اگر {در شرایط فعلی کشور} دیدگاه تاریخی نداشته باشیم، در آینده همان آشفتهبازاری که الان {به آن} رسیدهایم تشدید خواهد شد. در واقع وجود یک دیدگاه تاریخی به معنای عشق به گذشته و یا حسرت گذشته نیست، بلکه برای این است که بدانیم چه عواملی ما را به وضعیت و شرایط فعلی رسانده است. با کمک آن خواهیم فهمید که به کجا خواهیم رفت. در حقیقت با استفاده از دیدگاه تاریخی و شناخت دیروز میتوانیم امروز را تبیین کنیم و فردای بهتر را به تصویر بکشیم. لذا اگر ندانیم که چرا در چنین شرایط و موقعیتی قرار داریم قادر به تخمین و برآوردی صحیح از فردای خود نخواهیم بود و گرفتار روزمرگی و نفی تاریخ خواهیم شد. شهری هم که گذشتهٔ تاریخی نداشته باشد و فاقد حافظهٔ تاریخی باشد شهری خواهد بود که همیشه حالت کارگاهی دارد و حیات مدنی و حیات اجتماعی در آن شکل نخواهد گرفت و ما شاهد یک مجموعهٔ بزرگ و گستردهٔ مسکونی خواهیم بود که فاقد ویژگیهای شهری است. (در گفتگو با حبیب جباری، نویسندهٔ مجلهٔ کتاب علوم اجتماعی، ش 39 و 40، سال 1379)
برچسب: حافظهٔ جمعی
عکس مجموعهای از نشانگان بصری است که با حافظه مخاطب در ارتباط قرار میگیرد و مخاطب عکس با تحلیل و واکاوی آن نشانگان بصری و مطابقت آن با دریافت های واقعی خود از تجربههای زندگی روزمره، به معنا و حس و شهودی نائل میآید. وقتی عکسی ثبت میشود معنایش این است که «شاهد»ی وجود دارد بر رویدادی که اتفاق افتاده است، وقتی عکسی اکسپوز میشود حقیقتی را نمایش میدهد که متعلق به گذشته است و به این ترتیب خاصیت عکس این است که ما را به گذشته ارجاع میدهد، به چیزی که دیگر نیست، یا حداقل به آن شکلی که در چند لحظه قبل بود، نیست و تغییر شکل محسوسی در واقعیت آن رخ داده است. این عقب نگه داشتن ما در زمان حبس شده، فرآیندی ذهنی را برای مخاطب ایجاد میکند که همان آوردن گذشته به حال است. این مهم وقتی با ناخودآگاه ما درباره واقعیت زمانها و مکانها در هم میآمیزد، برداشتی جدید را از واقعیت ایجاد میکند، یعنی انگار یک مومیایی خیلی با ارزش را آورده باشیم و در موزهای در زمان حال به نمایش بگذاریم و از روی ویژگیهای آن، تاریخ و خصوصیاتش را بازشناسی کنیم. (در گفتگو با وبسایت عکسخانه، سال 1394)
ما در دنیای بسیار تخت و دیجیتالی زندگی میکنیم که در آن همه چیز قابل دسترس است، هرچند در عوض حافظه در آن به مرور کمیابتر میشود. میتوان گفت که ما محکوم به بودن در زمان حال همیشگی هستیم. {آنچه در بینال ونیز 2014 نشان دادم نتیجهٔ این بود که} فکر کردم مهم است که به عقب برگردیم و پرمایگی باورنکردنی عناصر معماری را که امروز به نظرمان پیش پا افتاده میرسند نشان دهیم. عناصری مثل در، پنجره، دیوار و پله. هدفم این بود که ثابت کنم حرفهٔ ما چقدر هنوز به تاریخ آغشته است و چقدر دانش نهفته و انتظارات ناخودآگاه همچنان وجود دارد. من فکر میکنم این نوعی از تاریخی است که به ندرت از آن خبر داریم. (در گفتگو با اندرو مکنزی نویسندهٔ مجلهٔ Architectural Review، سال 2014)
ترکیب معماری ساختمانها و بافتهای تاریخی در هر شهر با زبان خاص فرهنگ آن ملت صورت پذیرفته که امروز دیگر تقریباً در هیچ یک از ساختههای جدید تکرار نمیگردد. از این رو منحصر به فرد و بیهمتاست. و وجه دیگری از آگاهی جمعی آن قوم را نمایش میدهد. این زبان خود دارای خصلتها و وجوهی است که به گذشتههای بسیار دور، به لحظههای طلوع آگاهی در ضمیر هر ملت، باز میگردد.
بنا بر این کالبد قدیمی شهر محمل بسیار نیرومندی برای اتصال فرد به سابقهٔ فرهنگی است و با این اتصال است که هر فرد میتواند مفهومی از هویت اجتماعی کسب کند و خود را موجودی بداند با هویت و متعلق به جریان تاریخی پیوستهای که از قدیم تا به امروز امتداد یافته است. (در مقالهٔ «بافت تاریخی تهران و نحوهٔ برخورد با آن»، سال 1372)
معماری مسیری برای اتصال با گذشته است. البته منظور از این اتصال نگاه به آثار تاریخی همچون اشیاء عتیقه نیست، بلکه تجدید حیات این آثار و استفادهٔ دوبارهٔ از آنها برای نسل جدید است. معماری میتواند وسیلهای برای ارتباط با حافظهٔ جمعی باشد، همچنین راهی برای ارتباط با ارزشها و مفهوم مکان. (مصاحبه با مجلهٔ یوروپین، سال 2014)