در جامعهٔ معاصر معماران باید با جامعه کار کنند. در قرن بیستم معماران جامعه و اقتصاد را راهبری میکردند، اما امروز همکاری با جامعه از خود طراحی نیز مهمتر است. اگر ما معماران بتوانیم رابطهای با اجتماع برقرار کنیم، آنگاه طبیعتاً میتوانیم بهترین راه حلها را نیز پیدا کنیم. (در گفتگوی منتشر شده در وبگاه designboom، سال ۲۰۱۸)
برچسب: جامعه معاصر
بایستی سنت را، با خلق روش زندگی نو برای جامعهٔ معاصر گسترش دهیم. شما {ایرانیها} در گذشته فرهنگ عظیمی داشتهاید، در ۲۵۰۰ سال پیش. اکنون دورهٔ جدیدی دارید. شاید بتوانید شیوهٔ زندگی کامل معاصری برای جامعه و تمدن فعلی بیافرینید، سپس میتوانید سنتی خلق کنید. سنت به مفهوم تقلید تاریخ نیست، ما باید سنت بیافرینیم. {…}
مثلاً ایران باستان را در نظر بگیرید. این تمدن بزرگ را بدون سنتی برپا کردند. اکنون هم این احتمال هست که نوع کاملاً جدیدی خلق کنید. این سنت واقعی است. مطمئنم که در ژاپن نوعی سنت داشتهایم، ولی فکر میکنم که راه ما تکرار سنتمان نیست. با گذشت تاریخ ژاپنیها فرهنگ خود را میآفرینند. این است راه توالی سنت ما. اگر کسی پدیده نمیآفرید هرچیز به سرعت زوال مییافت. سنت را باید همواره زنده داشت. (در گفتگو با منصور فلامکی، داراب دیبا و سینا ریحانی، منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲۹ و ۳۰، سال ۱۳۵۴)
چند ماه پیش در استانبول با یک دوست معمار آمریکایی در مورد معماری قرن بیستویکم صحبت میکردم، او به من گفت که راجع به چه چیزی حرف میزنی، ما در هزارهٔ سومیم و قرن بیستویکم که عددی نیست. اتفاقاً در قرن بیستویکم ما در ایران معاصرتر از غربیها هستیم. من فکر میکنم که آنها در یک زمان گیر کردهاند و معاصر نیستند آنها خیلی سعی کردهاند که مسائلشان را حل کنند و به یک جاهایی هم رسیدهاند اما بعد یکی آمده و تلنگری به آن ها زده و همه داستان ناگهان فروپاشیده است. {…}
تعریف توسعه مربوط به قرن بیستم بود، نتایج آن را هم دیدیم. با رویکرد توسعه محیط زیستمان را آلوده کردیم و به نهایت آلودگی و بیاخلاقیها رسیدیم. آیا این توسعه است؟ این معاصر بودن است؟ من فکر میکنم که داستان توسعهٔ غرب تمام شده و عملاً هم چیزی به این دنیا نداده است، به جز 187 میلیون انسان که برای جریان توسعه کشته شدهاند. {…}
توجه داشته باشید که آدمها در غرب مصرف کنندهاند. فکر میکنم ما در شرق هنوز شهروندیم، به جای این که مصرفکننده باشیم. این نکته مهمی است، به همین دلیل هیچوقت فکر نمیکنم که غرب از نقطه نظر تفکر یا هر چیزی جلوتر است مثلاً در مورد اقتصاد، در آخرین کتابی که از تافلر خواندم به نام ثروت انقلابی، او اشاره میکند که اقتصاد در قرن بیستویکم مسئلهٔ خیلی مهمی نیست یعنی آن اهمیتی را که اقتصاد در قرن بیستم داشت در قرن بیستویکم ندارد و این که اقتصاد بعد از دین، اخلاق و فرهنگ باید برود و سر جای خودش بنشیند و تب اقتصاد یک سابتایتل خواهد شد. خیلیها فکر میکنند که غرب خیلی توسعهیافته است اما من به هیچوجه چنین فکری نمیکنم. (در گفتگو با محمد منصور هاشمی، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۴۴ و ۴۵، تابستان ۱۳۹۴)
کار معماری اساساً خلق محیطهایی دلچسب و مهیج برای همهٔ جنبههای زندگی اجتماعی است. با این حال جامعهٔ معاصر مدام در حال تغییر است. انتظامهای فضایی در تناسب با الگوهای زیستی تکامل پیدا میکند. {…} به نظر من آنچه در عصر ما {به نسبت گذشته} تازه است، سطح جدیدی از پیچدگی اجتماعی است. دیگر یک فرمول ساده {برای مسائل مختلف} وجود ندارد. دیگر راهحلی جهانی و تکرارهای جزئی وجود ندارد. و این در مورد شهرهای آسیایی بسیار مصداق دارد.
در هنگکنگ بعد از خروج بریتانیا جنبش قدرتمندی برای حفاظت از آنچه تاریخی است به وجود آمد، با این ایده که آنچه سنتی است بهترین است. این وضعیت مرا به یاد جنبش پستمدرنیسم در دنیای غرب و شهرنشینی جدید میاندازد. اندیشهٔ من این است که کارم را با ایدههای محلی و سنتهای طراحی آغاز میکنم و سپس آنها را به چیزی تازه و غیرمعمول تبدیل میکنم، یعنی هویت محلی را استفاده میکنم، اما آنها را کپی نمیکنم. من آن را در آخر تبدیل به چیزی متعلق به خودم میکنم. (در گفتگو با Inhae Yeo ویراستار مجلهٔ OIKONOMOS، منتشر شده در سال 2017)