دسته‌ها
کامران دیبا

کامران دیبا: بی‌تفاوتی عمومی و عدم آگاهی و پاسداری از شواهد فرهنگ گذشته عملاً همان تخریب تدریجی این آثار است

به یاد دارم وقتی را که مذهبیون افراطی سنی در کشور مالی کتاب‌های خطی قرون گذشتهٔ این دیار را سوزاندند. هیتلر هم کتاب‌هایی را که در چارچوب ایدئولوژی خود نمی‌پنداشت در معابر عمومی آتش زد. کشور همسایهٔ ما افغانستان هم مجسمهٔ بامیان بودا، یکی از یادگارهای تاریخی این کشور، را با دینامیت منفجر کرد. این ستیزستائی با آثار و شواهد تاریخ ارتباطی به مذهب و یا ایدئولوژی خاصی ندارد، بلکه به واسطهٔ انزواگرایی یا حتی زائیدهٔ عدم اعتماد به خود و ترس از دیگری است. ولی امروز ما آن را وحشی‌گری و عقب‌افتادگی می‌نامیم.

در زمان پهلوی دوم وقتی مقامات بالا موضوع بازگشت آثار خطی، مینیاتورهای مصور در کتاب‌ها و یا به صورت انفرادی به ایران را مطرح و شور کردند، دوستان وطن‌گرا خارجیان را که سال‌ها در بهترین شرایط از این آثار خریداری شده نگهداری کرده بودند به سرقت آثار هنری ایران متهم نمودند. در حالی که به واسطهٔ عدم فرهنگ گستردهٔ موزه‌داری یا مجموعه‌داری، آثار هنر ملی ما در زیرزمین‌های مرطوب یا در طاقچهٔ خانه‌های قدیمی در دسترس بازی کودکان در شرایط نامعلومی نگهداری شده و یا منهدم شده بودند.

ولی متأسفانه در کشور ما هنوز بازتابی از این گذشتهٔ تاریخی زنده و پایدار است. یعنی عدم توجه به مجموعه‌داری یا حفظ منابع تاریخ فرهنگ ملی. متأسفانه این بی‌تفاوتی یا وابستگی به مد روز و عدم توجه به تاریخ گذشته در فرهنگ مصرفی امروزی نهادین شده است. سابق می‌گفتند «نو که آمد به بازار، کهنه شد دل‌آزار». البته در ایران ما آثار قدیمی را تخریب نمی‌کنیم، اما بی‌تفاوتی عمومی و عدم آگاهی یا پاسداری از شواهد فرهنگ گذشته عملاً همان تخریب تدریجی آن است. (در مقالهٔ «انتظارات و انتقادات»، منتشر شده در فصلنامهٔ نقد کتاب، سال دوم، ش ۷، پاییز ۱۳۹۴)

دسته‌ها
فرامرز شریفی

فرامرز شریفی: موضوع اندرونی و بیرونی حتی در فرنگستان هم رعایت می‌شود

ما گاهی به مسابقات معماری به عنوان داور دعوت می‌شویم. هنگامی که پروژه‌ها را می‌بینم متوجه می‌شوم که متأسفانه بچه‌ها یک‌سری نکات را رعایت نمی‌کنند.

یک ساختمان مسکونی در همه‌جای دنیا شامل یک هال و نشیمن و قسمتی فضای خصوصی بوده که باید حتما از هم جدا باشند؛ قابل ذکر است که این موضوع اندرونی و بیرونی حتی در فرنگستان هم رعایت می‌شود. حال در برخی پروژه‌ها می‌بینیم که در طراحی یک آپارتمان مسکونی بعد از وارد شدن به نشیمن و سالن بلافاصله به اتاق خواب‌ها هدایت می‌شوید اما اگر یک مهمان غریبه در سالن داشته باشید و فرزند شما از مدرسه بیاید باید از جلوی این مهمان‌ها عبور کرده تا به اتاق خود برسد. یا قرارگیری آشپزخانه در فضاهای مسکونی که هر کدام دارای ایراداتی است. پس باید این فضاها از هم جدا باشند تا هرکدام از افراد خانه به کار خود مشغول باشند. به نظر می‌آید که اگر رعایت‌ها توسط فرد افراد انجام شود، می‌توانیم وضع زندگی افراد را بهبود بخشیم و به جای درست می‌رسیم چون عملکرد ساختمان‌ها موضوع مهمی است.

موضوع طراحی اندرونی و بیرونی که امروزه حتی در کشورهای خارجی هم رعایت می‌شود امر مهم و در عین حال ساده‌ایست که متأسفانه معلم‌ها به بچه‌ها این را آموزش نمی‌دهند زیرا خود آنها هم نمی‌دانند باید چه کاری انجام دهند. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفت‌وگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
کامران دیبا

کامران دیبا: خارجی‌ها ترجیح می‌دادند که ایرانیان همچون زینتی در یک ویترین شرقی برای توریست‌های غربی باقی بمانند

آن زمان {که موزهٔ هنرهای معاصر افتتاح شد} متأسفانه تمام عکس‌العمل‌ها مثبت نبود، مخصوصا در بعضی مطبوعات خارجی {…} چیزهایی نوشتند حاکی از این که این کلاه برای سر ما گشاد است. یا یک کار لوکس است که ربطی به جامعهٔ ایرانی ندارد. مثلا ژرژ بودای {…} مقاله‌ای تحت عنوان «مرد خیابان» نوشت در لومند که «این موزه برای کیست؟» چرا اصلا این موزه را بسازند؟ چه ربطی به بچه های ایران دارد؟ فایدهٔ اجتماعی‌اش مشکوک است، {…} یا سارا مک نیدن {…} در مجلهٔ «هنر در آمریکا» نوشت «یک دستگاه ساخت خارج که ایرانی‌ها هنوز نمی دانند چگونه از آن استفاده کنند». {…}

خارجی‌ها ترجیح می‌دادند ایران را به چشم یک کشور فولکلوریک که حاجی‌بابای اصفهانی در حجره‌اش نشسته و با بادبزن حصیری رنگارنگ مگس‌های سمج بازار را شکار می‌کند، نگاه کنند. گویی آنها سیل جهانی شدن فرهنگ را درک نمی‌کردند و معتقد بودند ما باید فقط راوی تاریخ گذشته‌مان باشیم و زینتی در یک ویترین شرقی برای توریست‌های غرب. اما چیزی که جوانان ما تشنه‌اش بودند دسترسی به فرهنگ جهانی بود و درآمدن از انزوای فرهنگی. در زمانی که تمام فرهنگ مادی و ظاهری غرب را به ایران وارد کرده بودیم و زندگی شهروندی سبک غرب در ایران ریشه کرده بود و با گسترش دانشگاه‌ها و طبقهٔ تحصیل‌کرده یک قشر فرهنگی و دوستدار اندیشه و هنر به وجود آمده بود، خارجی‌ها جهش هنری جامعهٔ ایران را که نیازمند به تغذیه از فرهنگ جهانی بود نادیده یا ناچیز می‌گرفتند. و زشت‌تر از همه آن بود که منتقدین خارجی، ما را لایق و مستحق مصرف فرهنگ بین‌المللی نمی‌دانستند ولی به عنوان یک بازار فروش تولیدات صنعتی و منبع مواد خام خوب بودیم؛ این نقش را برای ما بهتر می‌پسندیدند. نگاهی تحقیرآمیز که بوی امپریالیسم می‌داد و روحیهٔ استعماری در آن محسوس بود.

{…} البته ما یک فرهنگ قدیمی داریم که با فرهنگ قدیمی آنها فرق می‌کند، بخشی از اعتقادات ما با باورهای آنها متفاوت است اما این همه مواردی تاریخی است و ما می‌توانیم همچنان که آنها از گذشتهٔ ما آموختند از آنها بیاموزیم. در موزه‌های غرب آثار تاریخی ما را نگهداری و مطالعه می‌کردند اما نمی‌خواستند ما را در زمان حال ببینند، {…} اما من فکر می‌کردم ما در قرنی زندگی می‌کنیم که تمام رویدادهای فرهنگی، سیاسی، تاریخی و هنری آن اهمیتی جهانی دارند و مرزهای گذشته را در می‌نوردند و ما باید در این قرن حضور داشته باشیم. (در گفتگو با رضا دانشور در کتاب «باغی میان دو خیابان» منتشر شده در سال 2010)