رشد یک مضمون درونزایی دارد، توسعه معمولاً برونزاست. منطقهٔ بیست و دو {تهران} شهر نیست، همهاش ساختمان است. گسست کامل صورت گرفته است. در آن منطقه نیاز به دینامیته کردن و ساخت شهر جدید هست.
گسترشهایی که در دههٔ هفتاد صورت گرفته عمدتاً گسترشهای مسکونی است، خدمات شهری در آن کمرنگ است. مدرسه نیست، درمانگاه نیست، پارک نیست و خیابان نیست. شهرهای جدید چقدر محمل نابسامانیهای اجتماعی و روانشناسی شده است، به خاطر این که مردان برای کار از شهر خارج میشوند و در تمام روز این شهر خالی است، بدون هیچ فضای عمومی، برای این که زنان در آن سرمایهگذاری اجتماعی کنند.
بنابراین یکسری کلونیهایی تشکیل شده که عجیب و غریب است؛ یعنی گسست عاطفی هم اینجا وارد میشود. فقط گسست کالبدی و فیزیکی نیست، گسست روانی هم اتفاق میافتد. تازه در سال هزار و سیصد و هفتاد که من اعتراض کردم به مقولهٔ شهرهای جدید در یک کنفرانس بینالمللی که در اصفهان تشکیل شده بود، که روی صحنه جلوی همه با معاون وزیر وقت آن زمان با هم درگیر شدیم و حال آن چیزی که گفتهام را به من برمیگردانند! (در گفتوگو با پریسا حیدری، منتشر شده در مجلهٔ مطالعات هنرهای زیبا، سال ۱۳۹۹)