طاق و قوس اختراعی بود برای پوشاندن یک دهانهٔ بزرگ، زیرا این کار با سقف صاف امکانپذیر نبود. برای مثال در معماری یونان باستان باید یک سری ستون میگذاشتند و بالایش هم یک تکهسنگ که با این روش بیشتر از دو سه متر را نمیشد پوشاند. همچنین در بنای تخت جمشید که قوس به کار نرفته، سقفها همه چوبی بوده، چوبهای محکم و سفت ولی حداکثر بیش از پنج شش متر را نمیتوان با این سیستم سقف صاف پوشاند.
به نظر من قوس یک اختراع بسیار ارزشمند است که انسان توانسته با استفاده از آن دهانههای وسیعتری در حدود بیست سی متر را بپوشاند، مثل طاق کسری که دهانهٔ آن بیست و چند متر است. پس در ابتدا اختراع تکنولوژیک بوده است و طی مرور زمان در معماری ایران و بعد هم در معماری رومیها به کار رفته است. (طبق آنچه مورخین میگویند اول در ایران طاق به کار رفته و بعد در روم، البته بهتر است وارد بحثهای مقایسهای نشویم.)
به هر حال یکی از مکانهای اولیهٔ به کارگیری طاق و قوس، ایران است و این تنوع در هیچجای دنیا به جز ایران به چشم نمیخورد. البته بعد از مدتی حالت تکنولوژیک آن سر جایش ماند و کمکم حالت زیباییشناسانه نیز پیدا کرد، مثل هر پدیدهٔ دیگر. چراکه تکنیک، بعد از یک مدت، جنبهٔ زیباییشناسانه و هنرمندانه به خود میگیرد.
{…} مثل لباس، اکنون ما صرفاً لباس نمیپوشیم تا از باد و باران محفوظ بمانیم، بخشی از پوشیدن لباس برآوردن همین نیاز زیباییشناسانه است. در واقع یک بخش مهمِ لباس، کیفیت، مد، سنت و همهٔ اینها است. قوس در معماری هم بعد از مدتی از حالت تکنولوژیک خارج شده و وارد حوزههای هنر انسانی میشود. (در گفتوگوی منتشر شده در جلد اول کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش اسماعیل آزادی، سال ۱۳۸۹)