دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: غرب‌گرایی با مدرن شدن تفاوت بسیار دارد

ما در ایران معمار مؤلف نداریم. موضوع مهم این است که ما باید به خودباوری برسیم و تجسس کنیم و تئوری‌ای را داشته باشیم که چیزی به جز اتفاقات غرب باشد. ما متأسفانه جرئت نمی کنیم این سؤال را از خود بپرسیم. یکی از دوستان در مک‌گیل سؤال رساله دکتری خود را که اساتید تأیید کرده بودند با من در میان گذاشت. سؤال اساسی این بود که آیا راهی خارج از مدرنیته برای تحول و همسازی وجود دارد؟ یعنی با اینکه آنها خودشان مدرنیته را به وجود آورده‌اند باز آن را مورد سؤال قرار می دهند. اما ما بر این باوریم که این سرنوشتی محتوم است. ایران در حال توسعه، هم‌گرایی با غرب را مشابه مدرن شدن کرده است، در حالیکه غرب‌گرایی با مدرن شدن بسیار متفاوت است. مفهوم مدرنیته یک گشایش عظیم اجتماعی، طبقاتی و اهمیت به فرد و محور قرار گرفتن انسان و کسب حقوق فردی است، که رشد ایجاد می کند، اما اگر قرار باشد ما مصادیق مدرنیته را به جای مفاهیم آن دنبال کنیم این مسئله تأسف برانگیز است.

ما می‌توانستیم آخرین و بهترین تکنولوژی را نداشته باشیم اما مستقل بر پای خود معماری مطلوبی را ارائه دهیم. اگر روزی نفت ما را نخرند ما نابود می‌شویم. جمعیت کشور نسبت به جمعیت تاریخی آن چند برابر شده و بیشتر منابع طبیعی خود اعم از جنگل، آب، معادن و حتی هوا را از دست داده‌ایم در حالی که توقعات جامعه بسیار بالا رفته است. حتی اگر فکر کنیم معماری مدرن به ما فرصت‌ها و امکاناتی برای حفظ خود از بلایای طبیعی می‌دهد، این مسئله تنها در صورت دقت‌های فنی اجرایی پاسخ خواهد داد. اگر اصلاح فرهنگی صورت نگیرد نه تنها این دقت‌ها به وجود نمی‌آید، حتی تکنولوژی بدون آگاهی هم جلوی این بلایا را نمی‌تواند بگیرد. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: نمی‌فهمم معماران در ایران چه‌کار می‌کنند، وقتی هیچ‌کدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب دهند

در ایران حدود صد و بیست سال، یعنی از زمان مشروطه، وقتی به معماری معاصر ایران نگاه می‌کنیم می‌بینیم که رویکرد معماری معاصر ایران یک رویکرد صوری و تصویری بوده است. حالا برخی دوست دارند که این تصویر به اصطلاح از غرب بیاید بعضی‌ها دوست دارند این تصویراز معماری اسلامی بیاید. در معماری این صد و بیست سال رویکرد یک رویکرد صوری است، یک رویکرد ساختاری نیست. ما در آن زمان یک ساختار معماری را که همان سنت معماری بود کنار گذاشتیم و آن را با یک معماری صوری که از غرب آمد جایگزین کردیم. در صورتی که ما در کشور و در تمدنی هستیم که تا قبل از این صد و بیست سال معماری‌اش همیشه ساختاری بوده و ساختار کامل و جامعی داشته. حتی صادر هم کرده، قرن‌ها و قرن‌ها ایران صادر کننده معماری در سراسر جهان بوده؛ نمونه‌اش هم در هندوستان هست هم در خود آمریکا.

{…} من فکر می‌کنم آن ساختار باید تداوم پیدا می‌کرد و همینطور تحول هم پیدا می‌کرد. من کاری که دارم می‌کنم این است که سعی می‌کنم آن ساختار ادامه پیدا کند و متحول هم بشود. من معماری هستم که ساختار معماری هر دو طرف را می‌دانم. بعد از آن گسست ما دیگر معماری نداریم. مثلا فرودگاه جوابگوی این جمعیت نیست. به همین ترتیب معماری مسکن هم نمی‌تواند پاسخگو باشد. در جامعه یک تقاضای مسکن وجود دارد که این تقاضا فقط اقتصادی نیست اجتماعی هم هست و راهکارش معماری است نه چیز دیگری. من نمی‌فهمم معماران در ایران صد و بیست سال است چه‌کار می‌کنند، وقتی که هیچکدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب بدهند؛ می‌خواهد مسکن باشد، فرودگاه باشد، بیمارستان باشد یا مقر حکومت باشد. مقر حکومت ایران کجاست؟ کاخ سفید ایران کجاست؟ مابه‌ازای فضایی ندارد. این معماران هستند که مردود شده‌اند برای اینکه نتوانستند مابه‌ازای فضایی هیچکدام از این فعالیت‌ها را جواب بدهند‌. (در گفتگو با کوروش رفیعی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۴۶، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: هنر گرافیک زاییدهٔ ایران است

ما ملتی هستیم که به جای موکت فرش داریم. این اوج زیبایی است. ما عاشق زیبایی هستیم. پوسترهای من نمی‌تواند به این زیبایی بی‌توجه باشد. این یک روند شرقی است. ما ملتی هستیم که روی آفتابه هم استادکاران‌مان حکاکی می‌کنند. پوسترمان هم باید همین باشد. تا به حال شده در حفاری‌ها یک تابلوی نقاشی بیرون بیاید؟ هرگز. چون هنرمندان نژاد پارسی معتقد بودند که هنرشان را جایی مصرف کنند که در زندگی مردم باشد. پس هنر ما رفته روی قالی و کاسه. غرب بعدها به این رسید. الان معلم ما می‌رود سر کلاس و به دانشجوهایش می‌گوید گرافیک از غرب آمده. اشتباه می‌کند. تمام هنرهای ما از قدیم به معنای امروز گرافیک است. گرافیک به عنوان یک رسانه از غرب آمده.

آثار ما باید متناسب با فرهنگ ما باشد. ما شرقی هستیم. ما غربی نیستیم. گرافیک زاییده ایران است. بروید کوزه‌ها و کاسه‌ها را ببینید. تابلو نقاشی زمان صفویه به غلط آمد. کمال‌الملک رفت ته موزه لوور و آمد اینجا گفت نقاشی یعنی این. در حالی که نقاشی‌های زمان قاجار ما خیلی زیباتر است. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در کلکسیون‌های تمام دنیا هست، اما یک کار کمال‌الملک در موزه‌های دنیا نیست. او استاد بود، در این شکی نیست. اصلا دلش می‌خواسته زنبور بکشد، اما آن سیستمی که سرمایه‌گذاری می‌کند روی او خیلی مهم است. نقاشی قاجار در حین توسعه مینیاتور، طعم غرب را هم دارد. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در موزه‌های دنیا هست.(در گفتگو با سجاد روشنی منتشر شده در روزنامه جام جم، سال 1393)

دسته‌ها
فریده لاشایی

فریده لاشایی: نوع نقاشی‌ای که در ایران تولید می‌شود بازتولید هنر غربی است

نقاشی مثل هنرهای دیگر، تنها به دنبال اقتدار سیاسی و اقتصادی است که می‌تواند جایگاه خود را در شکل‌گیری فرهنگ جهانی باز کند، مرکزیت یابد و یا به حاشیه رانده شود. هنگامی که از هنر معاصر جهان حرف می‌زنیم، بیشتر هنر معاصر قرن برایم تداعی می‌شود، چرا که «هنر معاصر جهان» به خاطر هژمونی فرهنگ و زبان جهان غرب، با آن به ناچار یکی گرفته می‌شود. این است که هنر غیر غربی تنها در صورتی جایگاه خود را در هنر معاصر جهان باز می‌کند که با زبان غربی بیان شود. امروز نه‌تنها نقاشی ایران جایگاه تعیین‌کننده‌ای در هنر معاصر جهان ندارد، بلکه اصلا زبان نقاشی در حال حاضر زبان اصلی هنر معاصر به شمار نمی‌آید. طی بیست سال گذشته هرچه بیشتر هنر ویدئویی، چیدمان و مجموعه کارهای متشکل از چند «مدیوم» مختلف، مورد توجه قرار گرفته است. (گرچه طی این دو سه سال اخیر دوباره نقاشی در نمایشگاه‌های مطرح جهانی عرضه شده‌است.)

نکته دیگر این که به علت مرکزیت یافتن هنر غربی به دلایل سیاسی و اقتصادی، نوع نقاشی‌ای که در ایران تولید می‌شود به نحوی بازتولید هنر غربی است. در مجموع آثار «سبک‌ساز» و خاص ایرانی کمتر تولیده شده‌است. فکر می‌کنم تلاش‌های کادر اخیر موزه هنرهای معاصر ایران و شخص آقای سمیع‌آذر در معرفی نقاشی و هنر ایران در نمایشگاه‌ها و مراکز بزرگ عرضه هنر معاصر جهان وضعیت جدیدی را برای هنر و نقاشی ایران در عرصه جهانی نوید می‌دهد. (در گفتگو با کوروش صفی‌نیا منتشر شده در ماهنامه هفت، شماره ۱۹، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: در قرن بیست‌ویکم ما ایرانیان معاصرتر از غربی‌ها هستیم

چند ماه پیش در استانبول با یک دوست معمار آمریکایی در مورد معماری قرن بیست‌ویکم صحبت می‌کردم، او به من گفت که راجع به چه چیزی حرف می‌زنی، ما در هزارهٔ سومیم و قرن بیست‌ویکم که عددی نیست. اتفاقاً در قرن بیست‌ویکم ما در ایران معاصرتر از غربی‌ها هستیم. من فکر می‌کنم که آنها در یک زمان گیر کرده‌اند و معاصر نیستند آنها خیلی سعی کرده‌اند که مسائل‌شان را حل کنند و به یک جاهایی هم رسیده‌اند اما بعد یکی آمده و تلنگری به آن ها زده و همه داستان ناگهان فروپاشیده است. {…}

تعریف توسعه مربوط به قرن بیستم بود، نتایج آن را هم دیدیم. با رویکرد توسعه محیط زیستمان را آلوده کردیم و به نهایت آلودگی و بی‌اخلاقی‌ها رسیدیم. آیا این توسعه است؟ این معاصر بودن است؟ من فکر می‌کنم که داستان توسعهٔ غرب تمام شده و عملاً هم چیزی به این دنیا نداده است، به جز 187 میلیون انسان که برای جریان توسعه کشته شده‌اند. {…}

توجه داشته باشید که آدم‌ها در غرب مصرف کننده‌اند. فکر می‌کنم ما در شرق هنوز شهروندیم، به جای این که مصرف‌کننده باشیم. این نکته مهمی است، به همین دلیل هیچ‌وقت فکر نمی‌کنم که غرب از نقطه نظر تفکر یا هر چیزی جلوتر است مثلاً در مورد اقتصاد، در آخرین کتابی که از تافلر خواندم به نام ثروت انقلابی، او اشاره می‌کند که اقتصاد در قرن بیست‌ویکم مسئلهٔ خیلی مهمی نیست یعنی آن اهمیتی را که اقتصاد در قرن بیستم داشت در قرن بیست‌ویکم ندارد و این که اقتصاد بعد از دین، اخلاق و فرهنگ باید برود و سر جای خودش بنشیند و تب اقتصاد یک ساب‌تایتل خواهد شد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که غرب خیلی توسعه‌یافته است اما من به هیچ‌وجه چنین فکری نمی‌کنم. (در گفتگو با محمد منصور هاشمی، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۴۴ و ۴۵، تابستان ۱۳۹۴)

دسته‌ها
رضا عابدینی

رضا عابدینی: ما هیچ ارتباط زنده‌ای با هنر قدیم ایران نداریم

معتقدم هنر سنتی ایرانی مرده است و ما هیچ ارتباطی با آن نداریم. اگر امروز عنایتی داریم به مینیاتور از دریچهٔ نگاه غرب به آن نگاه می‌کنیم. هیچ ارتباط زنده‌ای با هنر قدیم ایران نداریم. در این شرایط تصور کنید گرافیک دنیا پنج متر است، اگر تنها یک سانتیمتر به این پنج متر اضافه کنیم، هر اسمی بخواهیم می‌توانیم روی آن بگذاریم، چون چیزی به مفهوم گرافیک اضافه کرده‌ایم. چون ما در محل خاصی زندگی می‌کنیم به نام ایران می‌توانیم نام آن یک سانتیمتر را بگذاریم گرافیک ایرانی. برای ایرانی بودن هم باید ایرانی زندگی کرد و ساختار هنر ایرانی را فهمید. همین وضعیت دائم در التهاب زندگی کردن، یعنی ایرانی بودن. این چیزها است که به گرافیک هویتی متمایز می‌دهد. و معتقدم با گذاردن گل و مرغ و اسلیمی و کاشی نمی‌توان ساختار یک اثر را تغییر داد و آن را ایرانی نامید. (در گفتگو با شاهین امین و سارا امت‌علی نویسندگان روزنامهٔ اعتماد، سال 1385)