دسته‌ها
بیجوی جین

بیجوی جین: آزادی یعنی یافتن یک شکاف یا فضای میانی در یک محیط محدود

آزادی در حقیقت به معنای یافتن یک شکاف یا یک فضای میانی در یک محیط محدود است. آزادی واقعاً یک کاوش است. دانشجویان من در تصمیم‌گیری راجع به پروژه، این که کجا قرار داشته باشد، چگونه می‌خواهند آن را بسازند و این که چگونه می‌خواهند آن را بیان کنند آزادی کامل دارند. آنها می‌توانند برقصند، ببافند، آواز بخوانند و هر کار دیگری که بخواهند. آنها در بیان کار خود آزادند.

آزادی لزوماً به این معنا نیست که بتوانی هر کار که بخواهی انجام دهی؛ آزادی با مسئولیت همراه است. لئونارد کوهن این موضوع را به زیبایی بیان می‌کند: «در همه‌چیز شکافی وجود دارد/ اینگونه است که نور وارد می‌شود.» (در گفت‌وگو با Felix Burrichter، منتشر شده در مجلهٔ PIN-UP، شمارهٔ ۲۸، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
لوییس باراگان

لوییس باراگان: بدون اشتیاق به خداوند سیارهٔ ما برهوتِ محزونِ زشتی‌ها خواهد بود

نگران‌کننده است که نشریات اختصاص‌یافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدوده‌اند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها رعایت نکرده‌ام، همواره چراغ هدایت من بوده‌اند.

دین و اسطوره؛ غیر ممکن است هنر و شکوه تاریخ آن را بدون اذعان به معنویت دینی و ریشه‌های اسطوره‌ای که ما را به سبب وجود پدیدهٔ هنری راهنمایی می‌کند درک کنیم. بدون اولی یا دومی اهرام مصر یا آثار باستانی مکزیک در کار نبودند. آیا معابد یونانی یا کاتدرال‌های گوتیک وجود می‌داشتند؟ آیا شگفتی‌های متحیرکنندهٔ رنسانس و باروک به وجود می‌آمدند؟

و در حوزه‌ای دیگر، آیا رقص‌های آیینی فرهنگ‌های به اصطلاح بدوی ایجاد می‌شدند؟ آیا ما اکنون وارث گنجینهٔ هنری پایان‌ناپذیر حساسیت عمومی دنیا می‌بودیم؟ بدون اشتیاق به خداوند، سیارهٔ ما برهوت محزون زشتی‌ها خواهد بود. «منطق گنگ نهفته در اسطوره و در همهٔ تجربه‌های حقیقی مذهبی در همهٔ زمان‌ها و در همهٔ مکان‌ها سرچشمهٔ فرایند هنری بوده است». اینها سخن دوست خوبم ادموندو اوگورمان است که با یا بی اجازه‌اش آن را از آن خود کرده‌ام. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر در سال ۱۹۸۰)

دسته‌ها
انتوان پریداک

انتوان پریداک: معماری کردن همچون رقص همراه با کارفرماست؛ مواجهه‌ای شاعرانه

مختص بودن یک طرح به بسترش ارتباطی با سبک معماری ندارد. {طرحی که بخواهد مختص بسترش باشد} باید به «روح مکان»، یا آنطور که اسپانیایی‌زبان‌ها می‌گویند «آلما دلوگار»، توجه کند. وقتی به کار خودم مشغولم، خودم را همچون یک کارگردان یا طراح رقص فرض می‌کنم. زیرا کاری که من می‌کنم رقص همراه با کارفرماست، کار من مواجهه‌ای شاعرانه است. آیا {گفت و شنود با کارفرما در معماری} همچون حرکت به پس و پیش در رقص نیست؟ شما در مقام معمار کارفرمایی دارید که به کار شما معتقد است. اما بیشتر کارفرمایان با من ارتباط برقرار نخواهند کرد اگر به نوعی به کار من معتقد و مؤمن نباشند.

{…} شما در مقام معمار در حال خلق تجربه‌ای چندبخشی، و در عین حال در پیوند با یکدیگر، برای مخاطبان هستید. چنین بنایی بسیار اکتشافی خواهد بود و نیاتی در پیوند با رقص‌پردازی دربارهٔ فضا وجود دارد؛ رقص‌پردازی اتصال نقاط مختلف در فضا به وسیلهٔ بدن {رقصندگان} است. به نظر من معماری امری است همچون طراحی رقص. این نوع از تفکر درک منطقی را به کناری می‌گذارد و مستقیما به سوی انگیزه‌های درونی گام برمی‌دارد. این یک شیوهٔ قدیمی از اندیشه است و کار مرا در همهٔ سطوح فرامی‌گیرد؛ این یک روند فکری شسته و رفته نیست. معماری مطمئناً یک‌جور گردش است. سوار خیال می‌شوید و اجازه می‌دهید اندیشه‌هایتان شما را به گردش ببرد. {اندیشه‌هایتان را آزاد بگذارید} و بیش از اندازه آنها را کنترل نکنید. (در گفتگو با Ana Bogdan، منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
هانیبال الخاص

هانیبال الخاص: دوست دارم که ادبیات، موسیقی و نقاشی با هم برقصند

من معلمم، نقاشم، شعر می‌گویم و داستان می‌نویسم. دوست دارم که ادبیات، موسیقی و نقاشی با هم برقصند، در تماس باشند. در لحظه با توجه به همه اینها کار می‌کنم. می‌تواند این نقد باشد. نقد الخاصی باشد. نقد الخاصی همان طراحی الخاص است. همان نگاه الخاص است. می‌تواند نگاه هر نقاشی که نقاشی می‌کند باشد، چون ذهن او همراهش است: حالا به شکل نقد یا توضیح. البته ممکن است بعدها آدم برگردد به کارهای خودش و به خودش بگوید چقدر دری وری گفته‌ام و زیاده‌روی کردم و اینها چه ربطی به هم دارند. اینها از نظر من هیچ ایرادی ندارند. این اخلاق من است. من در حرف زدنم، در معلمی کردنم هم در لحظه‌ای که در مورد طراحی حرف می‌زنم یک‌دفعه ممکن است یک داستان از عبید زاکانی تعریف کنم. اینها از ذهن من گذشته‌اند و من آن چیزی را که از ذهنم می‌گذرد می‌خواهم صمیمانه با مخاطبم در میان بگذارم. این فکر من است. تجربه زندگی من است که طراحی یعنی این. طراحی می‌تواند این طوری باشد که خودم را نقد کنم یا یکی از شعارها را هر چیزی را. عده‌ای هستند که می‌گویند اگر هنرت و فکرت تجریدی نباشد، آبسترهٔ آبستره نباشد سیصد سال از مرحلهٔ هنر امروزی عقب است. هستند کسانی که تعبیرات این شکلی دارند، من همیشه با اینها دعوا دارم که چرا این طور حرف می‌زنید. ما می‌توانیم هنوز هم رمانتیک باشیم. من می گویم این عشق و رمانتیک بودن در طول زمان حفظ شده و دوباره هم تکرار می‌شود. به همین دلیل در کارهایم با خودم حرف می‌زنم و با خودم که حرف می‌زنم یک چیزهایی هم می‌نویسم. (در گفتگو با علی مطلب‌زاده نویسندهٔ روزنامهٔ اعتماد، سال  1386)

دسته‌ها
گرهارد ریشتر

گرهارد ریشتر: نقاشی مانند رقص و آواز یکی از استعدادهای ذاتی انسان‌هاست

برای عدهٔ زیادی از مردم رسانه‌های دیگر از نقاشی جذاب‌تر است. برای اثبات این حرف کافی است یک صفحهٔ نمایش در موزه بگذارید و خواهید دید که هیچ‌کس به نقاشی‌ها نگاه نخواهد کرد. اما نقاشی حرفهٔ اصلی من است، چون جذاب‌ترین چیزی است که من می‌شناسم. به جز این، من سن و سال زیادی دارم. از سنت‌های گذشته می‌آیم و به‌هرحال نمی‌توانم در زمینه‌های دیگر هنر مانند نقاشی موفق باشم. من کاملاً مطمئنم که نقاشی مانند رقص و آواز یکی از استعدادهای ذاتی انسان‌هاست. به همین جهت، نقاشی به مثابه فعالیتی انسانی همیشه با ما خواهد بود. (در گفتگو با Nicholas Serota  در وب‌سایت Time Out، سال ۲۰۱۱)