هندسه دستمایهٔ اصلی همهٔ معماران در خلق آثار معماری است. آنچه آثار را تفاوتی معنایی میبخشد نوع و کیفیت رجوع به این الفبای عام زبان معماری است. بدین ترتیب معماری آشکارسازندهٔ هستیشناسی، ارزشها و هویت آن فرهنگی میگردد که معمار بدان تعلق دارد. این موضوع میتواند به بحثی عمیق و محتوایی در تاریخ تطبیقی معماری دامن زند.
معمار مسلمان در عروج خویش با دست یازیدن به هندسه، خاک را به کیمیا بدل مینماید، شاید راز این کیمیاگری آنچنان که در ظاهر به نظر میآید استفاده از اشکال کامل یا کمالگرایی در شکل، به کارگیری نقشمایههای پنهان، به فعلیت رسانیدن تمامی خواص اشکال یا زایندگی شکل (بیرون کشیدن کثرت از درون وحدت)، استفاده از اشکال مکمل و رنگهای متوازن در لطافت و نورانیت بخشیدن به سطوح و احجام، ترکیب متوازن خطوط شکسته و دوار در ترکیب اشکال هندسی و اسلیمی و یا استفادهٔ دقیق و معنایی از نور و ظرایف بسیار دیگر باشد.
اما آنچه موضوع بحث این گفتار است به مقولهای اشارت دارد که آن را «حقیقت نقش» نامیدهایم. نقوش، اشکال و رنگها در معماری نشانه یا رمزی برای القاء معانی پنهان هستند و مخاطب از طریق حضور در فضای معماری به درک شهودی آن معانی نائل میگردد، پس نقوش، اشکال و رنگها واژگانی هستند حامل معنا و آنچنان که شاعر در ترکیب موزون واژگان معنایی دلکش و روحافزا میسازد، معمار نیز با این واژگان سخنی بس عمیق و روحبخش با مخاطب خویش خواهد داشت؛ یا به عبارت دیگر این کمیتهای مقداری که از هندسه زائیده شدهاند، حامل آن کیفیتهای معنایی هستند که از آن سخن می گویند. (در مقالهای با عنوان «حقیقت نقش»، منتشر شده در نامهٔ فرهنگستان علوم، ش ۱۴ و ۱۵، سال ۱۳۷۸)