امروز هرچه قابل ساختن باشد، ساخته خواهد شد، اما هیچ استدلال و یا توجیهی واقعی برای این که چرا باید چنین بناهایی ساخته شود وجود ندارد. مطمئناً دانش معماری به فراوانی وجود دارد، اما نقد واقعی کمیاب است، حتی در روزنامهها. هیچکس در پی فهم معنای اجتماعی یک ساختمان نیست. {از همین رو} تاریخدانان نسبت به دیگران فهم بهتری از معماری دارند. (در گفتگو با Edwin Heathcote، منتشر شده در وبسایت Financial Times، سال ۲۰۱۷)
برچسب: روزنامه
زمانی که ما به مدرنیته پرتاب شدیم، بسیار ذوقزده و شتابزده حرکتمان را به هر سو آغاز کردیم، مدرنیتهایی را که در حقیقت از اروپا کشف و وارد کرده بودیم بی آنکه بنیانهای اصلیاش درون فرهنگمان باشد. ظواهر را کسب میکنیم و این ظواهر هم آثار و نتایج خودش را مدام به دنبال میآورد. مثلاً اگر دارای روزنامهای با حروف سربی، چاپخانه و… میشویم، ظاهر و قالب قضیه را داریم اما از تمام ظرفیتهای آزاداندیشی و آزادمنشی که مطبوعات باید با خودش بیاورند، بیبهرهایم. ابتدا باید آزاداندیش و آزادمنش باشیم که بتوانیم مطبوعات آزاد داشته باشیم. چقدر در دوران رضاشاه روزنامه توقیف شده. چاپخانه آماده بود یعنی ابزار آماده است اما تفکر آماده نیست. {…} به نقاشی بر میگردم، مثلاً تحصیلکردههای نقاشی که دانش نقاشی را دارند نقاشی مدرن را میفهمند و لذت میبرند اما همین امروز که پنجاه سال از نقاشیهای مدرن ایرانی گذشته است، عموم مردم به طور کلی هنوز مفهوم درست این نقاشیها را متوجه نشدهاند و به عنوان نقاشیهای اجقوجق نام میبرند. پس هنوز فرهنگش جا نیفتاده، هنوز هم پرفروشترین آثار نقاشی تابلوهای مناظر و گل و بلبل و میوه و پیرمرد چپق به دست و… است. (در گفتگو با فرزاد ادیبی، منتشر شده در ویژهنامهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)
معماری شغل مزخرفی است. دانشجویان معماری هدفشان این است که معروف شوند؛ یعنی تبدیل شوند به معماران پولدار. آنها همهچیز را از مجلات و روزنامهها یاد میگیرند. شاهدش همین رندرهای شهوتانگیز است. این موضوع امیدوارکننده است، اما کافی نیست. شما در مقام معمار لازم است به ابعاد متفاوت موضوع بیندیشید، نه فقط به دو بعد. حالا نوبت معماران جوان است که به این موضوع را دوباره مورد اندیشیدن قرار دهند که چگونه میتوان در توسعهٔ جامعه از طریق معماری اثر گذاشت. حالا زمان آن رسیده که جوانان به این فکر کنند که معماری چگونه میتواند در توسعهٔ جامعه نقش داشته باشد، همچون ما که در سال شصت و هشت میلادی اندیشیدن راجع به این موضوع را آغاز کردیم. و مسئلهٔ امروز حقهبازی راجع معماری سبز است؛ این که بناها صرفا به این دلیل که بیرون نمای آنها درخت کاشته شده دوستدار محیط زیست تلقی میشوند. (در گفتگوی منتشر شده در وبسایت designboom در سال ۲۰۱۱)
اکثر رسانههای عمومی ما توجیه نبوده و نیستند که مسئلهٔ معماری و شهری مسئلهای جدی است که باید مستقلا به آن پرداخت. خیلی سخت میتوانید سردبیر روزنامه را توجیه کنید که صفحهای به معماری اختصاص دهند و متاسفانه این صفحه را جزء صفحههای غیرضروری میدانند و در نبود منتقدان حرفه ای معماری، اساسا کسی هم نبوده که چنین فضاهایی را در رسانههای عمومی مطالبه کند. {…}
حوزه معماری و شهرسازی در رسانههای عمومی، باید به عنوان یک حوزهٔ مستقل شناخته شود که در حال حاضر این طور نیست. برای مثال در خبرگزاریها بخشی از مسائل این حوزه به سرویس های شهری مربوط است. بخشی به سرویس اقتصادی و بخشی به سرویس فرهنگی. این یعنی قطعهقطعه کردن مسائل و مفاهیمی که باید به صورت یکپارچه مطرح شوند. خود من در جایگاه مشاور رسانهای معاون شهرسازی و معماری وزیر راه و شهرسازی، یا مشاور رسانهای دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری، این مشکل را خیلی جدی لمس میکنم. رسانههای عمومی باید حوزهٔ مستقلی به نام معماری و شهرسازی را به رسمیت بشناسند و نیروهای متخصص و خبرنگاران تخصصی در آن بخش فعالیت کنند و از این طریق، زمینههای تولید محتوا و در ادامه آن، تولید نقد در این حوزه فراهم شود. رسانههای عمومی، نباید مسائل یکپارچه حوزهٔ معماری و شهرسازی را در چند سرویس مختلف پخش و پراکنده کنند. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۵)