دسته‌ها
نسرین فقیه

نسرین فقیه: طرح شیخ بها برای اصفهان و حومه گران‌بهاتر از تمام تجربیات شهرسازی غرب است

در ایران دست کم سی سال است که یک تیپولوژی آپارتمان تکرار می‌شود و آن عبارت است از سلول‌های روز و شب که کم و بیش دور یک هال مرکزی می‌چرخد. اینکه این تیپولوژی از کجا آمده مورد بحث امروز ما نیست. اما آیا حوصله شما از این یکنواختی سر نرفته است؟ فکر نمی‌کنید که زندگی خانوادگی ایرانی خیلی با زندگی خانواده هسته‌ای غربی فرق دارد؟

البته برخی معماران به ظاهرِ معماری گذشته توجه پیدا کرده‌اند و این به جای خود قدمی است مثبت، اما من دلم می‌خواهد که اگر امروز فرصتی برایم در ایران پیش بیاید از این قبیل نواندیشگی‌ها بکنم. به ساختار عمیق واحد مسکونی توجه کنم و برای خانواده ایرانی واحد آپارتمانی مناسب خودش بیندیشم. اینها به نظر من تکان دادن قالب‌های پیش‌ساخته است.

یک مثال دیگر می‌زنم و آن هم سنت شهرسازی است. زیدی آمد و یک شبکه اتوبان به نام طرح جامع تهران تهیه کرد و برای گلگون کردن آن با مدادرنگی‌های متعدد تراکم‌هایی را تعیین کرد. بیش از سی سال است که این نسخه دستور کار شهرسازی ایران شده است. آیا موقع آن نرسیده است که این دستورالعمل را در قفسه کتابخانه بایگانی کنیم و دنبال ارزش‌های عملی و امروزی برای شهرهایمان باشیم؟

حالا اگر از من بپرسید ابایی ندارم که بگویم طرح شیخ بها برای اصفهان و حومه از نظر شخص من گران‌بهاتر از تمام تجربیات شهرسازی غرب است. به این طرح محدداً نگاه کنید؛ توازن، عقلایی بودن، قابلیت تطبیق با کلیه‌ی تجهیزات و شبکه‌های ارتباطی مدرن- جداً می‌گویم، حتماً دوباره فرصت کنید و این طرح را ببینید. (در گفت‌وگو با فریار جواهریان، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۵، سال ۱۳۷۳)

دسته‌ها
سید محسن حبیبی

سید محسن حبیبی: سنت امری جاری است و دائم در حال معاصر شدن است

ما وقتی در چهارچوب زبان فارسی و راه و رسم این سرزمین از سنت سخن می‌گوییم سنت برایمان یک امر جاری است، وگرنه منسوخ تلقی می‌شود. یعنی یک امری است که گذشته را به حال آورده و آن را معاصر کرده است. مثلاً هنوز در ایران سنت است که با کفش وارد خانه نمی‌شویم. حتی در خانه‌های مدرن هم این سنت جاری است و کسی با کفش وارد نمی‌شود. ژاپن هم این سنت را دارد، کسی با کفش وارد خانه نمی‌شود. و این سنت امروزی شده است. ما امروزه حتی در آپارتمان‌های کوچکی که می‌سازیم جایی را برای پذیرایی یا مهمان‌خانه داریم. {…} و بهترین چیزهایمان را هم معمولاً در آنجا می‌گذاریم. چون اگر روزی مهمان بیاید آنجا باید مقام بگیرد و آن فضا باید دیده بشود. بنابراین به‌روزش کرده‌ایم.

هنوز برای ما این سنت {…} هست که وقتی می‌خواهیم به دوستی خیلی احترام بگذاریم او را به خانه‌مان دعوت می‌کنیم. اما اگر در فرنگ دوست بسیار خوبی داشته باشم، من او را به یک رستوران یا یک کافه دعوت می‌کنم و این خیلی هم زیباست. ولی در اینجا برای من حتماً مهم است که آقای دکتر کیافر باید بیاید خانهٔ من. بنابراین سنت جاری است و راه و رسم است. برای همین هم من از اصطلاح سنت شهرسازی و سنت معماری صحبت می‌کنم. این راه و رسمی است که از قدیم می‌آید و خودش را معاصر می‌کند، خودش را به حال می‌آورد وگرنه منسوخ می‌شود یا کنار گذاشته می‌شود.

به عنوان مثال امری که از بالا اعمال شده و از پایین پذیرفته شده تغییر لباس در دوران رضاشاه است. این تغییر پذیرفته شد و الان دیگر مردان عبا و لباده نمی‌پوشند. این شد راه و رسم لباس پوشیدن. پس من بر این نکته تأکید دارم که از واژهٔ سنت به معنی اشاره به گذشته استفاده نمی‌کنم. از نظر من سنت امری است که جاری است و دائم در حال معاصر شدن است. (در گفتگو با علی کیافر در سال ۱۳۹۵، منتشر شده در کتاب «آتشگهی در خواب آتش‌ها»)

دسته‌ها
بهرام فریور صدری

بهرام فریور صدری: در نظام سنتی ایران مرز مشخصی بین شهر و روستا وجود ندارد

در ایران و در نظام سنتی ما، مرز مشخصی بین شهر و روستا نمی‌شود تعیین کرد. به‌طور کلی مفهومی به نام آبادی مطرح بوده است که با الگوی سکنا‌گزینی در غرب تفاوت اساسی دارد. در اروپا اصولاً فئودالیزم شکل دیگری داشته است. فئودال‌ها که اکثراً در مناطق کشاورزی و در قلاع خود زندگی می‌کردند با شهرنشینان اختلافات اساسی داشتند. مثلاً شهر ونیز برای خود حکومتی مستقل داشت. تجار و صنعتگرانی که در شهر ونیز بودند با دوک‌ها، کنت‌ها و فئودال‌هایی که در مناطق روستایی زندگی می‌کردند اصطکاک و برخورد داشتند ولی در ایران چنین نبود. در ایران اقشار مختلف اعم از فئودال‌ها، تجار و صنعتگران، همه در کنار هم در داخل آبادی‌ها زندگی می‌کردند. این آبادی‌ها گاهی بزرگ بودند که شهر نامیده می‌شدند و گاهی کوچک‌تر که به آنها دیه، قصبه، قریه و… گفته می‌شد. {…} بدین ترتیب می‌بینیم که مفهوم شهر در ایران با شهر اروپایی یک تفاوت اساسی دارد که در آن کشاورزی، صنعت، علم، حکمت، تکنولوژی و غیره همراه با هم حضور دارد و در آبادی کوچک‌تر نیز همین‌طور است. (در گفتگو با حمیدرضا سپهری نویسندهٔ نشریهٔ هفت‌شهر، ش ۲۵ و ۲۶، پاییز سال 1387)