سعی کنید زیاد از واژه سنت {در مورد معماری} استفاده نکنید. معادل انگلیسی سنت، Tradition است که بیشتر مربوط به رفتار میشود نه اشیاء و فضا. در مورد رفتارها و شیوه زندگی میشود از سنت استفاده کرد. مثلاً ما تا سالهای 1290 الی 1300 به یک شیوه سنتی زندگی میکردیم اما از آن به بعد شیوه زندگی ما به خاطر ارتباطات تغییر کرد. در مورد معماری بهتر است به جای معماری سنتی از معماری گذشته و کهن استفاده شود. پیش از این یک فلسفه و هندسه پشت معماری ایران بود که اینها همراه با هم معماری کهن را به وجود آوردهاند. آن فلسفه، فلسفه زندگی بود. کشور ایران به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی یک کشور کم آب است و به همین خاطر نخستین فلسفه در ایران، استفاده و مصرف آب بوده که این در معماری هم اولویت داشته است. مسئله آب به طور مستقیم به معیشت مربوط است و اگر آب نباشد، کشاورزی و معیشتی هم به وجود نمیآید. در گذشته 70 درصد مراکز زندگی در ایران را روستاها تشکیل میدادند. آدمهای این روستاها به دلیل عدم ارتباط با روستاها یا سرزمینهای اطراف خودشان، به همان شیوه سنتی آبا و اجدادشان زندگی میکردند و این شیوه زندگی روی هم انباشته شد و سنت را به وجود آورد. یعنی فرزند امروز من که 5 ساله است، روش و برداشتش از زندگی مانند پدر بزرگ من است زیرا در یک محدوده هستند. حالا شما این محدوده را بزرگ کنید و برسانید به یک محدوده سیاسی. وقتی محدوده بزرگ شد و تمام ارتباطات، تولیدات و معیشتها در داخل آن انجام گرفت، آن آزادگی و خلاقیتی که ما در زمینه معماری از آن، صحبت میکنیم از بین میرود. زمانی هم که خلاقیت از بین برود، نوآوری از بین میرود و شما مجبور میشوید از آنچه که مربوط به گذشته بوده است استفاده کنید و پیش بروید. (در گفتگو با نویسندهٔ وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)
برچسب: روزگار سنت
هیچکس در دنیای مدرن به داشتههایش بسنده نمیکند و همواره در فکر به دست آوردن چیزهای دیگری است که جواب بهتری بدهند. اگر خاصیت تمدن قدیم کشف حقیقت و ایستادن و در کنارش ماندن بود، خاصیت جهان مدرن این است که هر حقیقتی میتواند ارتقا پیدا کند و یا دگرگون شود. حقیقت ثابتی وجود ندارد که یکبار شکار شود و برای همیشه در قفسی که برایش گذاشتهایم محدود شود. پس طبعاً نوآوری استخوانبندی اصلی فکر مدرن است. امروزه جامعهٔ ایران بهشدت در حال جلو رفتن و تغییر کردن است. تغییراتی که چه مطابق میل ما باشد چه نباشد، چه ما برای آن دستور صادر کنیم یا نکنیم، چه هشدار بدهیم یا ندهیم، چه به حالش بابت اینکه هرآنچه روزی داشته و از دست دادهایم تاسف بخوریم یا نخوریم، با سرعت روزافزون در حال به وقوع پیوستن است. به نظر من تحول از اساس اتفاق خوبی است، چرا که از پس هر تحولی آوردهای خواهیم داشت. آوردهای که منجر به تحول در سطوح دیگر و آوردهای مضاعف در آن سطوح میشود. وقتی ما تغییر میکنیم تقاضاهایمان و ترجیحاتمان هم تغییر میکند، وقتی ترجیحاتمان هم عوض شد، ابزارهای برآوردن نیازمان نیز عوض میشود. (در گفتگو با کوروش آصفوزیری، منتشر شده در مجلهٔ روایت، ش 7، فروردین سال 1395)
اگر متوجه شویم که مردم {در چند سال اخیر} تمنای کیفیت پیدا کردهاند باید ببینیم با رویکرد هنری، چطور میتوان تمنای کیفیت را پاسخ داد. اگر اینگونه نگاه کنیم حتما به نتیجه میرسیم؛ نه اینکه فقط دنبال مد باشیم؛ چه مردم و چه طراحان. اگر سؤالمان این باشد که کیفیت منحصربهفرد خود را چگونه میتوانیم عرضه کنیم باید دنبال ریشههایمان هم برویم و آنرا با راهحلهای امروزی بیان کنیم. گذشتگان ما یکدیگر را کپی نکردهاند؛ قاجار، صفویه را کپی نکرده است؛ صفویه، تیموری را کپی نکرده است. معاصر بودن، همیشه یکی از ارکان سنت ما بوده است. امروز هم باید معاصر باشیم؛ یعنی باید ریشهها را حفظ کنیم اما حرف تازه بزنیم. (در گفتگو با الهام مصدقیراد نویسندهٔ روزنامهٔ همشهری، سال 1396)
اصلیترین منبع الهام من ساختمانهای سنتی است، نه طبیعت. البته من طبیعت را میستایم و چیزهای زیادی برای الهام و یادگیری در آن مییابم، مثلا میتوان به حلزونها، پرندگان و درختان علاقهمند بود و هنگام ساختن بنا به آنها فکر کرد. اما در مقایسه با تفکر پیرامون شاهکارهای معماری سنتی… {تفکر راجع به طبیعت اولویت ذهنی من نیست}. منظورم این است که این بناهای کهن پیش از من بهصورت مداوم پایدار بودهاند. من همیشه از خودم میپرسم: «آیا میتوانم کاری به عظمت آن {بنای کهن} انجام دهم؟ آیا میتوانم کاری انجام دهم که حتی به اندازهٔ پنج درصد آن {بنای روزگار سنت} خوب باشد؟ شهری مثل راونا {در ایتالیای کنونی} و امثال آن، چیزی است که من به آن میاندیشم. قطعا قصد من این نیست که از آنها تقلید کنم، اما تلاش میکنم آثارم به اندازهٔ آنها خوب باشد، هرچند میدانم که هیچگاه نخواهم توانست. (در گفتگو با Wendy Kohnدر سال ۲۰۰۲، منتشر شده در وبسایت Pattern Language)