از زمانی که ما قوانین و مقررات برای ساختوساز و توسعهٔ شهری وضع کردیم، که آن هم به نیمهٔ دههٔ ۱۳۴۰ برمیگردد، و از همان زمان که ما سازوکارهای مدیریتی را ترتیب دادیم تا مجری این قوانین و مقررات باشند تا همین امروز، عمدتاً تمام توجهات معطوف به جنبههای کمّی بنا و جنبههای کمّی توسعهٔ شهری بوده است. از آن بدتر هر چه زمان گذشته کیفیت تنزل بیشتری پیدا کرده است. طوری که در جریان این سیر، نیمقرن است که کیفیت کمکم از دایرهٔ ساختوساز و توسعهٔ شهری بیرون افتاد. در صورتی که معماری یعنی سامان جنبههای کیفی بنا نه فقط جنبههای کمّی.
وقتی شما مفهوم کیفیت را بیرون از دایره توجه قرار میدهید آنوقت به جایی میرسید که خود مفهوم کیفیت نیز کمّی میشود. مثلاً میپرسیم خیابان خوب چیست؟ میگویید شریانی که ترافیک در آن روان باشد. در صورتی که اگر بخواهید به موضوع نگاه کیفی داشته باشید خیابان خوب، خیابانی است که زندگی شهری در آن جریان داشته باشد. ساختمان خوب کدام ساختمان است؟ ساختمانی که وسعت بیشتری داشته باشد، در طبقات بالاتر باشد، توالتهای بیشتری داشته باشد، کففرش آن سنگ گرانیت باشد، تعداد اتاقهای بیشتری داشته باشد. معیار این چیزها میشود.
نمیتوان هم کیفیت را بیرون کرد و هم صحبت از ایرانی اسلامی بودن کرد. اول باید یک کیفیتی وارد صحنه شود، و اولویت و موضوعیت پیدا کند تا بعد بیاییم و راجع به اینکه شکل و شمایل آن چطور باشد، صحبت کنیم. ابتدای این موضوع مربوط به قبل از انقلاب است. یعنی همان نمونههای نسبتاً واجد کیفیت که مثال زدم در زمانهای طراحی و اجراء شد که قوانین و مقررات و ضوابط موجود آنها را مردود میدانست؛ مثلاً موزهٔ هنرهای معاصر اگر میخواست مطابق ضوابط طرح جامع اول تهران ساخته شود، نمیتوانست به این شکل باشد و به زور قدرتهای مافوق قانون جامهٔ عمل به خود پوشید. (در گفتگوی منتشر شده در نشریهٔ نامه شورا، ش ۸۶، سال ۱۳۹۴)