دسته‌ها
راجر اسکروتن

راجر اسکروتن: معماران گاهی اوقات چیزهای شگفت‌انگیزی تولد می‌کنند، اما در بیشتر مواقع همچون طراحان لباس غیر ضروری‌اند

ما باید معماران را متقاعد کنیم که نیاز است بخشی از دانشی را که عمداً دور انداخته‌اند بازیابی کنند. ما باید با از بین بردن این توهم که وجود معماران ضروری است شروع کنیم. معماری، همچون پوشاک، یک هنر عام است؛ {یعنی} پاسخ‌هایی قابل پیش‌بینی برای پرسش‌های قابل پیش‌بینی فراهم می‌کند.

معماران ما را به سمت {پذیرش} دیدگاهی اغراق‌آمیز در مورد اهمیت خود سوق داده‌اند. {البته که} آنها گاهی اوقات چیزهای شگفت‌انگیزی تولید می‌کنند، اما در بیشتر مواقع معماران همچون طراحان لباس غیر ضروری و خیلی خطرناک‌تر از آنها هستند. (در مقاله‌ی Against Architecture در سال ۱۹۸۳، به نقل از کتاب Untimely Tracts)

دسته‌ها
الیسن بروکس

الیسن بروکس: برخلاف معماران مدرنیست نمی‌خواهم در معماری «صادق» باشم؛ هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست

من به شگردهای فضایی و بصری‌ای علاقه‌مندم که می‌توان آنها را در راستای تقویت تجربهٔ انسان به کار گرفت. در دورهٔ باروک تکنیک‌هایی وجود داشت همچون دستکاری مقیاس و پرسپکتیو تحمیلی برای ایجاد توهم و احساسات پویا از فضا و نور، باز یا بسته بودن فضا، انقباض یا انبساط، حرکت رو به بالا، یا {به منزلهٔ مثالی دیگر} مفهوم معاصر بی‌وزنی.

مثلاً در فولد هاوس تلاش کردم توهم معماری ناپدید شونده و بی‌وزن را از طریق یک ورق فلزی واحد ایجاد کنم تا حس بودن در یک باغ، در یک فضای بی‌مرز را تقویت کنم. برخلاف معمارانِ «صادقِ» مدرنیست، من نمی‌خواستم که صادق باشم. افسانهٔ صداقت یا به اصطلاح «اخلاق» کارکردگرایی منجر به از دست رفتن توانایی معماری برای سرزندگی و شادی، یا فریبندگی مفید در زمینهٔ مقیاس و مادیت شد. پیش از جنبش مدرن، معماران بدون احساس گناه همهٔ انواع شگردهای بصری و تکنیک‌های مادی را برای دستیابی جلوه‌هایی خاص استفاده می‌کردند.

من معتقدم که نقش معماری این است که ادراکات ما از فضا، نور و حرکت را تقویت کند و از طریق فضاهای غیر منتظره، یا شکل‌های هندسی، و مصالحی که برای جامعه‌ای که به آن خدمت می‌کند معنا یا اثربخشی دارد، زندگی روزمره را پرمایه کند. من چنین فضاهایی را «مکان آرزو» می‌نامم. پس من به صادق نبودن اعتقاد دارم. [می‌خندد.] چراکه صداقت در معماری نقیض‌گویی است. هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست. ما همواره تلاش می‌کنم که چیزهایی غیر از آنچه هستند خلق کنیم. ما تلاش می‌کنیم چیزها را بهتر کنیم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت مجلهٔ AZURE، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
استن الن

استن الن: استفادهٔ لوکوربوزیه از نور تحت تأثیر سینما بود

یکی از وجوه مهم کار لویی کان حس لایه‌بندی فضایی است؛ «پیچیدن ویرانه‌ها دور بنا»، که اجازه می‌دهد نور مستقیم و غیر مستقیم -همانطور که در میان لفافهٔ ساختمان حرکت می‌کند- بر چندین سطح مختلف فرود آید. لویی کان در یکی از جملات معروفش تصریح می‌کند که «پرتو واحد نور است که تاریکی حقیقی را نمایش می‌دهد». با این حال، نور برای او به خودی خود هدف نبود، بلکه بخشی از پندارهٔ خلق فضاهایی بزرگ‌تر برای گردهم‌آیی مردم بود.

در مورد لوکوربوزیه، مهم‌ترین اصلی که باید در نظر گرفت رابطه با بدن است. معماری لوکوربوزیه باید در حرکت درک شود، در حالی که معماری لویی کان در خلق فضاهای متمرکز و رقص مسیری که به آن مکان می‌رسد ایستاتر است. در مورد لوکوربوزیه، {معماری} بیشتر دربارهٔ مسیر کارگردانی‌شدهٔ بینندهٔ {بنا} است. همین است که رابطهٔ میان نور و معماری را به کار می‌اندازد، چرا که شما ناچارید اطراف آن حجم‌های منحنی راه بروید تا ببینید که نور در حین حرکت شما تغییر می‌کند. من فکر می‌کنم استفادهٔ لوکوربوزیه از نور، {در مقایسه با} استفادهٔ میس یا کان، بیشتر تحت تأثیر سینما بود؛ از طریق ادراک حالت پویای نور و نمایش بیست و چهار فریم در ثانیه که توهم حرکت را ایجاد می‌کند. (در گفتگو با Isabel Concheiro، منتشر شده در نشریهٔ dAP: Digital Architectural Papers، ش ۱۵، سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
علی بنی‌صدر

علی بنی‌صدر: دوست دارم در آثارم به تفاوت میان آنچه واقعی است و آنچه واقعی نیست اشاره کنم

دوست دارم {در آثارم} به تفاوت میان آنچه واقعی است و آنچه واقعی نیست اشاره کنم. مثلاً در مینیاتور ایرانی ممکن است یک جنگ مهیب با اتفاقات زننده در جریان باشد، اما این صحنه به شیوه‌ای زیبا ترسیم شده است. در مورد کار خودم، آنچه انجام می‌دهم مستندسازی نیست، ثبت و ضبط تاریخی نیست. چیزی است موازی با آنچه در رؤیا می‌بینم، جایی که همه چیز در حرکت است، در توهم، در رنگ‌های روشن، زمانی که در حالی میان راه رفتن و خوابیدنم. این آن چیزی است که میخواهم نقاشی کنم. (در گفتگو با Lilly Wei منتشر شده در وب‌گاه studio international در سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
لوسین فروید

لوسین فروید: سکون در نقاشی توهم است همانطور که جنبش در نقاشی حاصل وهم است

هر نقاشی‌ای و هر مدلی با دیگری فرق می‌کند. بعضی‌ مدل‌ها ذاتا بیشتر پر جنب و جوش هستند و فعالیت فیزیکی بیشتری دارند. اما به نظرم آدم‌هایی هم که ثابت سر جایشان می‌نشینند جذابیت کمتری نسبت به بقیه ندارند. آنها نوعی حضور متفاوت دارند، نوعی وزن و قیافه متفاوت. علاوه بر این نوع خاصی از حرکت اجتناب‌ناپذیر است، یک ارتعاش. سکون در نقاشی توهم است همانطور که جنبش در نقاشی حاصل وهم است. وقتی از روی مدل زنده نقاشی می‌کنید هزار تا چیز در حال رخ دادن است. یکی از سخت‌‌ترین کارهای نقاشی چهره این است که باید از آدم‌ها بخواهی بی‌حرکت بمانند اما نمی‌توانند، حداقل به‌طور کامل نمی‌توانند. آدم همیشه در حال تکان خوردن است حتی در حالت خواب. نفس کشیدن، تکان خوردن است. وقتی خیلی با دقت نگاه کنید، این تکان را می‌بینید و حس می‌کنید. اینجور نیست که بخواهید آن را در نقاشی به دست بیاورید. خودش در حین نقاشی می‌آید. این یکی از دلایلی است که نقاشی را از عکاسی متمایز می‌کند. (در گفتگو با Michael Auping نویسندهٔ وب‌گاه bridgeman images، سال 2010)