دسته‌ها
لوییس باراگان

لوییس باراگان: بدون اشتیاق به خداوند سیارهٔ ما برهوتِ محزونِ زشتی‌ها خواهد بود

نگران‌کننده است که نشریات اختصاص‌یافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدوده‌اند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها رعایت نکرده‌ام، همواره چراغ هدایت من بوده‌اند.

دین و اسطوره؛ غیر ممکن است هنر و شکوه تاریخ آن را بدون اذعان به معنویت دینی و ریشه‌های اسطوره‌ای که ما را به سبب وجود پدیدهٔ هنری راهنمایی می‌کند درک کنیم. بدون اولی یا دومی اهرام مصر یا آثار باستانی مکزیک در کار نبودند. آیا معابد یونانی یا کاتدرال‌های گوتیک وجود می‌داشتند؟ آیا شگفتی‌های متحیرکنندهٔ رنسانس و باروک به وجود می‌آمدند؟

و در حوزه‌ای دیگر، آیا رقص‌های آیینی فرهنگ‌های به اصطلاح بدوی ایجاد می‌شدند؟ آیا ما اکنون وارث گنجینهٔ هنری پایان‌ناپذیر حساسیت عمومی دنیا می‌بودیم؟ بدون اشتیاق به خداوند، سیارهٔ ما برهوت محزون زشتی‌ها خواهد بود. «منطق گنگ نهفته در اسطوره و در همهٔ تجربه‌های حقیقی مذهبی در همهٔ زمان‌ها و در همهٔ مکان‌ها سرچشمهٔ فرایند هنری بوده است». اینها سخن دوست خوبم ادموندو اوگورمان است که با یا بی اجازه‌اش آن را از آن خود کرده‌ام. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر در سال ۱۹۸۰)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: اگر اخلاق نداشته باشید معماری‌تان به جایی نخواهد رسید

با نگاهی به نوشته‌های بزرگانی چون علی شریعتی، صادق هدایت، آلبر کامو، اورهان پاموک و غیره، درخواهیم یافت انسان‌هایی بودند که از خودشان سوال کردند چه کسی هستند و به چه پایبندند. آیا خداوند وجود دارد یا خیر؟ این سوالی است که در طول تاریخ همگان از خود می‌پرسند و در پس آن یک سری اخلاقیات و ارزش‌های جاویدان وجود دارد که همیشه در  کنار این سوال قرار گرفته و می‌بایست آن را دنبال کرد.

برخی بر این عقیده‌اند که پایبند نوشته‌های ارسطو و افلاطون هستند؛ به هرحال باید در جهان یک ارزش، اخلاقی وجود داشته باشد تا انسان بتواند زندگی کند. با آمدن مدرنیته، ارزش اخلاقی ساکنین غرب که لزوماً شاید خداپرست نبوده و مسائل متافیزیک و ماوراءالطبیعه را کنار گذاشته باشند، اما به دو مطلب دیگر پایبند هستند: یک: پایبند قوانینی هستند و قانون مشخص می‌کند که به عنوان مثال نمی‌توانم به شما تجاوز لفظی یا جسمی و… داشته باشم. دو: از طرف دیگر اخلاقیات است، خصیصه‌ای که خارجی‌ها به آن اصول اخلاق (اتیکس) می گویند.

به دلیل مطالعاتی که در زمینهٔ ادیان دارم، می‌توانم بگویم: وقتی اتیکس را با اخلاقیات، قانون و دین تلفیق می‌کنید، در زندگی به منشی دست خواهید یافت که اگر انسان از آن پیروی کند، فردی سالم خواهد بود.

شاید فکر کنید که چرا این مطالب را را برای شما عنوان می کنم و چه ارتباطی به معماری دارد! اما امروزه شدیداً به این مطالب معتقد هستم که اگر شما اخلاق نداشته باشید، معماری‌تان ثمره‌ای را به همراه نداشته و به جایی نخواهد رسید. که متأسفانه این مسئله برخلاف باورهای غربی‌هاست و دانشگاه‌های غرب معتقد هستند که به کسی اخلاق نمی‌آموزند، چرا که اخلاق مربوط به حریم خصوصی فرد است و تنها تخصص را به اشخاص آموزش می‌دهند.

اما بنده چنین عقیده‌ای ندارم. ما شرقی‌ها معتقد هستیم که ابتدا انسان مطرح است که می‌بایست فردی سالم باشد تا بتواند کار صحیح و قابل قبولی انجام دهد. بنده قبول ندارم که یک انسان ناسالم و نادرست، بتواند کار هنری ارزشمندی انجام دهد. ولی در غرب بر این موضوع عقیده دارند: شخصی که نابغه است، به هرحال می‌تواند کاری متفاوت و ارزشمند انجام دهد، لذا زندگی خصوصی او هر اندازه هم که برجسته باشد حائز اهمیت نیست.

در نهایت به اعتقاد بنده اگر در وجود انسان وحدتی باشد و آن را بدست آورد، مسائل و الگوهای معماری نیز به خودی خود از آن متجلی خواهند شد که این نیز باید جزئی از وجود او شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران ۳»، به کوشش علیرضا عظیمی حسن‌آباد و دیگران، سال ۱۳۹۳)

دسته‌ها
کریستین بولتانسکی

کریستین بولتانسکی: امروزه موزه‌ها تبدیل به کلیساهای جدید شده‌اند

من مذهبی نیستم، اما فکر می‌کنم که نخستین ارتباطی که ما با هنر برقرار می‌کنیم در آن زمانی است که برای اولین بار به کلیسا می‌رویم. نه به این خاطر که آنجا آثار نقاشی وجود دارد، بلکه به خاطر حضور کشیش، که سخنان و حرکات او با نوعی از انتزاع به ما چیزهایی خیلی مهم را می‌گوید. شما در کلیسا در نوعی از نظم سمبلیک و قلمرو رازآلود قرار می‌گیرید. همین ماجرا در نقاشی هم اتفاق می‌افتد.

در قرون وسطی کلیسای جامع هر شهر یادگارهای قدیس خود را حفظ می‌کرده، تا حدی شبیه است به این که امروزه موزه‌ها آثار هنری را جمع‌آوری می‌کنند. مردم به زیارت کلیساهای جامع می‌رفتند و شهر از این طریق ثروت‌هایش را کسب می‌کرد. شاهزاده‌های امروزه اما کلیسای جامع نمی‌سازند؛ آنها موزه می‌سازند. امروزه موزه‌ها تبدیل به کلیساهای جدید شده‌اند. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌گاه Artspace، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: در قرن بیست‌ویکم ما ایرانیان معاصرتر از غربی‌ها هستیم

چند ماه پیش در استانبول با یک دوست معمار آمریکایی در مورد معماری قرن بیست‌ویکم صحبت می‌کردم، او به من گفت که راجع به چه چیزی حرف می‌زنی، ما در هزارهٔ سومیم و قرن بیست‌ویکم که عددی نیست. اتفاقاً در قرن بیست‌ویکم ما در ایران معاصرتر از غربی‌ها هستیم. من فکر می‌کنم که آنها در یک زمان گیر کرده‌اند و معاصر نیستند آنها خیلی سعی کرده‌اند که مسائل‌شان را حل کنند و به یک جاهایی هم رسیده‌اند اما بعد یکی آمده و تلنگری به آن ها زده و همه داستان ناگهان فروپاشیده است. {…}

تعریف توسعه مربوط به قرن بیستم بود، نتایج آن را هم دیدیم. با رویکرد توسعه محیط زیستمان را آلوده کردیم و به نهایت آلودگی و بی‌اخلاقی‌ها رسیدیم. آیا این توسعه است؟ این معاصر بودن است؟ من فکر می‌کنم که داستان توسعهٔ غرب تمام شده و عملاً هم چیزی به این دنیا نداده است، به جز 187 میلیون انسان که برای جریان توسعه کشته شده‌اند. {…}

توجه داشته باشید که آدم‌ها در غرب مصرف کننده‌اند. فکر می‌کنم ما در شرق هنوز شهروندیم، به جای این که مصرف‌کننده باشیم. این نکته مهمی است، به همین دلیل هیچ‌وقت فکر نمی‌کنم که غرب از نقطه نظر تفکر یا هر چیزی جلوتر است مثلاً در مورد اقتصاد، در آخرین کتابی که از تافلر خواندم به نام ثروت انقلابی، او اشاره می‌کند که اقتصاد در قرن بیست‌ویکم مسئلهٔ خیلی مهمی نیست یعنی آن اهمیتی را که اقتصاد در قرن بیستم داشت در قرن بیست‌ویکم ندارد و این که اقتصاد بعد از دین، اخلاق و فرهنگ باید برود و سر جای خودش بنشیند و تب اقتصاد یک ساب‌تایتل خواهد شد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که غرب خیلی توسعه‌یافته است اما من به هیچ‌وجه چنین فکری نمی‌کنم. (در گفتگو با محمد منصور هاشمی، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۴۴ و ۴۵، تابستان ۱۳۹۴)

دسته‌ها
ماریو بوتا

ماریو بوتا: معماری رشته‌ای است که با روح و روان بشر و امیدهای او سر و کار دارد

معماری در ذات خود دارای معنویت است. معماری رشته‌ای است که با روح و روان بشر و امیدهای او سر و کار دارد. تجربه‌ام در زمینهٔ طراحی فضاهای معنوی باعث شد تا عناصر عمدهٔ آفرینش معماری را بشناسم و عمق ببخشم. مفهوم جاذبه، نور به مثابه مولد فضا، آستانه به مثابه فضایی برای گذر میان درون و بیرون، دیوارها به مثابه محدود کنندهٔ فضا و در عین حال کلیدی برای خوانش فضای لایتناهی. به همین علت باور دارم هر چه فضایی ساده‌تر باشد، تاثیرگذارتر است، به ویژه در مقایسه با پیچیدگی دیگر موضوعات عصر حاضر. معماری نمی‌تواند روی اعمال مذهبی تاثیر بگذارد اما می‌تواند منش متفکرانه را ترویج دهد. (در گفتگو با مجلهٔ The Ground، سال 2016)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: معماری زبان است

معماری زبان است. زبان ارتباط انسان با محیط، ارتباط انسان‌ها با همدیگر، ارتباط انسان با گذشتگان و آیندگان، ارتباط با مبدأ هستی (خدا) و ارتباط انسان با فردای مطلوب (دنیای پس از مرگ). زبان معماری در هر فرهنگ بر اساس اشتراکات معنی بین مردم هم زبان، هم فرهنگ، هم دین، هم اقلیم و… شکل گرفته و دارای تاثیر و تاثر از معماری سایر مناطق جغرافیایی بر حسب اشتراکات زبانی، دینی، فرهنگی، اقلیمی و… است. (در مقالهٔ «چگونگی شکل‌گیری ارتباط انسان با محیط مصنوع»، سال 1374)