مهمترین اصل در آنچه طراحی شهری خوانده میشود مدیریت فضا و فضای مدیریت در شهرهاست و مهمترین مشکل در ایران امروز این است که تعادل سیاسی – اقتصادی چنان صورت گرفته که معماری به نفع سیاست و اقتصاد از صحنه حذف شده است. بنابراین مدیریت شهری در دست نیروهایی که باید باشد، نیست. مدیریت شهری پراکنده است. سازمانهای متعدد مسئول بخشهای مختلف شهر هستند و با تهیه و اجرای طرحهای مجزا، برای تکههای مجزا، روند از دست رفتن کلیت شهر را تشدید میکنند. از طرف دیگر مفهوم قلمرو عمومی به عنوان یک قرارداد اجتماعی نیز از دست رفته است. نهادهای عمومی و دولتی به این قرارداد اجتماعی احترام نمیگذارند وجب به وجب این قلمرو تحت سيطرهٔ ماشین، رانندگی و میزان فروش اتومبیل قرار گرفته است.
طراحی شهری مقولهای مربوط به قلمرو عمومی است و ما ناچار شدهایم برای به دست آوردن دوبارهٔ آن تلاش کنیم. در حال حاضر سازمانهای دولتی در آنجایی که لازم است نمیتوانند دست و پای سرمایه را ببندند، هیچ نوع کنترلی بر ساخت و سازها صورت نمیگیرد. از طرف دیگر در قلمرو عمومی جایی برای مشارکت بخش خصوصی نیست. در دورههای قبل مسئولیت این قلمرو تماماً به دست دولت بود. آب را پهلوی در لوله کرد. پهلوی آسفالت و تأسیسات عمومی شهری دیگر را آورد.
به اعتقاد من مهمترین مسئلهٔ امروز ما در طراحی شهری پاسخ دادن به این پرسشهاست: آیا میتوان دربارهٔ مفهوم قلمرو عمومی شهرهای ایران به عنوان یک قرارداد مورد احترام جامعه به توافق رسید؟ چه کسی باید در این زمینه تصمیم بگیرد: شهروندان به عنوان کارفرمایان غیررسمی اما ماندگار، یا سازمانهای متعدد دولتی به عنوان کارفرمایان رسمی اما ناپایدار؟ و چگونه میتوان ادراک فضایی را در میان شهروندان ایرانی به تجربهای اجتماعی تبدیل کرد؟ (در پاسخ به نظرخواهی مجلهٔ آبادی دربارهٔ طراحی شهری در ایران، ش ۲۵، سال ۱۳۷۶)