معماری معاصر ایران متأثر از تلاش دو گروه به حرکت خود ادامه میدهد: نخست گروهی که صرف نظر از اختلاف دیدگاهها دغدغهٔ معماری دارد و تلاش میکند افقهای جدید را پیدا کند. {…} گروه دوم که دغدغهاش تولید است، گروهی است که شاید ادعایی هم برای معماری نداشته باشد ولی به سرعت تشخیص میدهد کجا به ساخت و ساز نیاز دارد و به سرعت دست به کار میشود گروهی که آنچنان از اکثریت برخوردار است که حجم تولیداتش ما را متقاعد میکند که بپذیریم شهرها و ساختمانهای ما را گروه دوم ساختهاند و خواهند ساخت. {…}
یکی از مواردی که در سالهای اخیر دربارهٔ آن بسیار صحبت شده بحران هویت است. حال مسئلهٔ اصلی اینجاست که مسئلهٔ هویت در معماری ایران خود بحران جدیدی ایجاد کرده است که شاید بتوان آن را بحران «بحران هویت» نامید. هرچند گروه اقلیت بخشی از تلاش خود را معطوف به مسئله هویت کرده است {…} اما حل این بحران همان طور که از به وجود آمدنش پیداست به تمرکز و توجه زیادی نیاز دارد.
در خارج از این حصارهای تئوریک، شهرهای ما ظرف مدت کوتاهی تغییر شکل میدهد و سیمای آن دگرگون میشود، چراکه گروه اکثریت علاقهای به بحث های تئوریک ندارد بلکه علاقهمند تولید است و این نیاز جامعه است و اینجاست که به نظر میرسد بحران نظام معماری ما در ناتوانی هدایت گروه تولیدکننده است.
گروهی که انتظار دستیابی به هویت از آنان حداقل در شرایط کنونی منطقی نیست اما میتوان از آنها انتظار داشت که ساختمانهای بهتری بسازند و اینجاست که متوجه غفلتی میشویم که در وضع قوانین ساخت و ساز شده است، قوانینی که امروزه به سکویی برای پرش خلافکاران تبدیل شده است و هیچ نظارتی بر نتیجهٔ کار ندارد. قوانینی که نه بضاعت تولیدکنندگان را در نظر میگیرد و نه محصول آنها را. این معماری از نداشتن برنامه و الگو برای پیشرفت رنج میبرد. از نداشتن منظر پیادهرو، از نداشتن ضوابط سازنده و از نداشتن یک سیمانکار خوب و معماری معاصر ایران اگر بتواند خوب ساختمان بسازد بخشی از هویت خود را بازیافته است. (در مقالهای با عنوان «گسستهای پیدرپی»، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)