به نظر من حرفهٔ شهرسازی در کشور ما اهمیت طراحانهاش را از دست داده است. یعنی طراحی در شهرسازی اصلا مطرح نیست. این حرفه تحت غلبهٔ علوم انسانی یا برنامهریزی شهری کاملاً با انتظارات ما متفاوت است. هیچ نوع هماهنگی بین گروه معماری و شهرساز دفاتر مهندسی وجود ندارد. معماران شهرسازان را آدمهایی میدانند که فقط حرف میزنند و عمل نمیکنند. شهرسازها هم معمارها را قبول ندارند. مدتی است که پروژههای بزرگ و کلان (پروژههایی که عناصر متعددی را در کنار هم قرار میدهد) را در واحد شهرسازی مدیریت میکنم. ارزیابی من این است که اعتبار طراحانهٔ این پروژههای از پروژههایی که در آتلیههای معماری انجام میشود خیلی نازلتر هستند. یعنی دوستان ما در این مجموعهها پاسخگوی توجیه اقتصادی پروژه هستند، مفاهیم بسیار خاصی به کار میبرند و مرحلهبندی پروژهها هم بسیار درست است، اما جلوههای هنری ندارند. شهرسازان جوان از حضور طراحانه یا کار طراحانه کردن، با وجود داشتن استعداد، میترسند و فقط به کار برنامهریزی و مطالعات علاقه نشان میدهند. تمام بحثهای ما بار نظری دارند، حتی در فضای شهری هم زیباییشناسی مورد توجه قرار نمیگیرد. با مفاهیم علوم اجتماعی وارد بحث شهرسازی میشوند، ولی از بعد زیباییشناسی به موضوع نمیپردازند. (در گفتگو با محمدحسین جهانشاهی و سحر افشار پورقربان نویسندگان مجلهٔ جستارهای شهرسازی، ش ۱۷ و ۱۸، پاییز و زمستان سال 1385)