دسته‌ها
محمدرضا نیکبخت

محمدرضا نیکبخت: ما معماران بیش از آنکه به مردم نزدیک باشیم، به همدیگر نزدیک هستیم

مردمی که دانش معماری زیادی هم ندارند بیشترین سهم ساخت و ساز در ساختمان را داشته‌اند. شاید مهندسان معمار ذره‌ای به حوزهٔ معماری نزدیک شوند، اما در برخی شهرستان‌ها، یک مهندس عمران است که کار طراحی را انجام می دهد. قدری آن طرف‌تر که مهندس عمرانی هم در کار نیست، این خود مردم هستند، که اتاق خواب و نشیمن خود را جانمایی و انتخاب می‌کنند و کسی دیگر، چیزی در کاغذی می کشد و کسی دیگر هم مصالح را می‌خرد و ساختمان را می‌سازد. حال اگر بعضاً ضوابط بیشتری وجود داشته باشد، فشار می‌آورند که به نقشهٔ شهرداری تبدیل شود، ولی اصلاً جامعهٔ معماری نقش زیادی در تولید ساختمان ندارد. مقصر این هم جامعهٔ معماری است نه مردم، زیرا جنس خود را از جنس نخبگان جامعه تلقی می‌کند و نگاهش به محفل‌های خود است و سرش به گروه خود گرم است و با آرمان و آرزوهای خود طراحی می‌کند. به عنوان مثال من طراحی می‌کنم تا خواسته‌های شما را برآورم، من طراحی می‌کنم تا تأیید شما را بگیرم و برای هم دست می‌زنیم و با هم یک اکوسیستم را در یک مرداب برقرار کرده‌ایم.

متأسفانه معماری ما معماری محفلی است نه مردمی، به همین دلیل است که مردم ما هم از جامعهٔ معماران فاصله می‌گیرند. آنها شناختی از معمار و کار آن ندارند. به همین خاطر، جامعهٔ ما دانش معماری ندارد و نمی‌تواند تشخیص دهد که معماری صحیح از غلط چیست. حتی نمی‌داند که خودش چه چیزی دوست دارد. یک سری معماران بعضاً به یک سری کارهای دلی نزدیک می‌شوند، مثلاً گاهی یک کار می‌بینند و خوششان می‌آید، اما در همین حد باقی می‌ماند. اما اصولاً ما معماران بیش از آنکه به مردم نزدیک باشیم، به همدیگر نزدیک هستیم. مسابقه‌ها برگزار می‌کنیم در آنها به گفت‌وگو می‌نشینیم، ولی برای آموزش و پرورش هیچ کاری نمی‌کنیم. برای مدیران‌مان هیچ فکر و اقدامی نمی‌کنیم. به قول معماران، قشر عوام دانش معماری بسیار کمی دارد به همین جهت سیمای شهری ما بدین شکل می‌شود. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
چارلز جنکس

چارلز جنکس: معماران ناچارند که در رابطه‌شان با قدرت و پول تجدید نظر کنند

به‌طور خلاصه، همانطور که نمودارها و نوشته‌های تحولی من نشان می‌دهد، پست‌مدرنیسم مدام برمی‌خیزد و سقوط می‌کند، مورد توجه قرار می‌گیرد و منسوخ می‌شود. اما شش سُنت آن همچنان و رواج دارد و با سرعت‌های مختلف به پیش می‌رود؛ مثلاً بناهای تندیس‌گونه و اثر بیلبائو {=نقش یک بنای شاخص در احیای اقتصادی یک منطقهٔ درگیر مشکلات} همچنان در حال رشد هستند و اگرچه بحث‌هایی در چگونگی آنها وجود دارد، هیچ اثری از نابودی آنها به چشم نمی‌خورد. هرچند برخی منتقدان ناراضی این سنت‌ها همواره مرگ آنها را اعلام کرده‌اند.

معماران ناچار خواهند شد که در رابطه‌شان با قدرت و پول تجدید نظر کنند و نگاهشان به جامعه را واقع‌گراتر و انتقادی‌تر کنند. با این حال معماران در مقام متخصصان یک حرفه همچنان فقط دو تا هشت درصد از بناهای جهان را می‌سازند، و فقط بناهای افتخارآمیز و معتبر را. بنابراین ادعای آنها مبنی بر رهبری جامعه (که پیشینه‌اش به قبل از ویتروویوس می‌رسد)‌ از طرف قدرتمندانی همچون سیاستمداران، که نبض مدینهٔ فاضلهٔ جامعه در دستشان است، خریداری ندارد. (در گفتگو با Jon Arteta در سال ۲۰۱۶، منتشر شده در رسالهٔ دکتری مصاحبه‌کننده)