دسته‌ها
داریوش شایگان

داریوش شایگان: ناهنجاری‌ها و زشتی‌های شهرهای ما علامت پاشیدگی وخیمی است که ریشه‌اش در فضای ویرانه‌ی درون ماست

ناهنجاری‌ها و زشتی‌های شهرهای ما علامت پاشیدگی وخیمی است که ریشه‌اش در فضای ویرانه‌ی درون ماست. ارتباط بین این دو، همچون ارتباط بین زبان و جوهر انسانی، بیش از آن است که تصور می‌رود.

مغول خراب کرد ولی ایرانی بر روی آن ویرانه‌ها یکی از درخشان‌ترین دوره‌های معماری را پدید آورد. اما این بار ایرانی ساخته‌های نیاکانش را بی‌دریغ و به خواست خود نابود می‌کند و بجای آن جعبه‌های بی‌قواره می‌سازد. این نکته حاکی از یک موتاسیون یا زیرو زیر شدن درونی است.

همچنان که تفکرمان موضوعی ندارد و کلاممان عاری از معناست، هنرمان نیز عاری از جایگاه است، و در نتیجه خودمان نیز سر درگم و سرگردانیم. ولی نه سرگردان چنانکه «وان‌گوگ» بود، که سرگردانیش را در جهت آفرینندگی اعتلا دهد، رنگ زرد را از خورشید حق برباید و با نور جنونش جهانی دیگر بیافریند. نه، ما هنوز نمی‌توانیم وان‌گوگ باشیم، زیرا نومیدیمان به آن حد نرسیده که غیاب کامل حق برای ما به معنای تجلی حقیقتی ورای آن باشد؛ هنوز طلبمان بدان حد نیست که به قول «الیوت» در جستجوی «نقطه ثابت جهانگردان» دور خود بچرخیم؛ هنوز گل‌های ملالمان بدان حد نروییده است که «بودلروار» چهره‌ی شیطان را مظهر زیبایی محض بپنداریم؛ هنوز بطالتمان به حدی نرسیده است که عمری را در انتظار «گودو» بنشینیم و حوصله‌مان سر نرود. هنوز تلخ‌کامی‌مان بدان حد رشد نکرده که مانند «مالته» (قهرمان ریلکه) در پس چهره‌ی آرام اشیای عادی صورت هراس‌انگیز غربت خویش را بیابیم؛ هنوز درماندگی‌مان به جایی نرسیده است که مانند قهرمانان داستایفسکی با خود بگوئیم حال که خدا نیست همه چیز مجاز است!

نه ما هنوز اندکی شرقی هستیم، هنوز ادعای درویشی می‌کنیم به مثنوی گوش می‌دهیم، شعر می‌خوانیم و ذهنی انباشته از اندرز و اشعار عبرت‌آموز داریم. تعارف بسیار می‌کنیم و گهگاهی نیز براستی مؤدبیم و در مهمان‌نوازی جان‌نثاریم. ما هنوز مزه یأس و تنهایی را نچشیده‌ایم، چون هنوز یتیم نشده‌ایم؛ هنوز خدایان را به مبارزه نطلبیده‌ایم، هنوز خوره‌ی «هملت» به جانمان نیفتاده و شک دکارتی بنیادمان را بر نینداخته است؛ هنوز گرفتار بت‌های ذهنی‌مان هستیم؛ هنوز اهل عاطفه هستیم. دور هم جمع می‌شویم و علی‌رغم روزگار، خوش می‌گذرانیم وخوش می‌خندیم و با هم حال می‌کنیم. پس با این همه چرا درمانده‌ایم ما که هیچ چیز را واقعاً به جد نمی‌گیریم؟ (در کتاب آسیا در برابر غرب، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸)

دسته‌ها
تام مین

تام مین: طرحی غیر متعارف و بسیار بد سلیقه می‌تواند معرکه باشد، اگر گیرا باشد و با شما حرف بزند

هم طراحی خوب و هم طراحی واقعاً بد می‌تواند جذاب باشد. نوع خاصی از بد وجود دارد که عجیب و غریب است و به سختی پیدا می‌شود. یک جورهایی به شکل جذابی «پرت» است؛ و من عاشق آن هستم.

یک چیز فوق‌العاده غیر متعارف و بسیار بد سلیقه می‌تواند معرکه باشد، و در واقع می‌تواند تبدیل به طراحی خیلی خوب شود چرا که گیراست و با شما حرف می‌زند. من به چیزهایی که به گیرایی نزدیک هستند بسیار بیشتر علاقه‌مندم، فارغ از سلیقهٔ شخصی و این که چگونه با ماهیت ذهنی و پیچیدهٔ زیبایی جور درمی‌آید.

چنین چیزی در ظاهر می‌تواند زشت یا متعالی باشد؛ در این ساحت تفاوتی نمی‌کند، به امری پیچیده‌تر ارتباط دارد. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ CLAD، شمارهٔ ۳، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
راب کریر

راب کریر: در شهرهای جدید که کارگاه‌ها و کارخانه‌ها با خانه‌هایمان کیلومترها فاصله دارد، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند

در دوران کارم تجربیات جالبی داشتم، بسیاری از آثار من به خاطر موفقیتی که خودشان به دست آوردند در قسمت‌های مختلف دنیا اجرا شدند. من بیشتر به تجربهٔ مثبت کارهای خودم متکی هستم. باید به مردم اجازه بدهیم که خودشان خانه‌های خودشان را بسازند. مردم خودشان زیبایی را دوست دارند و این بافت است که نفس می‌کشد و زنده است. کارگاه‌هایی که در دل بافت قرار دارد باعث می‌شود که مردم و بچه‌های این شهر ببینند که اینها چطور کار می‌کنند، صنعتگران و کارگران کار می‌کنند و با کار و زندگی آشنا می‌شوند.

در شهرهای جدید که ما کارگاه‌هایمان و کارخانه‌هایمان کیلومترها با خانه‌هایمان فاصله دارند، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند. شهری زنده است که در آن کار و زندگی با هم باشند، تا جایی که حس این‌ها از هم جدا نشود. حتی بچه‌ها، بتوانند ادراک این عملکردهای مختلف را از دست ندهند با وجود اینکه زشت است، ولی زنده است و نفس می‌کشد. بچه‌های یک شهر باید کارگاه‌های ساختمانی را ببینند که چطور روی سنگ کوبیده می‌شود، چطور آجر پرتاب می‌شود، چطور همه اینها ساخته می‌شوند، و إلا هیچ ادراکی از فضا و تعلقی نسبت به آن ندارند. (در گفتگو با پریسا شاه‌محمدی، ترجمهٔ پریا معمار، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۹، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
مایکل سورکین

مایکل سورکین: معماری این استعداد را دارد که هم در انواع زورگویی مشارکت کند و هم آن را تولید کند

معماری این استعداد را دارد که هم در انواع زورگویی مشارکت کند و هم آن را تولید کند، در واقع معماری دیگر ساختارها را با رفتار ظالمانه هماهنگ می‌کند. در مورد خاص دیوار {حائل اسرائیل در کرانهٔ باختری} معماری باعث زورگویی علیه الگوهای مأنوس {زندگی} و روابط انسانی شده است، این دیوار حمله‌ای ظالمانه علیه امکان گستردن بساط زندگی‌ای آرام و راحت است، زورگویی‌ای از نوع حبس کردن، خشونتی از نوع ایجاد زشتی است. معماری می‌تواند به ستم‌هایی از نوع یک‌شکل کردن جامعه، ناکارایی، و جابجایی {سره با ناسره} دامن بزند. معماری می‌تواند سد راه بسیاری از چیزها باشد.

من استدلال خواهم کرد که نه تنها راه‌های دیگری {نسبت به آنچه امروز رخ داده} وجود دارد، بلکه معماری تکالیف آشکار اخلاقی‌ای بر دوش دارد. فهرست این وظایف با مواردی شروع می‌شود که همه با آن موافقند: این که ایمن باشد، در برابر آتش، بارش باران و مواد سمی از ساکنانش محافظت کند. اما تکالیف اخلاقی معماری بیش از اینهاست و شامل این می‌شود که احتمال ایجاد زندگی دلپذیر را افزایش دهد، روابط ما با منابع تجدیدناپذیر کرهٔ زمین تنظیم کند، یا به قراردادهای کالبدی شهرهای خوب موجود ما از حیث فرم احترام بگذارد. و همچنین، وظیفهٔ معماری است که ابزارهای متنوعی برای توزیع منصفانهٔ فضا، منابع، امکانات، روابط و تجربه فراهم کند و نمادی از این توزیع منصفانه باشد. وظیفهٔ ما معماران این است که اوضاع را بهبود ببخشیم. چه چیز می‌تواند برای یک معمار افسرده‌کننده‌تر از تبدیل شدن بیروت به یک ویرانه باشد؟ (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ COVJEK I PROSTOR در سال ۲۰۰۶، به نقل از وبلاگ Lebbeus Woods)

دسته‌ها
والتر گروپیوس

والتر گروپیوس: برای هر بنا فراتر از کارکردهای فنی کارکردی روانی نیز متصور است: اقناع روح انسان

من همیشه به منزلهٔ یک «کارکردگرا» مورد حمله قرار گرفته‌ام. اما برای من واژهٔ «کارکرد» معنای گسترده‌تری از آن چیزی دارد که منتقدان همیشه {از سخنانم} برداشت کرده‌اند. جنبهٔ دیگری نیز از کارکرد وجود دارد که به همان اندازه مهم است: اقناع روح انسان. دو خانه ممکن است به اندازهٔ یکسانی در زمینهٔ خدمت‌رسانی به ساکنانشان موفق باشند، اما ما یکی را زشت می‌خوانیم و دیگری را زیبا. چرا اینطور است؟ چون فراتر از کارکردهای فنی کارکردی روانی نیز وجود دارد. طراحی خوب همیشه بر مبنای رویکردی سه‌گانه است. یکی تکنیک است، دیگری اقتصاد و سومی فرم. نمی‌توانیم به سادگی بگوییم {آنطور که فیلیپ جانسون می‌گوید} کارکرد باید از فرم تبعیت کند. این بی‌معنی است. این فقط یکجور شیرین‌کاری لفظی {در برابر ایدهٔ تبعیت فرم از کارکرد} است. (در گفتگو با  Jonathan Barnett در سال ۱۹۶۰، منتشر شده در مجلهٔ JSAH، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
عبدالرضا زکایی

عبدالرضا زکایی: در هیچ‌کجای دنیا معماری وسیلهٔ کسب درآمد نیست

بهتر است در مورد ایران صحبت نکنیم. تهران زشت‌ترین پایتخت دنیاست. بله، ساختمان‌های خوبی هم در آن ساخته شده است اما غالب آن‌ها بی‌رویه و بدون نظارت دقیق ساخته شده‌اند. در واقع این بناها بدون نگاه به اینکه آیا هم‌خوانی و هویتی متناسب با هویت ایرانی دارند، بنا شده‌اند. در هیچ‌کجای دنیا معماری وسیلهٔ کسب درآمد و بیزینس نیست. مثلاً در پاریس شاهد رشد نهایت چهار درصدی قیمت خانه هستیم اما در تهران این رقم در طول یک سال گاه به صد در صد نیز می‌رسد. چنین افزایش قیمتی زمینه خوبی را فراهم می‌آورد که بسیاری از افراد حتی با داشتن کوچک‌ترین اطلاعاتی در مورد خانه و ساخت و ساز وارد چرخه اقتصادی چنین عرصه‌ای شوند. نتیجه چنین رویکردی این است که شاهد بروز بلبشویی در حوزه معماری که جزئی از هویت فرهنگی ماست، هستیم.

البته این بلبشو حاصل یک فرایند تاریخی است و همان‌طور که عرض کردم از نقض سیاست‌های هر دوره نظام حکومتی توسط نظام حکومتی پس از خود آن نشات می‌گیرد که حتی عرصه معماری را نیز آلوده خود می‌سازد. خاطرم هست زمانی در مورد عالی‌قاپو از سوی یک استاد معماری خارجی تحقیق صورت گرفت که من نیز در آن پروژه شرکت داشتم. آنجا در مورد تغییر ماهیت این عمارت در هر دوره‌ای از صفویه تا پهلوی صحبت شد. مسئله اینجاست که چنین عمارتی که زمانی مقر اصلی سلاطین صفوی بوده، در زمان پهلوی اول تبدیل به اسطبل برای نگهداری اسب شد. ملاحظه می‌کنید که این تغییر و نقض سیاست‌ها در هر دوره تا چه اندازه توانسته است معماری را قربانی خود کند. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌گاه هنرآنلاین، ۱۳۹۷)

دسته‌ها
انیش کاپور

انیش کاپور: درک ما از زیبایی همیشه در حال دگرگونی است

زیبایی چیزی نیست که همیشه ثابت باشد. زیبایی همواره تغییر می‌کند، درک ما از زیبایی همیشه در حال دگرگونی است. {چنین درکی} به ناظر آن بستگی دارد. هیچوقت یک چیز نیست. هر چقدر هم که یک نفر یا هر چیز دیگری زیبا باشد، همیشه از وجه دیگری هم می‌شود به آن نگاه کرد. «اوه، بله بسیار زیباست، اما….» و بسته به شرایط و زمان و چیزهای دیگر، موقعیت حساسی است و من فکر می‌کنم تشخیص این نکته ضروری است. زیبایی و زشتی هر دو متغیرند. (در گفتگو با Kaleem Aftab منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۵)