دسته‌ها
الکس گری

الکس گری: هنر مقدس در پی ایجاد رابطه با حقیقت روحانی از طریق مشق هنری است

برای بیشتر هنرهای مقدس مذاهب مختلف دنیا قواعد و روش‌های توصیه‌شده‌ای وجود دارد که دیدگاه و فرآیند خلق اثر را تبدیل به یک تمرین قانون‌مند فکری می‌کند. در هنر سنتی مقدس بداعت اصل نیست، بلکه هدف این هنر ایجاد رابطه‌ای قانون‌مند با سلسله‌ای از خرد و بصیرت از پیش موجود است.

با این حال همواره نوآوری‌هایی وجود دارد که به هر اثر هنری‌ای راه می‌یابد. اگر ده فرد متمایز یک نقاشی گورو رینپوچه {از استادان بودایی} را مطابق با قوانین و تناسبات یکسان و با استفاده از همان رنگ‌ها بکشند، هر کدام از نقاشی‌ها شخصی و متفاوت از آب درخواهد آمد. اما هنرهای مقدس همچون نقاشی شمایل‌ها و تانکاها به این تفاوت‌های شخصی اهمیت نمی‌دهند. در عوض، آنها در پی {ایجاد} رابطه‌ای با حقیقت روحانی از طریق مشق هنری هستند. (در گفتگو با Steve Rayle و Laura Tennen در سال ۲۰۰۲)

دسته‌ها
کامران صفامنش

کامران صفامنش: معمار زمانی حق اظهار نظر دارد که چیزی را که بیانگر نظراتش است ساخته باشد

هر چند ممکن است بعضی همکاران من نظری جز این داشته باشند، ولی من معتقدم که معمار باید بتواند آن چه را که به عنوان نظر و دیدگاه بیان می‌کند بسازد، و در غیر این صورت بهتر است که در طرح آن جانب احتیاط را رعایت کند. به اعتقاد من معمار باید بتواند مابه‌ازای دقیق نظراتش را با ساخته‌هایش نشان دهد، و در واقع زمانی به اظهار نظر بپردازد که در روی زمین چیزی را که بیانگر نظراتش هستند ساخته باشد. در عرصهٔ معماری نیز نمی‌توانیم واعظ غیر متعظ باشیم. بنابراین باید در اظهار نظر کردن احتیاط کنیم. و این احتیاط را به‌خصوص در مورد آن چیزهایی که هنوز موفق به بوجود آوردنش نشده‌ایم به کار بریم.

در این جا اشاره من به طور اخص به بحث‌هایی نظیر نحوه تداوم سنت‌های گذشته در معماری امروز و طراحی با الهام از معماری سنتی، و مضامینی از این قبیل است که این روزها چه بر سبیل اقتضای «بازار بحث» و چه بنابر دلسوزی و احساس مسئولیت معماران اندیشمند و دانشجویان کنجکاو و علاقه‌مند رواج بسیار دارد. البته بحث فلسفی کردن و تولید فکر کردن و به آینده نظر افکندن جای خودشان را دارند و حسابشان از این قضیه جداست. اینها بحث‌هایی هستند که می‌توانند صرفاً از جنبهٔ تئوریک مطرح شوند. ولی به هر حال معمار بدون عملِ معماری یک تئوریسین معماری است، نه یک معمار، و این دو با هم تفاوت دارند. جداً اعتقاد دارم که باید این حساسیت در جامعهٔ حرفه‌ای ما و در میان معماران ما به‌وجود آید، و آنگاه که چنین شد دیگر خلط مبحث نخواهیم کرد و همه چیز را با هم در نخواهیم آمیخت، مثلاً مدعی نخواهیم شد که معماری مدرنی که در آن قوس و آجر به‌کار رفته باشد و اطاق‌هایش گرد حیاط چیده شده باشد همان معماری سنتی است و اینها همه با معماری نئوکلاسیک و معماری دوران عتیق یکسان هستند، و حالا که ما معماری مدرن را این گونه می‌سازیم پس در واقع همان راه معماری سنتی را ادامه می‌دهیم. (در سمینار «معماری سنتی و نظام آموزش معماری و شهرسازی کشور» در سال ۱۳۷۲، منتشر شده در مجلهٔ هفت‌شهر، ش ۱۱، سال ۱۳۸۲)