من معلم نیستم. هیچوقت نخواستهام که درس بدهم و به تدریس هنر اعتقادی ندارم. {تدریس} یک {شاخه} از علم؛ بله. {تدریس} تجارت؛ البته، اما هنر نمیتواند آموزش داده شود. فقط میتوانید آن را القا کنید. {در عالم هنر} شما میتوانید یک الگو باشید. میتوانید جوَی بیافرینید که {هنر} بتواند در آن رشد کند. اما تصور میکنم که الگو بودن من به رغم {تمایل} خودم معلم بودن نامیده میشود. پس ادامه دهید، مرا معلم بخوانید. (در گفتوگو با Hugh Downs در سال ۱۹۵۳، منتشر شده در کتاب The Master Architect, Conversations with Frank Lloyd Wright)
برچسب: سرمشق
معماری و شهرسازی همیشه به کارفرما نیاز داشتهاند. کارفرما میتواند کاری کند که یک پروژه نمونه و سرمشق شود یا آن را به کابوس تبدیل کند. زمانی که پروژه شکست میخورد معمار تنها فرد مقصر نیست. داروینیسم نه فقط حذف، بلکه مفهوم تکامل را مطرح میکند. طبیعت و نیروهایش با نیروی کارفرما و معمار بسیار تفاوت دارد. معمار اگر نتواند کارفرما را متقاعد کند که منافع عمومی مهمتر از منافع فردی است، ممکن است از کار حذف شود. این بهای سنگینی است که باید برای معمار بودن پرداخت.
دوران شاهان و اربابان به سر رسیده، ما در دوران دموکراسی هستیم. به این معنا که همه حق دارند سهمی از آن داشته باشند. در اروپا و به خصوص فرانسه، هنوز پروژههایی هست که عمومیاند (هم معماری و هم شهرسازی) و با هزینهٔ عموم ساخته میشوند. اگرچه تعداد اندکی از آنها به معماری خلاقانه میانجامد. بخش عمدهٔ این پروژهها به «معماری پر زرق و برق» منتهی میشود. ما در دوران بسیار ضد و نقیضی زندگی میکنیم. همه از ما میخواهند با منافع کاملأ متضاد کار کنیم و همهچیز هم خوب، ارزان و سریع ساخته شود. معماری امروز صرفاً یک محصول است. فقط در مجلهها و دانشکدههاست که معماری میتواند بدون توجه به منافع تجاری ارائه شود و مورد بحث قرار گیرد. (در گفتگو با محمد محمدزاده، ترجمهٔ آزیتا ایزدی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۷۷، سال ۱۳۹۱)