دسته‌ها
هادی ندیمی

هادی ندیمی: معماری آشکارسازندهٔ هستی‌شناسی، ارزش‌ها و هویت فرهنگی است که معمار بدان تعلق دارد

هندسه دستمایهٔ اصلی همهٔ معماران در خلق آثار معماری است. آنچه آثار را تفاوتی معنایی می‌بخشد نوع و کیفیت رجوع به این الفبای عام زبان معماری است. بدین ترتیب معماری آشکارسازندهٔ هستی‌شناسی، ارزش‌ها و هویت آن فرهنگی می‌گردد که معمار بدان تعلق دارد. این موضوع می‌تواند به بحثی عمیق و محتوایی در تاریخ تطبیقی معماری دامن زند.

معمار مسلمان در عروج خویش با دست یازیدن به هندسه، خاک را به کیمیا بدل می‌نماید، شاید راز این کیمیاگری آنچنان که در ظاهر به نظر می‌آید استفاده از اشکال کامل یا کمال‌گرایی در شکل، به کارگیری نقش‌مایه‌های پنهان، به فعلیت رسانیدن تمامی خواص اشکال یا زایندگی شکل (بیرون کشیدن کثرت از درون وحدت)، استفاده از اشکال مکمل و رنگ‌های متوازن در لطافت و نورانیت بخشیدن به سطوح و احجام، ترکیب متوازن خطوط شکسته و دوار در ترکیب اشکال هندسی و اسلیمی و یا استفادهٔ دقیق و معنایی از نور و ظرایف بسیار دیگر باشد.

اما آنچه موضوع بحث این گفتار است به مقوله‌ای اشارت دارد که آن را «حقیقت نقش» نامیده‌ایم. نقوش، اشکال و رنگ‌ها در معماری نشانه یا رمزی برای القاء معانی پنهان هستند و مخاطب از طریق حضور در فضای معماری به درک شهودی آن معانی نائل می‌گردد، پس نقوش، اشکال و رنگ‌ها واژگانی هستند حامل معنا و آنچنان که شاعر در ترکیب موزون واژگان معنایی دلکش و روح‌افزا می‌سازد، معمار نیز با این واژگان سخنی بس عمیق و روح‌بخش با مخاطب خویش خواهد داشت؛ یا به عبارت دیگر این کمیت‌های مقداری که از هندسه زائیده شده‌اند، حامل آن کیفیت‌های معنایی هستند که از آن سخن می گویند. (در مقاله‌ای با عنوان «حقیقت نقش»، منتشر شده در نامهٔ فرهنگستان علوم، ش ۱۴ و ۱۵، سال ۱۳۷۸)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: معماران نباید خیال کنند که رمز و راز دستیابی به زیبایی را باید فیلسوفان و ناقدان هنر فراگیرند

معماری فراورده‌ای است بسیار پر رمز و راز. از یک سو علاقه‌مندی و عطوفت انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد و رشد آنها را موجب می‌شود و از سوی دیگر ارزش‌های اجتماعی و مدنی را قدر می‌نهد و از این راه نمی‌خواهد وجه تمایز آدمیان را زیاده بنمایاند. معماری، پاسخگوی نیازهای روزمره آدمیان نیز هست و در این راه، هیچ معماری را به ویژه در میان معماران قدیمی ایرانی نمی‌توانیم بیابیم که خواسته شهروندان را کاهش دهد. سوای اینها، هر اثر معماری هنگامی جای خود را به خوبی می‌یابد که بتواند برای کسانی که از درون و از بیرون با آن سروکار دارند، زیبایی بیافریند؛ زیبایی‌هایی با شکل‌ها و ترکیب‌ها و تناسباتی بدیع.

البته مسائل دیگری در راه خلق یک اثر معماری وجود دارند که راه به محاسبات و به مجموعه ارتباطات کاربردی، مانند مقاوم بودن و مرفه بودن معماری‌ها می برند. این گونه مسائل را ما باید موضوع آموزش قرار دهیم. در این زمینه، جای سخن گسترده است و این جا نیازی به تشریح دیده نمی‌شود. معمار باید فیزیک و تکنیک بداند و باید محاسبه‌های اصلی و اولیه مربوط به استحکام بنا را بلد باشد. در عین حال باید بتواند منظومه‌های تأسیساتی درونی و مجاور اثر معماری خود را محاسبه و ترسیم کند. وی باید بتواند سطوح کمینه و بیشینه برای کاربردهای متداول در خانه‌ها، در مدرسه‌ها و در بیمارستان‌ها را بداند و در این زمینه‌ها و مشابه و مکمل اینها، برایش کلاس درس گذاشته شود.

در مقابل آنچه هم‌اکنون گفتیم، زیبایی، وقار، فرهیختگی، صلابت و دل‌پذیری موضوع درس نیستند، اما موضوع شناخت، غور و سنجش‌اند. این نکته‌ای اساسی است که باید در زمینه‌اش توافق شود تا وضعیت دانشکده‌های معماری پرشمار امروزی ما بهبودی یابد. همگان می‌دانند که هنر موضوع آموزش نیست، بلکه موضوع شناخت و تبادل نظر است. حال، این که آثار هنری تا چه اندازه در برگیرنده و هادی عشق به زیبایی و به الهیات‌اند، موضوعی دیگر است که باید جداگانه مورد بحث قرار گیرد. مهم این است که معماران نباید خیال کنند که رمز و راز دستیابی به زیبایی را باید فیلسوفان و ناقدان هنر فراگیرند. محفل کارشان فضایی دیگر است و شیوهٔ درست کارشان نه آن چیزی است که امروزه در بسیاری از مدارس معماری ما روی می دهد. هنر را موضوع آموزش نگیریم، موضوع تفاهم بگیریم بین آن شی، فراورده‌ها و آدم‌ها. در این جا یک فضایی دیگر مطرح است و این فضا دائما در حال تغییر است. (در گفتگو با زهرا آرامون، منتشر شده در مجلهٔ رشد آموزش هنر، ش ۲۶، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
منصور فلامکی

منصور فلامکی: معماری اصلاً آن فراوردهٔ سفت‌شده‌ای نیست که به صورت یک ساختمان درمی‌آید

بیایید به معماری آرام‌تر نگاه کنیم. معماری اصلاً آن فراوردهٔ سفت‌شده‌ای نیست که به صورت یک ساختمان درمی‌آید. اگر ما به دانشجویان بگوییم معماریِ یک ساختمان چیزی است که از ساختمانی که ملموس است درمی‌یابند یا می‌فهمند درست است و اگر بگوییم یک ساختمان جلوه‌ای معمارانه دارد که می‌تواند در مقیاس‌های متفاوت فهم شود – یعنی یک ساختمان را از دور ببینیم یک معنا می‌دهد و از نزدیک، معنای دیگری دارد – حرفمان درست است. ساختمان از جمله ابزارهایی است که معماری به آن متوسل می‌شود. معماری خیلی پیچیده‌تر و مرموزتر از آن است که ما خیال می‌کنیم و در روزمرگی با آن روبه‌رو هستیم.

من به مناسبتی مربوط به نوشتن کتابی، تا جایی که توانم اجازه داده به سراغ نظامی گنجوی و «هفت پیکر» وی رفته‌ام، به این قصد که بعضی نکات که معماران فرصت ندارند ببینند، من برایشان بنویسم و بازگو کنم. نظامی خیلی گذرا در مصرعی بی‌آن‌که بر آن تأکید کند، با کمال آرامش و فروتنی، مانند هزاران نکته و حکمت فاخر دیگر برایمان می‌گوید: «اگر انسان بخواهد به راز برسد، باید پرده از رمز بردارد». رمز پوشانندهٔ راز است به وسیلهٔ پرده‌ای خاص. حالا به نظر من اگر آدمیزاد بلد باشد معمارانه فکر کند – نه همانند کسانی که معماری را ساده می‌بینند و به جای آن ساختمان می‌سازند – یعنی بلد باشند اجزا، عناصر، چوب، آهن و گچی که موجودیت هنری را تحقق می‌بخشند، زیر کاوش شخصی خودشان ببرند و با نگرشی انتزاعی اینها را ببینند، یعنی صرفاً به کاربردهای روزمره و مکانیکی آنها نگاه نکنند و بتوانند به عمق قضایا بروند و بتوانند به ساز و کاری که آن بنا را به وجود آورده است، نه به صورت ساختمان، بلکه اثر یا قطعهٔ هنری و مانند یک اثر موسیقیایی، یک سعر و … بنگرند، به خیلی از معناها و مفهوم‌هایی می‌رسند که متعالی‌اند. پرقدر هستند و به انسان امکان می‌دهند که در جهان معناهای ناب و زیبایی دست یابند. (در گفتگو با زهرا آرامون نویسندهٔ مجلهٔ رشد آموزش هنر، ش 26، تابستان سال 1390)