نگرانکننده است که نشریات اختصاصیافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدودهاند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها رعایت نکردهام، همواره چراغ هدایت من بودهاند.
دین و اسطوره؛ غیر ممکن است هنر و شکوه تاریخ آن را بدون اذعان به معنویت دینی و ریشههای اسطورهای که ما را به سبب وجود پدیدهٔ هنری راهنمایی میکند درک کنیم. بدون اولی یا دومی اهرام مصر یا آثار باستانی مکزیک در کار نبودند. آیا معابد یونانی یا کاتدرالهای گوتیک وجود میداشتند؟ آیا شگفتیهای متحیرکنندهٔ رنسانس و باروک به وجود میآمدند؟
و در حوزهای دیگر، آیا رقصهای آیینی فرهنگهای به اصطلاح بدوی ایجاد میشدند؟ آیا ما اکنون وارث گنجینهٔ هنری پایانناپذیر حساسیت عمومی دنیا میبودیم؟ بدون اشتیاق به خداوند، سیارهٔ ما برهوت محزون زشتیها خواهد بود. «منطق گنگ نهفته در اسطوره و در همهٔ تجربههای حقیقی مذهبی در همهٔ زمانها و در همهٔ مکانها سرچشمهٔ فرایند هنری بوده است». اینها سخن دوست خوبم ادموندو اوگورمان است که با یا بی اجازهاش آن را از آن خود کردهام. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر در سال ۱۹۸۰)