انسان اشرف مخلوقات خدا و خلیفة الله است، بنابراین آثاری که ارائه میکند هم نشان از این ویژگیها باید داشته باشد. در خلقت خداوند، هندسه تعریف نشده است بلکه در آن موازنه و توازن معنا پیدا میکند. این ما انسانها هستیم که با هندسه، کارمان را زیر سوال میبریم. جرئت میخواهد تا یک معمار بگوید هنگامی که کار میکنم از تعادل خارج نمیشوم، بنابراین امروز در ساختمانسازی، بیشتر مهندسی صورت میگیرد نه معماری. در حقیقت ما معماری را کنترل میکنیم.
دانشکدههای ما به دانشجویان معماری ما باید مقام انسان را تدریس کنند اما کار برعکس است، همه بر شکلگرایی تأکید دارند. نتیجهٔ کار هم ساختمانهای عجیب و غریب است. اشکال عجیب و غریبی که ما معمارها در میآوریم بعد از مدتی دل را میزند. وقتی ما عدم تعادل در کار ایجاد میکنیم فرمهای ما از حیز انتفاع ساقط میشوند. ما ایرانیها در ابداعات فرمهای معماری تکنولوژی بالایی داشتهایم. نمونهاش گنبد سلطانیه که ایتالیاییها برای ساخت کلیسا از آن اقتباس کردند. متاسفانه فرمگرایی به دانشجویان ما تدریس میشود و به درون و مقام انسان که باید در آن بنا زندگی کند، بیتوجهی میشود.
{…} من معتقدم که ما باید نحوهٔ تفکر فضاهای گذشته را در خانهها و محیطهای عمومیمان پیاده کنیم. به دانشجویان ما یاد میدهند که معماری انسانمحور را فقط نقاشی کنند اما اجرایی کردن آنها را یاد نمیدهند. در نتیجه آنها نقشهایی زیبا و خیالی طرح میکنند اما هیچگاه قابل اجرا نیست. وقتی هم از او دربارهٔ فلسفه طرحش میپرسی، چیزی برای پاسخ دادن ندارد چه رسد به کسی که میخواهد درباره آن قضاوت کند. فراموش نکنیم که همه ظرایف و نیازهای انسانی ما در معماری ایرانی، تعریف و جایگاه دارد و ما امروز باید با توجه به حوائجمان، به این تعاریف توجه بیشتری کنیم و آنها را به عرصه عمل بیاوریم. (در گفتگو با نورالدین آقاکوچک، منتشر شده در روزنامهٔ ایران، سال ۱۳۹۰)