهٔ آن سنخیتی وجود داشته باشد. از آنجایی که پیشنهاد رشتههای جدید باید در شورای گسترش دانشگاهها در وزارت علوم به تصویب میرسید به من گفتند که «حاضر هستی که شورای گسترش را مجاب کنی که این رشته تأسیس شود؟» گفتم: «کاری از دستم برآید در خدمتم».
روزی خبر دادند که هیأت شورای گسترش که حدود نه نفر بودند به یزد آمدهاند. قبل از آن سعی کردم با سوابق تحصیلی آنها آشنا شوم، بیشتر آنها عمران خوانده بودند. آنها را به مسجد جامع بردیم و صحبتهایی شد و طوری برای آنها توضیح میدادم که متوجه شدم آنها نمیفهمند که من چه میگویم. در واقع نمیخواستم روشنگری کنم. یکی از آنها سوال کرد اینهایی که میگویی یعنی چه؟ گفتم من هم نمیدانم و میخواهیم دانشکدهٔ معماری را راهاندازی کنیم تا بفهمیم و کشف کنیم که اینها چیست. به آنها اینطور توضیح دادم، گفتم: «همانطور که در کتابخانهای مانند کتابخانهٔ وزیری بخشی از معلوماتمان در آثار مکتوب مدون و ذخیره شده است، ما یک کتاب مصنوع هم داریم و آن همین ساختمانهای قدیمی است. یعنی به زعم بنده کل بافت تاریخی گسترهای است به وسعت یک کتابخانهٔ عظیم. ما کتابخانهای داریم که مکتوب نیست و مصنوع است به وسعت بافت تاریخی.
اگر از من بپرسید که میراث فرهنگی چیست، هرچند ممکن است تعاریفی را یونسکو یا افراد دیگری ارائه داده باشند، ولی به نظر من میراث فرهنگی ایران یعنی تجربهٔ تولید تفکر و نظریه در ساحت عمل و تبدیل آن به تجربهٔ تولید تمدن. حال نمیدانم که این تعریف با تعاریف دیگران میخواند یا نه. اگر ما بگوییم که این ملت متمدن بوده است، این تمدن در یک جایی تعین پیدا میکند و خودش را نشان میدهد. ما میگوییم ملتی بودهایم که هم قدرت تولید تفکر داشتهایم و هم قدرت ترجمهٔ آن تفکر به عمل را. (در گفتوگوی منتشر شده در مجلهٔ چیدمان، ش ۱۰، سال ۱۳۹۴، به کوشش محبوبه آذرزاده و دکتر محسن عباسی هرفته)