این درست است که موسیقی و معماری هر دو کیفیتهای مشترکی مثل ریتم و تکرار دارند. اما برای من گوهر اصلی جای دیگری است. من همهٔ رشتهها را بدون مرز و به هم پیوسته میبینم. نکتهٔ مهم این است که هنرها و رشتههای مختلف کمک میکنند که ذهنتان را گسترش دهید، طوری که چیزها را فقط در مقام یک معمار نبینید. شما باید مسائل را در مقام یک معمار، موسیقیدان، شهروند، پدر، دوست و غیره ببینید. همهٔ این چیزها از شما معمار بهتری میسازد. {…} چرا که {از این طریق} ذهن شما بازتر خواهد بود دیدتان به چیزها -جز به شیوهای که معماران آنها را میبینند- نابینا نخواهد شد. این اتفاقی است که برای بسیاری از معماران میافتد. آنها آنقدر در کارشان خوب میشوند که دیگر جهان را از چشم مردم نمیبینند.
من دوست دارم در مورد کارم با مردمی که معمار نیستند گفتوگو کنم. نیاز دارم که بازخوردشان را بشنوم. این کار مسائل بیشتری را روشن میکند. این مهم است، چون پاسخ چنین مردمی دربارهٔ معماری نیست، بلکه دربارهٔ تجربه است، و آیا معماری همهاش دربارهٔ تجربه نیست؟ (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبگاه archdaily، سال ۲۰۱۹)